مقدمه به طور کلی در جوامع غیر الهی ، مدیران از دانش و فن مدیریت به عنوان ابزاری کارآمد در جهت دست یافتن به خواسته های مادی و نفسانی فردی مانند : پول ، شهرت ، قدرت و ... استفاده می کنند . اما در نظام ارزشی اسلام که هدف انسانها ، دستیابی به قربت و رضایت خداوند است نه تأمین هدفهای گذرا و میان تهی دنیایی ، انگیزه مدیران چیز دیگری است . بنابراین مدیر مسلمان در حوزه کار خویش ، ادای وظیفه و ایفای مسئولیت می کند. در غرب ، واژه و لغت رهبری و مدیریت را بیشتر اوقات با یکدیگر بکار می برند و آنان را از یک مقوله به شمار می آورند و حال آنکه در فرهنگ اسلامی رهبری و مدیریت دو اصل جدا از یکدیگرند و این امر از آنجا ناشی می شود که زندگی مادی در دنیای غرب و سرعت روزافزون مادیگری باعث شده است رهبری ، که امر معنوی و تعهدی است ، با مدیریت ، که اصل مادی و تکنیکی است ، در هم م آمیزد و هر دو خدمت اقتصاد قرار گیرند . حال آنکه رهبری یک نقش و وظیفه انسانی است که مدیریت موظف بکارگیری آن است . بعبارت دیگر ، رهبری نیازهای معنوی و انسانی یک سازمان را برآورده می سازد ولی مدیریت ابزارهای مادی و تکنیکی افزایش تولید و رفع نیازهای مصرفی انسانها را شامل می شود . در جامعه اسلامی که اقتصاد ابزاری در خدمت انسانهاست ، مدیریت با تحق صفات رهبری و برخورداری از دانش و فن افزایش تولید و علم اداره سازمان قابل قبول است . به عبارت بهتر ، یک مدیر اسلامی باید از صفات رهبری هم برخوردار باشد. همچنین مدیریت در سازمان اسلامی بر شور و مشورت مبتنی است و کارکنان برای سرعت عمل بیشتر و سلامت در اجرای امور می توانند شوراهای منتخب خویش را در کنار مدیریت طرف مشورت قرار دهند . در نظام مدیریت اسلامی ، نمودارهای عمودی بر پایه تقوی و ایمان و پرهیزگاری کارکنان ترسیم می گردد که اصلی ترین ملاکهای تعیین مدیران آینده است و طبیعی است که در چنین سازمانهایی انگیزه کار بیشتر وجدان و رسالت مکتبی افراد است نه پاداشهای مادی ، بنابراین چنین سرپرستی می تواند تولید را در خدمت سازندگی انسانها قرار دهد نه انسانها را در خدمت تولید ، لذا ما باید روابط اسلامی را جایگزین مناسبات بوروکراتیک و مدیریت های غربی کنیم تا بدین وسیله بتوانیم تشکیلات خود را به گونه ای اسلامی تجدید سازمان نماییم .