تحلیل روایت شناختیِ داستان مریم(س) در قرآن بر اساس نظریه ژُپ لینِت وِلت و آراء سیدمحمدحسین طباطبایی در تفسیر المیزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر، با هدف تحلیل ساختارِ رِواییِ داستان مریم(س) در قرآن کریم و تبیین اهمیت و ضرورتِ بررسی روایتشناختی آن، به روش توصیفیـتحلیلی و بر اساس نظریهٔ ژُپ لینِتوِلت و آراءِ سیدمحمدحسین طباطبایی در المیزان صورت گرفته است. هدف از این مطالعه آن است که نوع، ساختار و طرح روایت داستان مریم(س) در قرآن بازنموده، و همچنین، نشان داده شود که چهگونه یکچنین تحلیل روایتشناسانهای میتواند به تقویت فرضیاتِ مفسّران، دستکم در مطالعه موردیِ تفسیر المیزان، بینجامد. نتایج مطالعه نشان میدهد در روایت داستان مریم(س)، انواع شیوههای رِوایی از سوی روایتگر رویدادها ــکه از موضعِ دانای کل آن رویدادها را روایت میکندــ به شکلی ناهمگون و با رویکردی تلفیقی ــیعنی موضع یک روایتگر که همزمان هم متننگار و هم کنشگر استــ به کار رفته است؛ بهگونهای که گاه تمرکز بر راوی و گاه بر کنشگران داستان قرار میگیرد. راوی، هرچند از شخصیتهای داستان نیست، با قرار گرفتن در بیرونِ روایت گاه با تمرکز بر خود و گاه با توصیفِ اَعمال و نقشهای شخصیتها وجهِ هدایتگرانه خود را آشکار میکند. طرحِ داستانها کامل است و بیشتر اوقات نیرویی تخریبکننده وضعیّتِ آغازین را بههم میزند که پس از کِشمَکِش، نیرویی سامانبخش‘ اوضاع را به حالتِ نخست بازمیگرداند. هرچند حکایت زندگیِ مریم(س) در چند سوره از قرآن آمده است گردآوردنِ اجزاءِ آن یک ساختارِ رِواییِ منسجم و خَطی، با روابط علّی و معلولیِ روشن، پدید میآوَرَد. بازخوانیِ این روایت بر پایه نظریه ژُپ لینِتوِلت، دیدگاههای تفسیر المیزان را نیز استحکام میبخشد و توان بالای این نظریه را در تحلیل متون دینی نشان میدهد.