مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
امکان خاص
حوزه های تخصصی:
مساله اختیار از مهم ترین مسایل مورد توجه لایب نیتس است. او از این مساله تحلیلی را ارایه داده است که در آن می خواهد نشان دهد انسان و خداوند به معنای مشابهی مختارند. او در راستای ارایه راه حل خود برای مساله اختیار نکات مهمی را مطرح کرده و مورد بحث قرار می دهد که از جمله آنها تمایز میان ضرورت شرطی و ضرورت مطلق و نظریه جهان های ممکن است. در این مقاله نشان داده می شود که تلاش لایب نیتس برای مساله اختیار خود دشواریهایی را به دنبال خواهد داشت و در نهایت به موجبیت افعال انسانی منجر خواهد شد.
امکان در منطق و فلسفه(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
معارف عقلی ۱۳۸۶ شماره ۶
حوزه های تخصصی:
در بخش نخست این مقاله به امکان، چونان جهت قضیه در کلام ارسطو اشاره شد. سپس به آرای منطقدانان مسلمان پرداختیم. در سخنان دانشمندان مسلمان، چهار معنا برای امکان بازشناخته شده است. در بخش بعد، امکان در فلسفه را کاویده و چند بحث فلسفی دربارة آن را طرح کردهایم؛ از جمله: امکان، ملاک احتیاج به علتـ و وجودی یا عدمی بودن آن؛ آن گاه دلایل هر قول را آوردهایم و پس از پذیرش وجودی بودن امکان، نحوه وجود امکان بررسی شده است. در این بحث، سه دیدگاه مطرح است: معقول اول بودن امکان؛ معقول ثانی منطقی بودن و یا معقول ثانی فلسفی بودن آن.
نگاهی دیگر به شرح منظومه از منظر تقریرات فلسفه امام خمینی (س)
حوزه های تخصصی:
نگارنده در این نوشتار به شرح دو بخش از مباحث کتاب شرح منظومه حاج ملاهادی سبزواری پرداخته و در انجام این مهم، تقریرات فلسفه امام خمینی را مبنای کار خویش قرار داده است. بخش اول در مورد اثبات وجود واجب تعالی و بخش دوم درباره توحید واجب الوجود است. روش کار در این مقاله بدین صورت است که ابتدا عبارات کتاب شرح منظومه حاج ملا هادی سبزواری رائه گردیده و سپس در ذیل آن مطالب شرح می شود.
امکان نقض پذیری قاعده نقیض های اعم و اخص مطلق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر فرد آشنا به منطق می داند که اگر میان دو مفهوم کلی، نسبت عموم و خصوص مطلق برقرار باشد، همان نسبت - ولی با انقلاب - میان نقیض های آنها نیز برقرار است. اما باوجود دلایل مستدل در اثبات این قاعده، منطق دان بزرگ دبیران کاتبی قزوینی(600- 675 ق) شبهه ای در این زمینه طرح کرده و با ذکر مثال نقضی از منطق موجهات (در خصوص امکان عام و خاص)، کلیت قاعده را مورد تردید قرار داده است. دو نامه طرح شبهه توسط کاتبی و دو پاسخ خواجه نصیرالدین طوسی، همگی به نحو مختصر و با بیانی موجز ارائه شده اند. تحقیق حاضر به تبیین، تنقیح و بازسازی این مسأله می پردازد
تحلیل معناشناختی از مفاهیم متافیزیکی: مطالعه موردی ترکیب «امکان خاص» از دو «امکان عام» در پرتو نظریه آمیختگی مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ترکیب امکان خاص از دو امکان عام از مواضع مشکل در فلسفه اسلامی تلقی شده است. جنبه نخست، تبیین چگونگی ساخت مفهوم امکان خاص و مشکله دوم نتایج حاصل از تبیین های ارائه شده است. اشکال اول آنکه اگر امکان خاص از دو امکان عام حاصل شود، قضایای امکانیه به دو قضیه تحلیل می شوند. اشکال دوم اینکه اگر امکان خاص از امکان عام حاصل شود، به تبع امکان عام، نسبتش با موضوع خود مجازی می شود درحالیکه نسبت امکان خاص به ماهیت، نسبتی حقیقی است. همچنین سلبی بودن معنای امکان خاص سبب می گردد تا کاربست امکان در قضایای ممکنه ایجابی با ایراد روبرو گردد. در این مقاله با مطالعه ای بین رشته ای و با استفاده از نظریه آمیختگی مفهومی روشن گردید که در ساخت امکان خاص، برخی از مؤلفه های معنایی امکان عام به فضای امکان خاص منتقل می شود و برخی از مؤلفه ها و لوازم به فضای آمیخته فرا افکنده نمی شوند. از یکسو آمیختگی مفهومی با ادغام سلوب، آن ها را به سلب واحد تبدیل می کند. از دیگرسو به دلیل کارکرد خاص آمیختگی مفهومی، مجازی بودن نسبت در امکان عام، به امکان خاص منتقل نمی شود و بدین ترتیب نسبت امکان خاص به موضوع خویش حقیقی است. با ایجاد معنایی ایجابی در فضای آمیخته امکان خاص، اشکال دیگر مبنی بر سلبی بودن امکان خاص – نیزمرتفع می گردد.
کانت و مسئلۀ «امکان/صدفه» در ساحت خرد نظری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۳
53 - 70
حوزه های تخصصی:
برای نظام های متافیزیکی هر نوع امر تصادفی تهدیدی به شمار می آید که می تواند کلیت و ضرورت نظام را تهدید کند و ازهمین رو، فیلسوفان ناچارند درباره آن موضع گیرند. این مواضع غالباً ذیل بررسی نسبتِ «امکان/صدفه» و «ضرورت» بیان می شود. در فلسفه کانت، اصطلاح die Zufälligkeit بارِ این مفهوم را به دوش می کشد. بررسی کاربردها و دلالت های این مفهوم در ساحت موردبحث حاضر، یعنی ساحت نظری، می تواند به تبیین موضع کانت درباره مسئله دشوارِ تهدید آن برای نظام دانش یاری رساند. اجمالاً بررسی حاضر نشان خواهد داد که کانت در مواضع مختلفی و با دلالت های متفاوت، ولی مرتبطی از این مفهوم استفاده کرده است: گاهی ذیل مقولات جهت، جایی ذیل مقولات نسبت، گاهی در ارتباط با امر آروینی و مشروط و گاهی در تحلیل امری که به آینده تعلق دارد. پژوهش حاضر پس از بررسی جامع، آنها را ذیل دو معنای اصلیِ «امکان خاص» و «صدفه مندی» چکیده می کند. این مقاله ضمن جست وجوی معانی و دلالت های مفهومِ die Zufälligkeit در سنجش خرد ناب ، به بررسی نحوه مواجهه کانت با جایگاهِ امر تصادفی در نظام ضروریِ دانش می پردازد. نتیجه اجمالاً این است که کانت تنش را حل نمی کند؛ زیرا از سویی، وی این مفهوم را به نفع طرفِ ضرورت نادیده می گیرد و مدعی می شود که نظام به مثابه گونه ای دانشِ ناب مستلزم آن است که این مفهوم را در نظام استعلایی اش راه ندهد و از سوی دیگر، وی شأنی برای آن مفهوم در نظر می گیرد تا بتواند چگونگی پیش رَوی خرد در سلسله قیاس های دیالکتیکی را توضیح دهد. به این ترتیب، کانت تنش تعیین کننده میان امر تصادفی و امر ضروری را تنها منحل کرده است و نه حل. سرانجام، این نوشتار بر آن است که نحوه مواجهه انحلالی کانت با نسبت امکان/صدفه و ضرورت ریشه در این دارد که وی معنای دیالکتیک را به دیالکتیکِ منطقی استعلایی تقلیل داده است و فرارَوی از آن مستلزم الگوهای دیگری خارج از امکانات فلسفه کانت، یعنی احتمالاً فلسفه هگل است.