در دهه چهل قرن شمسی حاضر جریان جدیدی در شعر معاصر فارسی ظهور کرد که به دلیل گسست کامل از جریانهای شعری پیش از خود و به سبب غرابتی که در اندیشهها و اشعار بانیان و شاعران آن وجود داشت، به (موج نو) مشهور شد، و پس از گذشت مدتی کوتاه، با تغییراتی اندک، در هیأت (شعر حجمگرا) نمودار شد. این جریان در مقایسه با جریان شعر (سنتگرا) شعری بود (سنتگریز) یا حتی (سنت ستیز) بود و در مقایسه با جریان (شعر نو یا نیمایی)، مدرن مینمود چنان که شعر (نو)ی نیمایی پیش از خود را نیز (کهنه) میانگاشت. همچنین در قیاس با (شعر متعهد و ملتزم) که طرفدار نظریه (هنر برای مردم) بود و شعر را وسیله میدانست نه هدف، این جریان شعری هوادار نظریه (هنری برای هنر) بود و در جستجوی دستیابی به (شعر محض یا ناب) به غیر متعهد بودن شعر تاکید داشت. به همین دلیل، (جامعهگرایی) و (محتوا گرایی) که از اصول جریان شعر نیمایی بود، در این جریان جایگاهی نداشت، و (فردگرایی) اساس کار را تشکیل میداد. در یک کلام، در این جریان با شاعرانی روبرو هستیم سنت ستیز، تعهد گریز، رویگردان از جامعهگرایی و محتواگرایی، و مدعی شعر مدرن و طرفدار شعر محض که از هر قید و بند فکری، اجتماعی، اخلاقی و ادبی آزاد باشد.