آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۱

چکیده

تلاش جهت تبیین جایگاه انسان در جهان، یکی از محورهای اصلی تفکر فلسفی مغرب­زمین بوده که ماحصل آن، نظریات مختلفی چون ابرمرد نیچه است. نیچه در اعتراض به رویکردهای پیشین نسبت به انسان، درصدد برآمد تا ضمن بازتعریف جایگاه انسان در جهان، به بحران­هایی که مدرنیته پیش ­روی جامعه انسانی نهاده بود، پاسخی درخور دهد. نظریه ابرمرد در چنین بستری شکل گرفت. اما این نظریه نیز بسان دیگر نظریات و مکاتب بشری، تناقضات و ایرادات عمده­ای با خود به همراه داشت که سیل انتقادات را به سمت خود روانه ساخت. این نظریه با مبانی­ای چون نسبیت­باوری، بنیادگریزی و ترجیح تن بر روان در مقابل تفکر دینی قرار می­گیرد؛ بنابراین انتقاداتی از سوی اندیشه دینی بر آن وارد است. از طرفی این نظریه با تناقضات درونی همچون ایجاد بنیادی متصلب، تأکید بر حقانیت نظریه ابرمرد و عدم ارائه الگوی بدیل مواجه است. این تحقیق ضمن واکاوی ابعاد نظریه ابرمرد نیچه در چارچوبی نو، به نقد و بررسی آن از جنبه­های دینی و عقلی پرداخته است.

تبلیغات