دانش های حسی و جزئی، گرچه ارزشمندند، ارزش علوم به معقولات، و هویت و کمال انسان به معرفت عقلانی است.
انسان در فرایند تکامل و تعالی خود با حرکت جوهری، وادی حقایق جزئیِ محسوس و متخیل را پیموده و گرد و غبار مادیت و جزئیت را از ساحت قوهٴ تفکر خود شسته، به بارگاه ملکهٴ عقل و حقایق کلی و معقولات اولی بار می یابد و با این تمهید و ارتقای وجودی به نقطهٴ آغازین حقیقت انسانی خود، یعنی عقل بالفعل و ادراک حقایق و معقولات ثانوی و غیراولی هستی دست می یابد.
در علوم تجربی ورود به وادی علم، در گرو معقولات است و در علوم تجریدی نیز دانش ها در گرو معقولات ثانوی هستند. علم منطق که میزان درست اندیشیدن است، با معقولات ثانی منطقی تأمین می شود و فلسفه نیز که علم هستی شناسی و احکام وجود است، با معقولات ثانی فلسفی تحقق می یابد.
از این رو شناخت حقیقت و نحوهٴ وجود معقول ثانی، از دو منظر معرفت شناسی و هستی شناسی، اهمیت و ضرورت دارد. در این نوشتار به این موضوع مهم در گذر اندیشهٴ حکمای اسلامی پرداخته می شود و در آن، مبادی تصوری بحث و اقسام معقولات ثانی، جایگاه طرح بحث معقولات ثانی در فلسفه، آرای حکمای مشرب های فلسفیِ مشّاء، اشراق و حکمت متعالیه دربارهٴ معقولات ثانی و نظر متوسط و نهایی مرحوم صدرالمتألهین، و در پایان تحلیلی تحقیقی از منظر حکمت متعالیه درباره نحوهٴ وجود معقولات ثانی فلسفی ارائه می شود.