مطالب مرتبط با کلیدواژه

وحدت علم


۱.

پوزیتیویسم و جامعه‏شناسی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نقد پوزیتیویسم روش‌شناسی پیمایش تجربه‏گرایی غلبه پوزیتیویسم عینی‏گرایی وحدت علم فراغت ارزشی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۷۴۷ تعداد دانلود : ۲۶۱۲
این مقاله حاصل مطالعه ای است در باب ماهیت رویکرد غالب بر جامعه شناسی در ایران، که طبق فرضیه آغازین آن، سنت پوزیتیویستی است. مقاله با بررسی تجربی مقالات جامعه شناختی نامه علوم اجتماعی، رساله های کارشناسی ارشد جامعه شناسی و طرح های انجام شده در موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران سعی دارد این فرض را آزمون کند. در پایان آنچه حاصل می شود بیانگر غلبه تحقیقات پیمایشی کمی است که خود در چارچوب رویکرد پوزیتیویستی می گنجد. با این حال به نظر می رسد مقتضیات و ملزومات روش های کمی نیز به طور شایسته رعایت نشده است. همچنین دریافتیم که جامعه شناسی در ایران، به مرور زمان از مطالعات بیشتر بنیادی و کیفی به سوی مطالعات عمدتا کاربردی و کمی حرکت کرده است.
۲.

نقد و بررسی کارآمدی منطق اثبات گرایانه درحوزه انسان پژوهی براساس اندیشه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اثبات گرایی وحدت علم انسان پژوهی استقراگرایی عینیت علم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۸۰ تعداد دانلود : ۹۳۵
دگرگونی روش تحقیق از قیاس گرایی به استقراگرایی و در نهایت تعمیم آن از حوزه مطالعات طبیعت به قلمرو انسان با پیش فرضی اثبات گرایانه، زمینه ساز پیدایش علوم انسانی جدید گردید که متکفل انسان پژوهی علمی است. در این مقاله ناکارآمدی تئوریک و عملی منطق اثبات گرایانه در قلمرو انسان پژوهی در جامعه اسلامی با روش تحلیلی - استنباطی و تفسیر مفهومی اسناد، بررسی و نشان داده شده است. از لحاظ نظری چهار دلیل برای ناکارآمدی منطق اثبات گرایی ارائه شده است؛ مهم ترین دلیل اثبات گرایان برای بی معنایی گزاره های غیر تجربی - یعنی معیار تحقیق پذیری - خود تحقیق ناپذیر است. استقرا به عنوان تنها روش معتبر اثبات گرا ها ناکارآمد است و با چالش های جدی مواجه می باشد. علم بی طرف و خالی از ارزش غیرممکن است و وجود ندارد. علم تجربی در حوزه شناخت انسان توانمند نیست. بنابراین نظریه علم واحد توهم است. از لحاظ عملی نیز ناکارآمدی این روش از دو جهت بررسی شده است: ناتوانی در تبیین ماهیت و رفتار انسان مطلوب جامعه اسلامی که نمونه کاملش رسول خدا(ص) است و همچنین تعارض بنیادین آنها با اسلام در روش های حل مسئله.
۳.

خوانش انتقادی مدل های وحدت علم در قرن بیستم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: وحدت علم فیزیکالیسم تقلیل گرایی حذف گرایی زمینه گرایی کثرت گرایی همکاری بین رشته ای

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۰۹ تعداد دانلود : ۳۵۷
این مقاله به بررسی و ارزیابی مدل های وحدت علمِ قرن بیستم اختصاص دارد. به این منظور مدل های وحدت علم را به دو دسته تقسیم و آنها را به طور جداگانه بررسی خواهیم کرد. نخستین دسته، مدل هایی هستند که با تکیه برفیزیکالیسم از تقلیل گرایییاحذف گرایی دفاع می کنند.دومین دسته، مدل هایی اند کهبا تکیه بر روش شناسی به دنبال تضمینی برای وحدت علم هستند.در ارزیابیگروه نخست با تکیه بر کارهای تامس نیگل و ویلیام جیمز استدلال خواهد شد که این مدل ها به دلیل عدم انطباق با تکثر حوزه های هستی شناختی فعالیت علمیناکافی اند. تنوع روش های پژوهش علمی و کارکرد متفاوت ارزش های ترجیح یک نظریه در سیاق های مختلف نیزادعای وحدت علم در مدل های گروه دوم را تضعیف می کند.با این همهبرای پرهیز از نتایج زیانبار ادعای قیاس ناپذیری،با تکیه بر کل گرایی می توان از امکان طرح الگویی از وحدت علمدفاعکردکهامکان همکاری مشترکبین رشته ایرا فراهم کرده و همزمان هر گونه تلاش برای تقلیل گرایی یا نادیده گرفتن تکثر روش ها را نفی می کند.
۴.

ارزیابی انتقادی تقلیل گرایی در مدل های وحدت علم نیگل و اپنهایم-پاتنم(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: وحدت علم تقلیل گرایی فیزیکالیسم نیگل اپنهایم پاتنم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷۸ تعداد دانلود : ۲۱۷
وحدت یا عدم وحدت علم یکی از مسائل مهم فلسفی در قرن بیستم بوده است. یکی از مهم ترین پاسخ ها به مسئله وحدت علم از سوی تقلیل گرایان پیشنهاد شده است. مقاله پیش رو بر دو نمونه برجسته از چنین رویکردهایی متمرکز شده است. نمونه اول از جنبش فلسفی پوزیتیویسم منطقی و نمونه دوم از جنبش های فلسفی پساپوزیتیویستی انتخاب شده است. نشان داده ایم که تقلیل های علی الادعا موفق در علم، موجب پیدایش این ایده شده است که پاسخ مسئله وحدت علم از طریقِ تقلیل امکان پذیر است. سپس استدلال کرده ایم که رویکرد تقلیل گرا اساساً ناکارآمد، نابسنده و نادرست است. تقلیل گرایی ناکارآمد است زیرا به ساده سازی مفهومی و هستی شناختی کمک نمی کند. نابسنده است زیرا اولاً تنوع هستی شناختی فعالیت های علمیِ اساساً متفاوت را پوشش نمی دهد، و ثانیاً پاسخ مناسبی به نیازِ تبیینی در خصوصِ چرایی بنیادی بودنِ یک لایه هستی شناختی و معرفت شناختی نسبت به سایر لایه ها را ارائه نمی دهد. تقلیل گرایی غلط است زیرا اولاً با تاریخ تحوّل نظریه هایی علمی سازگار نیست؛ ثانیاً رابطه بین شواهد و نظریه ها را به درستی توضیح نمی دهد؛ ثالثاً طبق استدلال فودر از عهده مشکل تحقق پذیری چندگانه برنمی آید؛ رابعاً طبقِ استدلال فایرابند اگر قیاس ناپذیری نظریه های علمی درست باشد آن گاه امکانِ هر نوع ارتباط از جمله ارتباط تقلیلی منتفی است. شکستِ تقلیل گرایی نشان می دهد مدل هایی از سنخ مدل های نیگل و اپنهایم-پاتنم پاسخ مناسبی برای مسئله وحدت علم فراهم نمی کنند. لذا پیشنهاد می شود که پاسخ مسئله وحدت علم از طریق رویکردی غیرتقلیل گرا، دنبال گردد..
۵.

یک دیدگاه نوپدیدارگرایانه قوی درباره طبیعی گرایی: تصویری یکپارچه بدون فیزیکالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۷۷ تعداد دانلود : ۶۱
طبیعی گرایی نوعاً با دیدگاه فیزیکالیستی درهم تنیده شده است. از سوی دیگر، فیزیکالیسم در وضعی نیست که بتواند حالات کیفی پدیده های ذهنی را توضیح دهد. مسأله دشوار آگاهی به نظر مرزی معرفتی است، چنانکه ما حتی واجد هیچ دستگاه مفهومی ای نیستیم که به وسیله آن این امکان را داشته باشیم که حالات ذهنی را در آینده در چارچوب فیزیکالیستی توضیح دهیم. این موضوع به نسخه ای از تکثرِ علّی/هستی شناختی راه می برد، از این حیث که به نظر ممکن نیست بتوانیم همه چیز را با عوامل یکسان تبیین کنیم، ولو اینکه جهان به نحوبنیادین متشکل از یک جوهر واحد باشد. اگر تکثر از حیث تعدد سطوح تبیین علمی لازم باشد، استدلال من این است که نوپدیداریِ قوی، در مقام چهارچوبی متافیزیکی، بهترین نامزد برای توضیح این واقعیت است. من به دو دیدگاه فیزیکالیستی عمده، یعنی دیدگاه کیم و سایدر، می پردازم. کیم نشان می دهد فیزیکالیسم غیرتقلیلی پروژه ای شکست خورده است، حال آنکه فیزیکالیسمِ سایدر که یک سطح بنیادینِ کامل و محض را مسلم می گیرد، موجب می شود پدیده هایِ سطح بالاتر (شامل واقعیت ذهنی) از حیث متافیزیکی بی اساس شوند. در رابطه با آراء کیم و سایدر، تلاش من این است که دیدگاه خودم را بپرورانم. طبق دیدگاه من فیزیکالیسم وقتی تا حد غایی دنبال شود، دروناً تقلیلی و نهایتاً ناتوان از توضیح واقعیت ذهنی است. تأکید من بر این نکته است که اینهمان دانستنِ علّیِ مغز و ذهن مبتنی بر نوعی برش زدنِ دلبخواهی جهان است، یعنی توصیفی از جهان که نمی تواند درونیِ طبیعت باشد. اینها دلایل اصلی من است که نتیجه بگیرم طبیعی گراییِ بازنگری شده ما باید از فیزیکالیسم جدا شود و پذیرای تکثر علّی/هستی شناختیِ نوپدیدارگراییِ قوی باشد بی آنکه فریفته دوگانه انگاریِ جوهر شود.