دیرپای ترین آموزه مورد اختلاف ادیان بزرگ، ماجرای تشبیه و تنزیه، یا انسان پنداری و تعالی خداوند، در موضوعاتی از این قبیل است: که آیا قدرت، علم و اراده او نیز همانند آدمیان دگرگونی می پذیرد یا خیر. این مقاله نشان می دهد که مولانا بر خلاف جبرگرایان اشعری، و تا حدودی همسو با شیعه امامیه و مرجئه، براساس اعتقاد به کرم بی منتهای حق تعالی، معتقد است که دست کرم و جود خداوند در هیچ آنی بسته نیست، بلکه با اندک بهانه ای، رحمت جدید او شامل کائنات می گردد. این ویژگی خداوند او را قادرتر نشان می دهد. در نگاه مولوی، با نپذیرفتن تغییر اراده و مشیت خداوند (باور به بدا) دعا کردن کوششی بیهوده است. وی حتی روز قیامت را نیز عرصه تغییر اراده حق و تغییر سرنوشت آدمیان می شمارد و آن جهان را نیز شهری پربازار و کسب می خواند . نتیجه عملی چنین باوری، امید پیوسته و دعای مدام است.