عشق یا محبت، نشانه ای بسیار بدیهی و کیلد معنایی در متون عرفانی است و در هرگونه تحلیل روان شناختی و نشانه شناختی متون عرفانی باید به این واژه که نسبت انسانی و الهی دارد توجه کرد.
در تاریخ عرفان و تصوف اسلامی، واژه عشق در طرح تقریباً منسجم و نظام یافته ای سیر و تطور متعالی و رو به کمال داشته است. در سراسر این تحول و تطور، ما شاهد تبیین و تشریح روان شناختی و فلسفی ماهیتِ عشق هستیم که مبتنی بر شهود و مکاشفات درونی صوفیه و سرشار از اندیشه های غنی و احساسات و عواطف شورانگیز عرفانی است. ما در این مقال، ضمن معرفی کتاب «عَطف الالف المالوف عَلی اللام المعطوفِ» ابوالحسن دیلمی (ف.391 ه.ق) ـ که نخستین اثر مستقل و رساله ای تقریباً مفصل در باب سیر تاریخی و تجزیه و تحلیل روان شناختی و فلسفی «عشق» در عرفان و تصوف اسلامی است ـ از تاثیر این کتاب بر آثار بعد از خود نظیر «سوانح العشاقِ» احمد غزالی (ف.520 ه.ق) و «عبهر العاشقین» روزبهان بقلی شیرازی (ف.606 ه.ق) نیز سخن خواهیم گفت.