طرح مسأله: یکی از نابرابریهایی که در عرصه علم قابل توجه است مقوله جنسیت می باشد که به موقعیت حاشیه ای زنان در این عرصه منجر شده است، تاریخچه حضور زنان نشان می دهد که در بسیاری از موارد حضور زنان یا نادیده انگاشته شده و یا اهمیتی بسیار کمتر از مردان داشته است.در ایران نیز شواهد حاکی از این است که وضعیت زنان در سطوح مختلف آموزش عالی به موقعیت زنان دانشگاهی در سایر نقاط دنیا شبیه است، علی رغم افزایش تعداد زنان در دانشگاه ها می بینیم که تعداد زنان در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری (خصوصاً) با کاهش چشمگیری روبرو است. این مطالب در مورد تعداد زنان هیات علمی نیز صادق است، آمار موسسه آموزش عالی نشان می دهد که از میان 79617 نفر (22/65 درصد)، اعضاء هیات علمی تمام وقت و حق التدریس دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی تنها 25/18 درصد به زنان اختصاص دارد و 75/81 درصد به مردان اختصاص دارد.این پژوهش قصد دریم به بررسی جامعه شناختی ارتقاء علمی زنان هیات علمی واحد تهران مرکزی و موانع و مشکلات آنان بپردازیم.این پژ وهش از حیث هدف کاربردی و از حیث روش،توصیفی (همبستگی)است که شامل کلیه اساتید خانم دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز می باشد و نمونه آماری آن در مجموع شامل300 نفر استاد خانم می باشد. که با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده بودند. گردآوری داده ها بر اساس پرسشنامه های اطلاعات زمینه ای وآزمون های محقق ساخته(30 سئوال) انجام شد.داده های پژوهش با بهره گیری از شاخص آمار توصیفی و آزمون همبستگی پیرسون تحلیل شدند یافته ها:یافته ها نشان دادکه بین متغیر ارتقاءعلمی اساتید خانم دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز با پایگاه اقتصادی-اجتماعی خانواده¬( ضریب 03/0)، ساختار سازمانی( ضریب 02/0) ، علاقه مندی به رشته تحصیلی مشغول به تدریس ( ضریب 029/0)، آشنایی با آئین نامه ها و بخشنامه های پژوهشی (ضریب 031/0 )، میزان آشنایی با اینترنت و فضاهای مجازی( ضریب 019/0)، میزان آشنایی با زبانهای خارجی( ضریب 024/0)، ویژگی های تحصیلی و تجربی( ضریب 024/0)، و ویژگی های جمعیتی و اجتماعی ( ضریب 00/0 درصد) رابطه مثبت و مستقیم وجود دارد. نتایج: با توجه به یافته های بدست آمده که در بالا ذکر شد نتایج نشان می¬دهد که وضعیت زنان چه در دانشگاه و چه در سایر جایگاه های اجتماعی- در عین مسأله آمیز بودن، روزبه روز ارتقاء پیدا می کند؛ آگاهی های زنان نسل جدید از وضعیت خود روز به روز در حال افزایش است .بنابراین به نظر می رسد که به جای تاکید و پافشاری بر تدابیر حمایتگرانه افراطی معطوف به جنسیت زنان، بهتر این باشد که در فرآیندهای تصمیم سازی و سیاست گذاری های فرهنگی، طرز تلقی ها فراتر از سوگیری های جنسیتی باشد، افراد، خواه مرد و خواه زن، بدون اصل قرار گرفتن جنسیت شان، به مثابه انسانی واجد کرامت، حقوق و تکالیف در نظر گرفته شوند، این امر مستلزم تعمیق و بسط نگاهی فراجنسیتی در رده های تصمیم گیرنده سازمانی در نهاد دانشگاه است که در آن به جای اولویت دادن به جنس خاصی بر توانایی ها و شایستگی های افراد برای کسب یا تصدی مدارج علمی و مناصب مدیریتی و اجرایی تأکید گردد.