نویسندگان: محمود عباسی

کلید واژه ها: ایمان عشق آرزو همت بی‏خودی اقبال ،خودی

حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله   تعداد دانلود  :  ۸۱۴

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۵

چکیده

در این مقاله کوشش شده است تا فلسفه ی «خودی» و «بیخودی» اقبال لاهوری در مثنو ی ها ی «اسرار خودی» و«رموز بیخودی» مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. اقبال معتقد است که شرقیان بویژه مسلمانان شخصیت خود را گم کرده و «خویشتن» خویش را فراموش نموده و در نتیجه مجذوب و مرعوب غرب شده اند. اهل اسلام باید به اسرار نهفته ای که در «خودی» خود دارند پی ببرند و به نیروهای بالقوه ی خود فعلیت دهند «خودی» در تعبیرات اقبال یعنی خودآگاهی، خودیابی، خودشناسی، خودباوری در مثنوی اسرار خودی. عواملی که باعث تقویت واستحکام «خودی» می شوند عبارتند از:امید وآرزو، عشق وایمان، همت واراده قوی. عوامل تضعیف خودی عبارتند از: سوال و گدایی، عدم اتکا به داشته های خویش ،احساس ضعف و ناتوانی؛ همچنین اقبال برای تربیت خودی به سه مرحله قایل است:مرحله ی اول اطاعت از دستورات قرآن، مرحله ی دوم ضبط نفس وخویشتن داری از مناهی، مرحله ی سوم نیابت الهی است، در این مرحله انسان به مقام «ابَرَ مرد» یا خلیفه ی اللهی ترقی می کند. «بیخودی» یعنی محو در جامعه ی اسلامی، همراه با حفظ شوونات فردی. همچنان که اقبال در «اسرار خودی» عمل به دستورات قرآن توصیه می نماید. در اینجا نیز جامعه ی اسلامی را جهت غلبه بر نا امیدی وترس واندوه و همچنین نظام بخشیدن به جهان به پیروی از احکام شریعت وسنت نبوی دعوت می نماید.

تبلیغات