نام و کلام اصالتاً سرشتی نمادین دارند و زمانی پدید آمده اند که پیوند اسطوره و زبان هنوز گسسته نشده بود. با گذشت زمان، پیوند نام و موضوعِ نام گذاری سست و بسیاری از نام ها از خاستگاه های اسطوره ایِ آغازین خود رها شده اند و این نشانه ها، در طی تحول و تکامل، سرشت و خصیصة نمادین خود را، اگرچه نه به تمامی، ازدست داده اند. در این پژوهش، با توجه به همسان بودنِ خاستگاهِ اسطوره و زبان، نام و کلام، به مثابه نماد، با رویکردِ اسطوره شناسی بررسی خواهند شد. چارچوب نظریِ این تحقیق، نظریة کاسیرر دربارة شیوة اندیشة اقوام ابتدایی است که او برای آن اصطلاحِ اندیشة اسطوره ای را برگزیده است. مطالعة تطبیقیِ شماری از واژه های گویش های ایرانی با واژه های هندواروپایی، که با توجه به این نظریه بررسی شده بودند، نشان داد که بسیاری از پدیده های طبیعی و اشیا با مفاهیمِ متفاوت و صورت های آواییِ مشابه، که در ذهن این اقوام برخاسته از باور به ایزدبانوی بزرگ کالی بوده، به نام او نام گذاری شده است.