کارآفرینی یک حوزه میان رشتهای است و هنوز در مرحله نوزایی خود قرار دارد، از این رو عاریت درست برساختهها از سایر رشتههای علمی، یک شیوه مناسب برای پیشرفت و تکامل آن محسوب میشود. در این مقاله وجوه اشتراک و افتراق دو نظریه بنگاه کارآفرین و سازمان یادگیرنده شناسایی میشوند و سپس چگونگی مشارکت ابعاد و برساختههای با اهمیت نظریه سازمان یادگیرنده درتکامل نظریه بنگاه کارآفرین مورد بررسی قرار میگیرد. نتایج این پژوهش نشان میدهد که برساختههای الگوی کاربردی دوم و یادگیری دو حلقهای، نقشی با اهمیت در اکتشاف و بهرهبرداری از فرصتها ایفاء میکنند، از این رو در تکامل بخشی به نظریه بنگاه کارآفرین نقش با اهمیت دارند.