"هدف: تحقیق حاضر به منظور مقایسه باورهای غیرمنطقی مادران دارای فرزند معلول ذهنی شدید یا عمیق با مادران دارای فرزند عادی 14-6 ساله شهر تهران انجام گرفت.
روش بررسی: مطالعه حاضر به صورت تحلیلی، مقطعی و مقایسه ای از نوع مورد- شاهدی بوده و 80 نفر از مادران دارای فرزند معلول ذهنی شدید یا عمیق مراجعه کننده به مراکز خدمات بهزیستی تهران بصورت تصادفی منظم از دو مرکز توانبخشی شهر تهران و 80 نفر از مادران دارای فرزند عادی جهت همتا سازی به عنوان گروه شاهد از نواحی شرق، غرب، جنوب، شمال و مرکز تهران از طریق نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و با لحاظ جور بودن در چهار متغیر ؛ سن مادران، سطح تحصیلات، منطقه محل سکونت وتعداد فرزندان انتخاب شدند و به پرسشنامه باورهای غیرمنطقی جونز( IBT ) پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (تی مستقل، یو مان ویتنی، مجذور کای و آزمون دقیق فیشر) انجام شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین باورهای غیرمنطقی به طور کلی و باورهای غیر منطقی سرزنش کردن خود، واکنش با درماندگی به ناکامی، نگرانی زیاد توأم با اضطراب، اجتناب از مشکل، وابستگی و کمال گرایی بین دو گروه وجود دارد (05/0 p< ). بین مادران دارای فرزند معلول ذهنی دختر با پسر تفاوت معناداری مشاهده نشد(314/0= P ). بین دو گروه مادران در چهار باور توقع تأیید از دیگران (737/0= P )، انتظارات بیش از حد از خود (126/0= P )، بی مسئولیتی عاطفی(283/0= P ) و درماندگی برای تغییر (283/0= P ) تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
نتیجه گیری: باورهای غیرمنطقی مادران دارای فرزند معلول ذهنی عمیق یا شدید بطور کلی و در اکثر خرده مقیاسهای آن بیشتر از مادران دارای فرزند عادی است و فقط باورهای توقع تأیید از دیگران، انتظارات بیش از حد از خود، بی مسئولیتی عاطفی و درماندگی برای تغییر در دو گروه تفاوتی ندارد. همچنین جنسیت فرزند معلول تأثیری در باورهای غیر منطقی مادران ندارد. "