نسبت دین و عقل در فلسفة کانت از جملة موضوعاتی است که داوری سریع و قطعی در مورد آن دشوار است. در این مقاله سعی می شود با توجه به آثار مهم کانت و به ویژه با تأکید بر دین فقط در محدودة عقل موضع حقیقی و واقعی کانت در این مورد کشف و تشریح شود. با توجه به ایده آلیسم استعلایی و اصالت بخشی به خودآیینی عقل در فلسفة نقدی و نیز با دقت در استعاراتی که کانت در آثار خود به کار می برد، به این نتیجه متمایل می شویم که در ساختمان فکری کانت اموری از قبیل خدا، وحی، دین و جاودانگی هر چند به اشکال مختلف مورد توجه و گاه مورد تأکید قرار گرفته است؛ ولی این امور یا به عنوان اصل موضوعة اثبات نشدة اخلاق و ایدة ذهنی فرادید هستند و یا اهمیت و اعتبار آن ها تا اندازه ای است که هم سو و هم ساز با اصول و قواعد وضع شده توسط عقل خودآیین بشری و وجدان گاه معینْ این عقل و گاه پشت گرم به چنین عقلی باشد.
خدا در نهایت در اندیشه ی کانت به جامعه مشترک المنافع اخلاقی، که جامعة مبتنی بر فضیلت محسوب می شود، تحویل می رود؛ و جاودانگی نیز از جنبة فردی و شخصی خارج شده به امیدی نوعی و جمعی برای تحقق چنان جامعه ای تبدیل می شود. بدین ترتیب، وحی به عنوان پدیده ای شخصی، همچون خواب، تا آنجا مورد توجه است که هم سو و سازگار با قواعد و قوانین و آرمان های عقل خودآیین، اعم از نظری و عملی، باشد؛ وگرنه، علی الاصول، مانند خواب نوعی جنون موقت و خروج از ساحت اجتماعی انسان به شمار آمده و به طور ضمنی و با ظرافت تمام چوب رد و انکار می خورد.