با پیدایش نهضت علمی و پیشرفت علوم تجربی، چالش های فراوانی میان علم و دین پدید آمده و دیدگاه های متفاوتی درباره نسبت میان آن دو ارائه شده است. علاوه بر دیدگاه تعارض (conflict) که علم و دین را دو امر ناسازگار می انگارد، دیدگاه های دیگری نیز در تبیین این رابطه ارائه شده است که ازجمله می توان به دیدگاه تمایز (contrast)، دیدگاه تلاقی (contact) و دیدگاه تأیید (confirmation) اشاره کرد. مرتضی مطهری و مهدی بازرگان، به عنوان دو اندیشمند مسلمان با دو رویکرد متفاوت، در نشان دادن عدم تعارض میان علم و دین اهتمام داشته اند. مطهری با تحلیل پیش فرض های فلسفی، در پی حل تعارضات ادعاشده میان علم و دین است. او دین را مؤید علم دانسته و انسان را نیازمند هر دو می داند. بازرگان با استفاده از یافته های علوم تجربی، سعی در توجیه علمی آموزه های دینی داشته و می کوشد آن ها را مطابق دستاوردهای علمی نشان دهد. به باور او، علم و دین دارای دستاوردهای مشابه اند. آرای بازرگان درباره رابطه علم و دین در اواخر عمرش تغییر کرده و به دیدگاه تمایز گرایش پیدا کرده است.