بیشترین پژوهش ها در سبک شناسی به بازشناساییِ سبک های ادبی، زبان شخصی و فردیتِ خلاقِ مؤلف اختصاص دارد. به همین دلیل، در مطالعات سبکی کاربرد زبان در ادبیات بسیار مورد توجه قرار می گیرد. این مقاله، نخست با اشاره به اهمیت سبک در ادبیات و کارکردهای سبک شناسی در مطالعات ادبی، تمایز فرمالیستی میان زبان و ادبیات را مورد تردید قرار می دهد. و باور به امری مستقل و ذاتی به نام «زبان ادبی» را رد می کند و نشان می دهد که تفاوت کاربرد زبان در سخن ادبی و غیرادبی ناشی از نقش هایی است که زبان برعهده دارد؛ همین نقش ها در سخن ادبی به برجستگی و شخصی سازی زبان و شکل گیری سبک شخصی می انجامد. آنگاه سبک شخصی و سبک ادبی ونسبت آن ها با سنت و تقلید را به بحث می گذارد و رابطه میان تنوع سبک های شخصی و غلبه گفتمان های سنت گرا را بررسی می کند.