مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
عاشق و معشوق
حوزههای تخصصی:
غزل های حافظ و ترانه نامه پترارکا (1304-1374 م)، دست کم در سه ویژگی، زمینه ای مشترک دارند: (الف) از دیدگاه چونی، هر دو اثر اوج شعر غنایی عاشقانه قرون وسطی هستند: یکی در ادب پارسی، دیگری در ادب اروپایی؛ (ب) از دیدگاه ترتیب زمانی، هر دو دیوان در سده هشتم هجری (چهاردهم میلادی) سروده شده اند، و (ج) از دیدگاه چندی، غزل های حافظ به تصحیح دکتر خانلری 4092 بیت (یعنی، نزدیک 8184 مصرع) دارد، و ترانه نامه پترارکا کمی بیشتر از 7784 مصرع. بنابراین، هر دو اثر از نظر زمانی، تعداد برابر مصرع ها، در اوج بودن شعر غنایی قرون وسطی و کم و کیف طولی دوره زندگی دو شاعر قابل سنجش و بررسی است.
توصیف چشم یار یکی از دستمایه های اصلی شعر هر دو سراینده است: پترارکا 263 بار در ترانه نامه و حافظ 216 بار در غزلیات به چشم اشاره می کند. بعلاوه حافظ درباره «نرگس» — استعاره از چشم معشوق— در 44 بیت سخن می گوید. پرسش پژوهش این است: تصویر چشم دلدار در غزلیات حافظ و ترانه نامه پِترارکا چه شباهت ها و چه تفاوت هایی با هم دارند؟ این مقاله از روش تطبیقی برای نشان دادن ویژگی های مشترک و متفاوت تصویر پردازی چشمِ یار در شعر حافظ و پترارکا استفاده می کند.
غزل زاییده ی عشق و عشق زاییده ی جمال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر غنایی شعریست که احساسات و عواطف شخصی گوینده را بیان کند و اگر حاوی و اندیشههای مختلفی هم باشد، این معانی و اندیشه ها در خدمت بیان عواطف شاعر است. غزل بارزترین نوع شعر غنایی است که بر مدار عشق میگردد. خواه عاشقانه خواه عارفانه، عاطفه عشق را پیش از آن که جزو وجود شاعر و تجربه ی غالب حیات او شود، نمیتوان به گونه ای کاذب بر خود بست، به همین سبب صمیمیت عاطفی و غالباً حقیقی عشق بر زبان غزل تأثیر می گذارد و از آنجا که انسان موجودیست سرشار از عواطف متناقضی همچون عشق، نفرت و غم، شادی و یأس، امید و ترس، دلاوری و خشم و رحم و میل، ادب غنایی و غزل می تواند عرصهی بروز و ظهور این عواطف باشد. عشق نتیجهی جلوهی معشوق است و جلوه لازمهی ضروری حسن. جمال معشوق است که عاشق را شیفته می سازد یعنی زیبایی عشق آفرین است و جمال از عشق که زاییده ی آن است تفکیک ناپذیر است، عشق که نخستین فرزند جمال است با خود گرما و نیرویی را به همراه دارد که همه ی موجودات هستی را به حرکت در می آورد. این مقال بر آن است که پیوند بین غزل و عشق و همچنین عشق و جمال را به روش تحلیل متن مورد واکاوی و توصیف قرار دهد.
سازه های هنری عاشق و معشوق در دو اثر نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منظومه های غنایی ازسازه های هنری، بهره ی زیادی می برند از جمله ی این سازه ها، به کارگیری تشبیه و استعاره برای برجسته تر نشان دادن جلوه ی عاشق و معشوق است. نظامی گنجه ای در دو منظومه ی ""خسرو و شیرین""و ""لیلی و مجنون"" از کلماتی مانند ماه، سرو، باغ، خورشید، پروانه، شمع و... برای توصیف تصویر عاشق و معشوق استفاده کرده است. دراین میان بسامد ابیاتی که به ماه، سرو، گل و پری اختصاص یافته بالاست. این تحقیق با روش کتابخانه ای به توصیف سازه های هنری تصویری عاشق و معشوق در دو مثنوی یاد شده می پردازد. پرداختن به این تصاویر در دو اثر نشان می دهد که نظامی بدون توجه به محل زندگی و محیط جغرافیایی و طبیعی عاشق و معشوق واژه های یکسانی را برای تصویر سازی های مورد نظر خود در دو اثر بکار برده است و اکثر این سازه های هنری مشترک هستند ولی نگاه نظامی به عشق در دواثر مذکور کاملا"" متفاوت است. در خسرو و شیرین، عشق زمینی و تداوم عشق پس از وصال تا سرحدّ جانفشانی و ایثار استمرار می یابد و در لیلی و مجنون عشق پاک آسمانی که از ویژگی های آن فراق، جدایی، حرمان، گریز از بهره ی تن و در نهایت مرگ عاشق و معشوق است، دیده می شود.
بررسی زبان نگاه در شعر فارسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
زبان نگاه، زبانی رمزی و اشاره ای میان انسان هاست که در شرایط مختلف، با حرکات و سکنات چشم، با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. چشم ها، بهترین دریچه قلب افراد هستند؛ چون به کمک آن ها، می توان بسیاری از مفاهیم و احساساتی را که هیچ گاه نمی توان با زبان، آن ها را به درستی منتقل کرد، به طرف مقابل انتقال داد. در دنیای شاعران، ارتباط عاشقان واقعی در بیشتر مواقع با همین زبان صورت می گیرد. در واقع، با اشتعال شعله عشق در دل آن ها، زبان گفتار، قدرت خود را در گویایی، به چشم ها می دهد. ارتباط عمیق والدین با فرزندان نیز اغلب از طریق ارتباط چشمی صورت می گیرد. هم چنین افراد ناشنوا که از نعمت زبان گفتار محروم هستند، می توانند در کنار استفاده از انگشتان برای تفهیم منظور خود به دیگران، از زبان نگاه نیز یاری بگیرند. در واقع، زبان نگاه می تواند زبان بی زبانی آن ها باشد و موجب تسهیل ارتباط با افراد عادی جامعه گردد. این مقاله به بررسی و تبیین اهمّیّت زبان نگاه، در روابط مختلف اجتماعی و همچنین دلایل برتری آن بر زبان گفتار می پردازد. گفتنی است که این بررسی، بیشتر بر مبنای متون نظم فارسی صورت گرفته است.
بررسی عوامل بازدارنده وصال در منظومه غنایی ویس و رامین
حوزههای تخصصی:
یکی از عناصر مهم، جذاب و هیجان انگیز داستان، گره افکنی (complication) است. موانع وصال، کلیشه ای ترین و در عین حال جالب ترین گره هایی هستند که داستان سرایان نامی به زیبایی هرچه تمام تر، از آن بهره برده اند. سراینده منظومه غنایی «ویس و رامین »نیز از زمره این داستان سرایان است. این موانع علاوه بر این که به زیبایی داستان می افزایند، خواننده و شنونده را به پیگیری ماجرا، ترغیب می نمایند و روح او را تشنه دانستن می سازند؛ به گونه ای که تا به مرحله گره گشایی (resolution) که اغلب در پایان داستان می آید، نرسد؛ سیراب نمی شود. «ویس» در این منظومه، عاشقانی به نام های «ویرو»، «موبد شاه» و «رامین» دارد. از آن جا که «ویرو» به زودی از صحنه داستان خارج می شود عوامل بازدارنده وصال «موبد شاه» و «رامین»- که درگستره داستان حضور بیشتری دارند– با مطالعه مستقیم داستان و ذکر شواهد شعری، مورد واکاوی قرار می گیرند. براساس این پژوهش، عوامل بازدارنده وصال برای «موبدشاه» بیش از «رامین» است؛ نقش زنان در وصال و هجران عاشق و معشوق بسیار برجسته است و به سبب حمایت «ویس» و «دایه»، سرانجام، پیروز این میدان عشق، «رامین» است.
تضاد و تناقض در احوال عاشق و معشوق بر اساس رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان شناسی و گویش های خراسان سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۰
161 - 196
حوزههای تخصصی:
یکی از موارد کاربرد تضاد و متناقض نما در آثار ادبی وصف حال عاشق و معشوق است؛ زیرا قدرت عشق فراتر از آن است که در منطق گفتار عادی زبان جریان یابد. به همین سبب گاه برای شرح مفاهیم عشق بیان شاعر و نویسنده از گفتار عادی فراتر می رود که در آشکارسازی احوال عاشق و معشوق مؤثر است. در این پژوهش کوشش شده است تا با استفاده از تحلیل گفتمان انتقادی و مدل سه بعدی فرکلاف به این پرسش پاسخ داده شود که تضاد و تناقض در بیان احوال عاشق و معشوق چه نقش و جایگاهی دارد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که تضاد و تناقض در تمام سطوح نظریه فرکلاف آشکار است و نسبت به آنچه در متون بلاغی مطرح می شود، عمومیت بیشتری دارد. کاربرد تضاد و تناقض برای بیان احوال عاشق بیش از معشوق است. تفاوت جنسیت نیز سبب می شود شاعر از شیوه های متفاوت تضاد و تناقض برای احوال عاشق و معشوق بهره گیرد؛ به گونه ای که از تضاد برای جنس مرد که قدرت بیشتری نسبت به زن دارد، آشکارتر و محسوس تر بهره می گیرد؛ اما تضاد را برای جنس زن به آن سبب به کار می برد که در اجتماع آشکار شدن مسائل عشق برای آنها خلاف عرف محسوب می شود.