آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۰

چکیده

در یک تقسیم کلی می توان علم را به دو معنای عام و خاص درنظر گرفت. علم در معنای کلی و عام، مشتمل بر مجموع دانستنی ها، صرف نظر از موضوع، محتوا و روش شناسی آن است. در زبان انگلیسی، از این معنای علم با واژه knowledge [1] یاد می شود. علم در مفهوم خاص، به آن دسته از معرفت ها گفته می شود که ویژگی تجربی و آزمون پذیر دارند و با واژة science [2] معرفی می شوند. براساس ضابطة تجربه­پذیری، بسیاری از علوم و معارف نظیر فلسفه، ریاضیات، ادبیات، شعر، فقه، منطق و نظایر آن، از قلمرو معرفت علمی خارج می­شوند. در نزد فلاسفة پوزیتیویست علم و براساس ضابطه «معناداری»[3]، علم تجربی معرفتی مبتنی­بر مشاهده و آزمون است و قابلیت اثبات و ابطال پذیری تجربی دارد. از این رو، هر معرفت قابل­آزمون و اثبات، در زمرة معرفت علمی (تجربی) قلمداد می شود. دانش جغرافیا و از آن میان شاخة جغرافیای سیاسی که روابط نظام مند میان انسان (سیاست) و محیط جغرافیایی را بیان و تشریح می­کند، از جمله علوم قدیمی است که سابقة آن به اندازه عمر انسان در زمین است. پرسش اساسی که در اینجا مطرح می شود آن است که آیا می توان جغرافیای سیاسی را به مثابة معرفتی تجربی، در ردیف علوم تجربی قلمداد کرد. مطابق فرضیة این مقاله، جغرافیای سیاسی به­دلیل برخورداری از ویژگی های معرفت تجربی، در ردیف علوم تجربی قرار دارد. از این رو، می توان جغرافیای سیاسی را دانشی تجربی به­شمار آورد.

تبلیغات