آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۵

چکیده

این اندیشه، که شاید بتوان پیچیدگی های ظاهری جهان هستی را به کمک چند قانون بنیادین درک کرد، موضوعی است کهنه با سابقه ای در حدود 2500 سال که از یونانیان به یادگار مانده است. چنین به نظر می رسد که بتوان در نظام یکپارچة هستی، اصول و قواعد مشترکی پیدا کرد و آن گاه در تمام تشکیلات این نظام، قانون فراگیری را حاکم بر این قواعد یافت. من در این مقاله خواسته ام به کمک قوانین اول و دوم نیوتن نیروی مولد شعر را همچون یک نیروی فیزیکی مطرح کنم. برای این کار، نخست تعریفی کلی از شعر عرضه کرده ام و پس از آن به کمک روابط میان اجزای ساختاری زبان به خصوص رابطة متداعی[1] از دیدگاه دو سوسور[2] و هم چنین مفهوم قطب استعاری[3] که در تئوری یاکوبسن[4] مطرح شده است، جابه جایی مدلول در جریان دلالت در واژه را بیان کرده ام. این جابه جایی موجب نشان دار شدن[5] واژه و پیدا شدن نقش جدید برای آن است که به استعاره می انجامد و به کمک نیرویی صورت می گیرد که در تشکیل شعر می توان آن را نیروی شعر نامید. نگارندة این سطور به منبع این نیرو نگاهی ندارد؛ اما در وجود این نیرو بحث می کند. شاید این نیرو همانی باشد که غربیان آن را جنّ شعر و عرب ها آن را""تابعه"" یا ""شیاطین شعرا"" می دانند و به هر حال همة شاعران، ظهور وتبلور ناگهانی آن را به تجربه باور داشته و دارند.

تبلیغات