مطالب مرتبط با کلیدواژه

مطابقت صدق


۱.

فلسفه و آینه طبیعت: رابطه علّی خود انسان و جهان در اندیشه رورتی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فلسفه تحلیلی فلسفه زبان معرفت شناسی ذهن کل گرایی نوپراگماتیسم رفتارگرایی معرفت شناسانه بازنمایی گرایی فیزیکالیسم غیرتقلیل گرا مطابقت صدق

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای ساختارگرایی و پساساختارگرایی
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) سایر جریان ها پراگماتیسم
  3. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی انسان شناسی فلسفی
تعداد بازدید : ۲۸۳۲ تعداد دانلود : ۱۱۲۹
ریچارد مک کی رورتی نوپراگماتیست معاصر آمریکایی است. وی با نقد مقولات رایج در فلسفه سنتی ازجمله حقیقت، دانش، منطق و فلسفه معرفت شناسی را سوژه ای مدرن تلقی می کند که با جعل ذهن، توسط رنه دکارت ظهور یافته است. رورتی تفکیک ذهن بدن را امری بی سابقه می داند که در فلسفه دکارت خلق شده است؛ سپس می نویسد در خلق این مسئله، دکارت را این تصویر بسیار بزرگ و قوی مساعدت کرده است که ذهن انسان همانند آینه بسیار بزرگی است که جهان را بازنمود و منعکس می کند. به نظر رورتی، این تصویر امری اعتمادناپذیر است. در این مقاله دیدگاه رورتی درخصوص مسئله ذهن و بدن را بررسی می کنیم. فرضیه اصلی مقاله این است که رورتی به هیچ وجه دنبال راه حل و استدلال، برای انتخاب یگانه انگاری یا دوگانه انگاری یا هر نظر دیگری نیست؛ بلکه رویکرد فسخ گرایانه را بر رویکرد حل گرایانه ترجیح می دهد. وی با گزینش فیزیکالیسم غیرتقلیل گرا و هرمنوتیک، درصدد پُرکردن خلا به وجودآمده از کنارنهادن معرفت شناسی نیست و رابطه خود انسان و جهان را رابطه ای علّی قلمداد می کند.
۲.

مفهوم همبستگی در اندیشه ی ریچارد رورتی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: حقیقت همبستگی رئالیست مطابقت صدق آنتی رئالیست

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۵۱ تعداد دانلود : ۴۴۸
رورتی در تلاش است به عنوان یک فیلسوف تحلیلی، در بستر اندیشه ای پسامدرنی و با نگاهی پراگماتیکی که به واژگان و زبان دارد، به ساختار شکنی مسائل مختلف فلسفه مبادرت ورزد. بدین منظور، او تمام معرفت شناسی سنتی را با تمام مقولاتش (نظیر حقیقت، عینیت، عقل و غیره) زیر سوال می برد. دیدگاه او این است که فیلسوفان سنتی (مثل افلاطون، دکارت، و کانت ) همواره با باور به واقعیت های فراانسانی و فراتاریخی (نظیر حقیقت، خیر، خدا وغیره)، به انسان ها به مثابه خادمان و کاشفان آن واقعیت بیرونی نگاه می کردند. رورتی در برابر این دیدگاه سنتی، مبحث همبستگی را مطرح می کند؛ یعنی توافق بر سر مسائل گوناگون که نتیجه نگاه پراگماتیکی ما به آن ها و همچنین متاثّر از هنجارهای جامعه خاص است. وی بر این باور است اگر ما خود را صرفاً به روابط علّی و معلولی بین خود و جهان محدود کنیم، آنگاه درستی این ادعا را خواهیم پذیرفت که این ما هستیم که با خلق واژگان جدید، همواره به جهان معنا می بخشیم و جدا از این واژگان، که ابزارهای سازگاری با زیست بوم هستند، هیچ واقعیتی وجود ندارد. رورتی به جای مفهوم سنتی حقیقت، که بر اساس نظریه مطابقت صدق و اندیشه رئالیستی شکل گرفته، مفهوم همبستگی را پیشنهاد می کند و مدعی است که در تبیین مفهوم وی از همبستگی هیچ گونه عناصر رئالیستی یافت نمی شود و همبستگی همچون دیگر مفاهیم، ساخته دست بشر و بر حسب منافع پراگماتیکی شکل گرفته است. سعی ما در این مقاله اثبات این مطلب هست که هر چند رورتی حقیقت وعینیت را به معنای سنتی رد کرده است اما نمی تواند عینیت را در هر صورت و مدلی منکرشود. و در نتیجه کم و بیش در دام تفکرعینیت گرایی و رئالیسم باقی می ماند .
۳.

مسأله صدق در نقد عقل محض کانت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: کانت مسأله صدق حکم نسبت معرفتی تصورات نظریه استعلایی مطابقت صدق

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۴۰ تعداد دانلود : ۷۷۸
نبود یک فصل یا مدخل مجزا در باب «صدق» در نقد عقل محض ، وجود برخی عبارات و اظهارات مبهم، پیچیده و تفسیربردار درباب صدق در برخی بخش های آن اثر و شکل گیری تفسیرهای افراطی ضد و نقیض راجع به این اظهارات از جانب برخی شارحان و مفسران کانت، از جمله موانع مهم پیشروی کانت پژوهان معاصر در زمینه ارائه یک دیدگاه واحد، منسجم و شفاف در باب نظریه صدق کانت بوده است. بنابراین، پرسش از چیستی صدق در نقد عقل محض به یک مسأله اساسی در میان کانت پژوهان تبدیل شده است. پژوهش حاضر، با تحلیل تلقی جدید کانت از «حکم» بعنوان یک نسبت معرفتی (و نه منطقی) میان تصورات، و نیز، بدون تمایل بی مورد به یکی از دو دیدگاه افراطی رایج در زمینه نظریه صدق کانت (که یکی کانت را به عنوان مدافع نظریه سنتی مطابقت صدق و دیگری کانت را مخالف نظریه مطابقت و بنیانگذار نظریه انسجام صدق قلمداد می کنند)، بر این نکته مهم تأکید می کند که ساختار کلی نقد عقل محض ایجاب می کند که نظریه سنتی مطابقت صدق نه کاملاً کنار گذاشته شود و نه کاملاً به آن صورت سنتی و رایج پذیرفته شود. به عبارت دیگر، نقد عقل محض ، با اصلاح و تکمیل نظریه سنتی مطابقت صدق، پایه های یک نوع تلقی جدید از صدق را بنا گذاشته است که می توان آن را «نظریه استعلایی مطابقت صدق» نامید. مطابق با این تلقی جدید، صدق جزء شرایطی است که یک حکم(Judgment) یا یک شناخت(Cognition) بدون آن نمی تواند مطابق با متعلق اش بوده و تبدیل به یک معرفت عینی شود؛ تصورات تشکیل دهنده یک حکم یا شناخت تنها به شرطی می توانند تبدیل به معرفت صادق یا حکم تجربی عینی شوند که در مطابقت با تجربه ممکن (یعنی اصول و قواعد کلی و پیشینی تجربه) تألیف یافته باشند.