در دهه های اخیر شاهد یافته های جدید علمی در زمینه ی شناخت ذهن و مغز، فرایندهای عصبی که طی تفکر و یادگیری روی می دهد، و رشد توانش دانش آموزان بوده ایم. براساس مطالعات نظری، تحولات رشدی، تحولاتی تدریجی و چندوجهی است و در تمام افراد دارای مشترکاتی است که به تصمیم-گیرندگان اجازه می دهد براساس این مشترکات به تعیین سطوح و مقاطع کلیدی در برنامه درسی مبادرت نمایند. اما باید دانست که دانش آموزان در مسیر رشد در ابعاد مختلف، توان مندی های متفاوتی را در مقاطع مختلف زمانی و در مراحل مختلف به نمایش می گذارند و عملکرد آنان در هر مرحله تابع شرایط تربیتی خاصی است. علاوه بر این، فرایند رشد انعطاف پذیر بوده و تحت تاثیر شرایط اقتصادی اجتماعی و فرهنگی فرد نیز قرار دارد. براساس یافته های مطالعات نظری در سند تحول راهبردی مرحله بندی دوره های تحصیلی چه به جهت ساختار (مراحل تربیت) و چه به جهت محتوا باید دارای میزانی از انعطاف پذیری باشد که افرادی با ویژگی های متفاوت بتوانند از تربیت متناسب با نیازهای خود بهره مند شوند. از آن جا که تبیین مبانی روان-شناختی مبتنی بر مبانی فلسفی می تواند دلالت های روشنی را در اختیار برنامه ریزان درسی در سطح ملی و سطوح بعدی تصمیم-گیری قرار دهد در این مقاله مبانی روان شناختی برنامه درسی ملی در تعیین سطوح و مراحل کلیدی از منظر یافته های علم روان شناسی مورد بررسی قرار می گیرد.