مقاله حاضر بر اقسام «مضاعف سازیِ[1]» کامل در زبان فارسی (شامل مضاعف سازیِ کاملِ محض[2]، مضاعف سازیِ کاملِ میانی[3] و مضاعف سازیِ کاملِ پایانی[4]) متمرکز می شود و ویژگی های نحوی و معناییِ برون دادِ این فرایندهای واژه سازی را در الگوهای متفاوت و متعدد مورد بررسی قرار می دهد. تحلیل الگوهای موردنظر در چارچوبِ نظریه جدیدِ «دوگان سازیِ ساخت واژی[5]»، موسوم به رویکردِ MDT (اینکلاس و زُول[6]، 2005)، انجام گرفته است که خود در مقامِ رفعِ کاستی های نظری و روش شناختیِ رهیافت های عمدتاً واج شناختیِ پیشین تدوین یافته است. پرسش این است که آیا الگوهای مضاعف سازیِ کامل در زبان فارسی مؤیّدِ یافته های نظریِ مدلِ دوگان سازیِ ساخت واژی هستند یا خیر؟ به عبارت دیگر، آیا می توان با توسّل به رویکردِ MDT، توصیف و تحلیلِ موجه و قابل قبولی از فرایندِ مضاعف سازیِ کامل در زبان فارسی ارائه داد؟ گردآوریِ داده ها به روشِ کتابخانه ای و با مراجعه به مراجعِ ساخت واژه زبان فارسی صورت گرفته است و الگوهای موردنظر با استفاده از «طرح واره های ساختمانیِ» معمول در رویکردِ دوگان سازیِ ساخت واژی تحلیل گردیده اند. در میانِ مهم ترین نتایجِ تحقیق که عمدتاً مؤید، و بعضاً مغایرِ یافته های چارچوبِ نظریِ مذکور بوده اند، می توان از موارد زیر یاد کرد: 1) الگوهای مضاعف سازیِ کامل در زبان فارسی محدود به سطحِ تحلیلِ ساخت واژی نمی شوند و دامنه ای متغیّر از واژه های منفرد تا ساخت های کاملِ نحوی را در بر می گیرند. 2) ویژگی های معناییِ مترتب بر برون دادِ فرایندِ مضاعف سازیِ کامل در زبان فارسی بسته به نوعِ الگوی موردنظر بر روی پیوستاری نسبی از معانیِ مؤلفه ایِ محض تا معانیِ اصطلاحی و استعاری تغییر می کند و در برخی از الگوها متأثر از تأثیراتِ بافتی است. 3) الگوهای حاصل از فرایندِ مضاعف سازیِ کامل در زبان فارسی بعضاً دارای ارزش سبکی هستند و در معرض محدودیت های کاربردیِ معین قرار دارند. 4) برخی از الگوهای مضاعف سازیِ کامل در زبانِ فارسی از جهاتِ مختلف، مخصوصاً از حیثِ ویژگی های معنایی، روشِ تحلیلیِ الگوی دوگان سازیِ ساخت واژی را به چالش می کشانند.