مطالب مرتبط با کلیدواژه

بوطیقای شناختی


۱.

بررسی عناصر جهان متن بر اساس رویکرد بوطیقای شناختی در «یوزپلنگانی که با من دویده اند» اثر بیژن نجدی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: جهان متن جهان گفتمان جهان زیرشمول بوطیقای شناختی یوزپلنگانی که با من دویده اند

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی نقد رتوریکی
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی نقد نو
تعداد بازدید : ۳۹۶۵ تعداد دانلود : ۱۸۸۱
نقد ادبی به دلیل وجود محدودیت هایی قادر به اتصال “جهان متن” به جهان خواننده و بررسی همه زوایای یک متن داستانی نیست، بدین منظور نیاز به نظریه ای است که هم از دیدگاه علمی و هم از دیدگاه خلاقیت ادبی بتواند وارد فضای متن شود، نظریه ی جهان های متن در بوطیقای شناختی این امکان را ایجاد می کند. در این مقاله به تحلیل مجموعه ی داستان بیژن نجدی به نام “یوزپلنگانی که با من دویده اند”، با توجه به لایه های مختلف جهان های متن می پردازیم. پرسش این پژوهش این است که آیا نظریه ی “جهان متن” قادر به شناسایی عناصری که منجر به ساخت روایت داستان های نجدی می شوند، هست؟ و دیگر این که تولید و دریافت جهان داستانی نجدی چگونه از دیگر نویسندگان متمایز می شود؟ فرضیه ی پژوهش این است که سه لایه ی “جهان گفتمان”، “جهان متن” و “جهان زیرشمول” هر کدام بخشی از روایت داستانی را شکل می دهند. در پاسخ به پرسش دوم، فرض بر این است که نجدی در آثار خود، با ایجاد عناصر مشترک در همه ی داستان ها جهان گفتمانی منسجمی ایجاد می کند و بدین سان داستان های مجزا را به صورتی نامرئی به هم مرتبط می کند که این ویژگی او را از دیگر نویسندگان متمایز می سازد. با توجه به مطالعه ی آثار او، هر جهان، می تواند جهان های دیگری را در خود درونه گیری کند و به شکل گیری فضای داستانی با شگردهای مختلف روایی بینجامد. درواقع، جهان های زیر شمول به ساخت روایت داستانی با استفاده از فعال سازی داستان های زیرساختی می انجامد که مشخصه ی اصلی آثار این نویسنده است.
۳.

بوطیقای شناختیِ گفتار کودکانه و قابلیت های بوطیقایی لالایی ها(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اتصال بوطیقای شناختی گفتار کودکانه Babytalk لالایی های فارسی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۹۷ تعداد دانلود : ۳۲۳
  معمولاً بزرگسالان در مواجهه با خردسالان از زبان خاصی استفاده می کنند که از لحاظ کشش های آوایی، زیروبمیِ صوتِ جمله ها، مکث ها و تکرارها و... با زبان گفت وگوییِ بزرگسالان تفاوت دارد. این نوع ویژه از زبان، اصطلاحاً «Babytalk» یا «گفتارِ کودکانه» نامیده می شود. تحقیقاتِ شناختی صورت گرفته بر «گفتار کودکانه»، گویای وجود برخی خصایص بلاغی ویژه در این گفتار است و این امر نشانگر حضور و وجود درک ادبی هنری در کودک، حتی در هفته های نخستین تولد است. در نوشتار حاضر کوشیده ایم نخست بر پایه ی یکی از تحقیقات مهمی که در این زمینه به همت دیوید مایل و الن دیسانایاکی (2002) با روشی بسیار دقیق و علمی انجام شده، اساس نظری تجربی بحث را روشن کنیم. در بخش بعدی سعی بر آن بوده است که امکانات بلاغی موجود در لالایی های فارسی با توانش های شناختی بلاغی نوزادان سنجیده شود و از طریق این سنجش، به دنبال نزدیک شدن به پاسخ پرسش هایی ازاین دست بوده ایم که آیا معیارهای بلاغیِ شناختی در گفتارهای کودکانه، آن گونه که در پژوهش مایل و دیسانایاکی دیده می شود، در لالایی های فارسی نیز یافت می شود؟ آیا جوامع بشری لالایی ها را مطابق با توانایی های درکِ بلاغی نوزادان آفریده اند؟ و از همه مهم تر اینکه آیا می توان لالایی ها را مرجعی برای کشف پارادایم های بوطیقای شناختیِ (Cognitive Poetics) کودکان به حساب آورد؟ نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که لالایی های فارسی در نمونه های متعددی به یافته های بلاغی موجود در گفتار کودکانه پاسخ مثبت می دهند. از میان مهم ترین سازوکارهای بوطیقاییِ شناختی که هم در گفتار کودکانه و هم لالایی ها حضور دارند، می توان به خصایص ویژه ی موسیقایی، ساده سازی و تکرار، وفور واج های قدامی، موازی سازی و شمایل وارگی اشاره کرد.    
۴.

ارزیابی دو مفهوم شعرشناسی شناختیِ «نقش» و «زمینه» برای تفسیر و خوانش شعر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: بوطیقای شناختی پیتر استاک ول تحلیل زبان شعر شرحِ شناختیِ شعر حافظ نقد شناختی نقدِ شناختی آرایه ها

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰ تعداد دانلود : ۱۲
با ظهور شعرشناسی شناختی در دهه های اخیر توجه به رابطه ی زبان و ذهن و تمرکز بر فرایندهای ذهنیِ خوانندگان شعر بسیار بیشتر شده است. در بخشی از این نظریه که اهمیت رابطه ی «نقش» و«زمینه» را در ادراک بشر نشان می هد، پیشنهاد می شود که در تحلیل ادراک انسان از شعر نیز این دو مفهوم که می توانند چگونگی هدایت توجه ذهنی و درنتیجه تصویرسازی یا اثرگذاری شعر بر مخاطب را نشان دهند، به دقت موردمطالعه قرار گیرد. مقاله ی حاضر نخست کوشیده دریافت درستی را از نگاه کلی این نوع از شعرشناسی به دست آورد و سپس با تمرکز بیشتر بر تعریف و کارکردهای نقش و زمینه، نمونه هایی از آن ها را در شعر حافظ ارائه دهد. افزون برآن برمبنای تعریف خاص این نظریه از «تفسیر» و «خوانش» تحلیل نمونه های شعر حافظ به دو شکل خرد و کلان انجام شده. در تحلیل خرد تمرکز بر توضیح چگونگی جزئیات کارکرد نقش و زمینه در یک بیت یا یک غزل است؛ اما در تحلیل کلان با دریافت مفهوم بنیادینی که از این گونه تحلیل های خرد حاصل آمده، گستره ی وسیع تری از دیوان بدین ترتیب موردمطالعه قرار گرفته که نخست الگوی اصلی نقش و زمینه در بیت های نمونه و سپس در یک غزل تصادفی با مطلع «یارم چو قدح به دست گیرد» تشریح شده است. این روش به طریقی عینی به استخراج مفهوم بنیادی «تجلی» در آن غزل منجر شده و سپس اهمیت این مفهوم در اندیشه ی حافظ با یافتن مصداق های دیگر در سراسر دیوان تأیید شده است. مجموعه ی این مباحث، تحلیل ها و نتایج نشان می دهد که باوجود برخی ضعف ها و کاستی های احتمالی به ویژه در تشخیص مصادیق، دو مفهوم نقش و زمینه در مطالعه ی خرد و کلان می تواند به نتایج قابل توجهی در زمینه ی تشخیص ساختارهای بلاغی و تفسیر و خوانش شعر حافظ و سایر اشعار فارسی منجر شود.