مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
تحلیل همبستگی
حوزه های تخصصی:
در این مطالعه، اثر شاخص های هواشناسی کشاورزی و پارامترهای اقلیمی را بر عمل کرد محصول گندم دیم در استان کردستان شناسایی کرده ایم. به این منظور، همبستگی داده های مربوط به عمل کرد محصول گندم دیم و شش شاخص هواشناسی کشاورزی (مجموع اختلاف دمای حداکثر و حداقل روزانه[1]، مجموع درجة روزهای رشد[2]، مجموع واحدهای حرارتی- آفتابی[3]، مجموع واحدهای حرارتی- نوری[4]، مجموع کمبود فشار بخار آب[5]، میانگین تبخیر و تعرق[6]) و نیز یازده عنصر اقلیمی (میانگین حداکثر و حداقل دمای روزانه، میانگین دمای روزانه، مجموع بارش و تعداد روزهای بارانی، مجموع میزان ساعت های آفتابی واقعی، میانگین روزانة رطوبت نسبی، کمترین و بیشترین دمای ثبت شده روزانه، میانگین سرعت و حداکثر سرعت ثبت شدة باد رادر شش مرحله فنولوژیکی رشد گیاه، از کاشت تا برداشت، استخراج کرده ایم. نتایج این تحقیق نشان می دهد که در نخستین مرحلة فنولوژیکی، یعنی مرحلة کاشت تا سه برگی شدن (شانزدهم مهر تا شانزدهم آبان)، عامل دما؛ در دومین مرحلة فنولوژیکی، یعنی مرحلة رشد اولیة قبل از مرحلة خواب (هفده آبان تا 21آذر)، عامل بارش؛ در سومین مرحلة فنولوژیکی، یعنی مرحله خواب (22 آذر تا 25اسفند)، نوسان های دمایی؛ در پنجمین مرحلة فنولوژیکی، یعنی مرحلة زایشی (22 اردیبهشت تا بیست خرداد)، عامل رطوبت نسبی و حداقل مطلق دما؛ در ششمین مرحلة فنولوژیکی یا مرحلة رسیدگی (21 خرداد تا بیست تیر)، عامل رطوبت نسبی؛ در عمل کرد گندم دیم در استان کردستان تأثیر گذار بوده اند. در چهارمین مرحلة فنولوژیکی، یعنی مرحلة دوم رشد پس از خواب (26 اسفند تا 21 اردیبهشت)، هیچ کدام از عوامل یاد شده با میزان عمل کرد گندم دیم ارتباط معناداری نداشته اند. این مسئله نشان می دهد که گیاه، عناصر اقلیمی مورد نیاز برای رشد را از دوره های فنولوژیکی قبل کسب می کند و در این مرحله، به رشد خود ادامه می دهد.
نقش الگوی پیوند از دور جو بالای دریای شمال- مازندران در تغییرات زمانی بارش سواحل جنوبی دریای خزر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر ارتباط بین الگوی پیوندازدور دریای شمال-خزر با نوسانات بارش سواحل جنوبی دریای خزر در یک دوره بلند مدت 55 ساله مورد بررسی قرار گرفته است. دادههای مورد استفاده در این پژوهش شامل دادههای بارش ماهانه ۵ ایستگاه سینوپتیک حاشیه جنوبی خزر، داده های الگوی پیوند از دور دریای شمال-خزر و همچنین دادههای بازکاوی شده ارتفاع ژئوپتانسیل می باشد. نتایج تحلیل همبستگی پیرسون به عنوان روش اصلی مورد استفاده در این پژوهش نشانگر وجود رابطه معنی دار و مستقیم بین بارش های ایستگاه های منتخب با الگوی پیوندازدور دریای شمال-خزر است که این امر حاکی از افزایش بارش در فاز مثبت الگوی پیوند از دور دریای شمال-خزر و کاهش بارش در فاز منفی می باشد. از نظر زمانی، ضرایب همبستگی مورد محاسبه نشان از ارتباط بیشتر و معنیدار تری بین بارش ایستگاه ها و الگوی پیوندازدور دریای شمال-خزر در ماههای سپتامبر تا آوریل است. بیشترین میزان همبستگی ماهانه در بین ایستگاه ها با ۵۵۵/. در ماه دسامبر مورد محاسبه قرار گرفت. تحلیل ضرایب همبستگی فصلی نیز نشان از تاثیرپذیری بیشتر بارش های فصول پاییز و زمستان به ترتیب ضرایب همبستگی معنی دار 396/0 و 392/0 دارد. ایستگاه گرگان به عنوان شرقیترین ایستگاه سواحل جنوبی دریای خزر، کمترین میزان همبستگی با الگوی پیوند از دور دریای شمال-خزر را از خود نشان داد و بارش آن غیر از ماه فوریه در هیچ یک از ماه های سال و فصول چهارگانه رابطه معنی داری با الگوی پیوند از دور دریای شمال-خزر نشان نداد که احتمالاً این امر به دلیل دوری گرگان از مرکز عمل دریای خزر می باشد. تحلیل آرایش الگوهای جوی تراز 500 هکتوپاسکال در فازهای منفی و مثبت نشان می دهد که در فاز مثبت اسقرارناوه ای عمیق بر روی دریای مدیترانه و قرارگیری کرانههای جنوبی خزر در شرق ناوه وضعیت سیکلونی فراهم می آورد که باعث انتقال رطوبت دریاهای شمال، مدیترانه. دریای سیاه و اقیانوس اطلس به سمت ایران می شود، اما در فاز منفی قرارگیری منطقهی مورد مطالعه در زیر محور پشته منجر به ایجاد جوی پایدار با وزش ضعیف مداری شده و به این علت با وزش هوای گرم و خشک آفریقا بارش کل ایران کم می شود.
پژوهشی در تأثیرگذاری ارزش پیشنهادی حوزه واسط مشتری، جهت طراحی مدل کسب و کار همراه با رویکرد BMO(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدل های کسب و کار مورد استفاده در تجارت همراه در صورتی برای مشتریان دارای منافع خواهند بود که ارزش پیشنهادی موجود در ابزار همراه مانند استفاده از سرویس در هر مکان، آسایش، محلی سازی و شخصی سازی را به مشتریان خود در سرویس پیشنهادی ارائه نمایند. این پژوهش به دنبال آن است که به بررسی عوامل موثر در طراحی مدل کسب و کار تجارت همراه در حوزه واسط مشتری با استفاده از آنتولوژی مدل کسب و کار استروالدر بپردازد. به این صورت که ابتدا با استفاده از روش فرا تلفیق، عوامل موثر در طراحی مولفه های مدل کسب و کار تجارت همراه در حوزه های واسط مشتری و محصول استخراج می گردد. برای تائید و صحه گذاری عوامل شناسایی شده تحلیل واریانس درون گروهی، تحلیل هم بستگی و تحلیل رگرسیون چندگانه مورد استفاده قرار می گیرد. یافته های این پژوهش نشان دهنده تاثیرگذاری مولفه های واسط مشتری روی محصول در مدل کسب و کار تجارت همراه است. نتایج این پژوهش برای بازیگران فعال در شبکه ارزش تجارت همراه از جمله بانک ها، اپراتورها، فراهم کنندگان سرویس های ارزش افزوده، قابل استفاده می باشد. بنابراین پژوهش حاضر می تواند در پیشبرد علم در حوزه طراحی مدل های کسب و کار سهم داشته باشد.
بررسی عوامل اقتصادی – اجتماعی مؤثر بر شادی و بهره وری نیروی کار (مطالعه موردی کارگاه های صنعتی شهرستان کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، بررسی عوامل اقتصادی- اجتماعی مؤثر بر شادی و ارتباط آن با بهره وری فردی نیروی کار بوده است. جامعه آماری کلیه افراد شاغل در 18 کارگاه صنعتی دارای 50 کارگر و بالاتر ( 3747 نفر) در شهرستان کرمانشاه می باشد. هر کارگاه به عنوان یک طبقه در نظر گرفته شده و بر اساس روش نمونه گیری تصادفی ساده با روش تخصیص متناسب نمونه انتخاب گردیده است. داده ها از طریق توزیع و تکمیل پرسشنامه های شادکامی آکسفورد، بهره وری فردی و جمعیت شناختی جمع آوری و با استفاده از نرم افزارهای Spss18 و Eviews 7 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از انجام رگرسیون چندگانه نشان داد متغیرهای بهره وری، تعداد فرزند، سلامت روحی، علاقه مندی به کار و خوش بین بودن در زندگی با شادی ارتباط مثبت و معنی دار دارند و متغیر میزان درآمد ماهیانه با شادی ارتباط منفی و معنی داری دارد. علاوه بر این متغیرهای شادی، میزان شرکت در کلاس های کارآموزی، رضایت شغلی، امنیت شغلی، قبول داشتن شغل توسط خانواده و ایمان به خدا با متغیر بهره وری دارای ارتباط مثبت و معنی دار هستند. همچنین فرضیه برابری میانگین شادی و میانگین بهره وری در سطوح متغیر جنسیت( گروه مردان و زنان ) پذیرفته شد.
ارزیابی اثرات سرریز ریسک مثبت و منفی نرخ ارز، قیمت نفت خام و سکه بر بورس اوراق بهادار تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نظریه های کاربردی اقتصاد سال پنجم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴
143-172
حوزه های تخصصی:
در این تحقیق، تأثیرات متقابل بین ریسک و بازده در بازارهای ارز، نفت خام، سکه و بورس تهران مورد ارزیابی قرار می گیرد. مطالعه حاضر از رهیافت توابع کاپولا برای بررسی ساختار همبستگی بهره برده و با استفاده از مفهوم ارزش در معرض خطر و ارزش در معرض خطر شرطی، به بررسی وجود سرریز ریسک بین بازارهای فوق پرداخته است. متغیرهای تحقیق شامل داده های هفتگی نرخ ارز آزاد، قیمت سبد نفتی اوپک، قیمت سکه طلا و شاخص کل بورس تهران طی دوره 28/04/1385 تا 01/01/1396 بوده است. طبق نتایج تحقیق، همبستگی معنی داری بین متغیر شاخص بورس با نرخ ارز، شاخص بورس با قیمت نفت، شاخص بورس با قیمت سکه و نرخ ارز با قیمت نفت وجود داشته، به طوری که همبستگی بین شاخص بورس با نرخ ارز و نرخ ارز با قیمت نفت، در جهت منفی و با شدت یکسان همبستگی در دامنه های بالا و پائین توزیع و همبستگی بین شاخص بورس با قیمت نفت خام و شاخص بورس با قیمت سکه، در جهت مثبت و با شدت متفاوت همبستگی در دو دامنه بالا و پائین بوده و همبستگی قوی تر در دامنه مثبت توزیع قوی تر از دامنه منفی بوده است. همچنین سرریز ریسک بین بازار سهام و بازار سکه بیشتر از بازارهای دیگر بوده و بازار سکه بیشتر به عنوان ابزاری برای مواجه با ریسک بازار سهام و کارکرد نرخ ارز و قیمت نفت خام بیشتر به عنوان متغیری بنیادی برای ارزیابی تأثیر بر سودآوری شرکت های بورسی بوده است. حالت های دیگر به ندرت سرریز ریسک معنی داری نشان داده اند.
روش های کمی در تحلیل توسعه ی فضایی مسکن شهری بجنورد (1384-1394)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره پنجم زمستان ۱۳۹۴ شماره ۱۷
67 - 76
حوزه های تخصصی:
مسکن به عنوان یکی از اصلی ترین نیازهای انسانی و یکی از مهم ترین عناصر شکل دهنده ی هر شهر، نقشی پراهمیت در هرگونه برنامه ریزی برای شهرها پیدا کرده است. با روشن شدن بیش از پیش اعتبار و ارزش دبدگاه فضایی در برنامه ریزی شهری و لزوم ارزیابی کمی و قابل دفاع از آن، توجه به جنبه های فضایی توسعه ی مسکن شهری ضروری به نظر می رسد. شهر بجنورد پس از ارتقا به مرکزیت استان خراسان شمالی در سال 1383، رشد و توسعه ای همه جانبه از جمله در جمعیت و فعالیت و به تبع آن در بخش مسکن شهری خود تجربه کرده است. بررسی روند این رشد و توسعه از دیدگاه برنامه ریزی فضایی و نحوه ی تغییر این روند، هدف اصلی این پژوهش است. با توجه به ماهیت کاربردی این تحقیق روش مورد استفاده در آن، توصیفی – تحلیلی است و برای یافته اندوزی علاوه بر سالنامه های آماری استان از داده های مربوط به پروانه های صادر شده ی شهرداری بجنورد در بازه ی زمانی 1384 تا 1393 بهره گرفته شده است. روند کلی توزیع فضایی توسعه های جدید مسکن در سه رده در سطح 26 واحد فضایی شهر بجنورد با استفاده از آنتروپی شانون و ضریب جهانی موران تحلیل گردید. همچنین از تحلیل همبستگی برای بررسی عوامل اثرگذار بر روند تغییرات توزیع فضایی مسکن شهری بهره گرفته شد. یافته های پژوهش بیانگر آن هستند که توزیع فضایی مسکن جدید در بجنورد با افزایش ساخت و سازها به سوی تمرکز بیشتر میل می کند و این روند بیش از آنکه تحت تأثیر عوامل محلی و داخلی همچون قیمت زمین و جمعیت باشد، از عوامل خارجی و کلان اقتصادی پیروی کرده است. در نهایت چنین نتیجه گیری و پیشنهاد شده است که هرگونه برنامه ریزی برای موضوع مسکن ضرورت دارد رویکردی فضایی در پیش بگیرد و علاوه بر آن نمی تواند تنها متکی بر متغیرها و مؤلفه های داخلی ارزیابی گردد.
ارتباط و تأثیر متغیرهای اقلیمی بر وقوع تصادفات جاده ای؛ مطالعه موردی: محور برزند جاده گرمی-اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصادفات جاده ای برآیندی از ترکیب رفتار راننده، وضعیت جاده، وسیله نقلیه و عوامل محیطی است. بنابراین یکی از مؤثرترین مواردی که می تواند به عنوان راهکاری مناسب در کاهش تصادفات، تخلفات و افزایش ایمنی در رانندگی مورد استفاده قرار گیرد، شناسایی دقیق پارامترهای مؤثر بر تصادفات و ارزیابی تأثیر آن ها می باشد. در سال های اخیر توجه به مسئله تعیین تأثیر عناصر آب و هوایی بر روی شدت و تعداد تصادفات جاده ای افزایش یافته است. بررسی ارتباط بین رخداد تصادفات جاده ای و عناصر جوی در جاده برون شهری شهرستان گرمی- اردبیل (محور برزند) است. در این راستا، تأثیر عناصر اقلیمی (میزان بارش، دمای حداقل و تعداد روزهای یخبندان) بر تصادفات جاده ای در رویداد سوانح مخاطره آمیز مورد ارزیابی قرار گرفت. آمار کل تصادفات محور برزند از اداره پلیس راه استان اردبیل طی دوره آماری (1394-1390) و نیز آمار ایستگاه هواشناسی شهرستان گرمی در طی یک دوره 11 ساله مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در این راستا ارتباط آماری با استفاده از نرم افزار برنامه نویسی R صورت گرفت و تحلیل های آماری انجام شد. نتایج تحلیل عناصر اقلیمی بیان گر این است که اکثر تصادفات در محور برزند، در فصل زمستان اتفاق افتاده است که با آمار تعداد روزهای یخبندان و نیز حداقل دمای مطلق مطابقت دارد. براساس نتایج، بیش ترین همبستگی مثبت و معنی دار در سطح 1 درصد (43/0R2=) میان آمار تلفات جانی و تعداد روزهای یخبندان بوده است. علاوه بر این میان دمای حداقل مطلق و تعداد تلفات جانی و افراد مجروح نیز رابطه معکوس معنی دار وجود دارد. در نتیجه، وضع نامطلوب جاده ای ناشی از عناصر اقلیمی را می توان در تشدید آمار تصادفات مؤثر دانست. بر این اساس، ارائه راهکارهای مناسب در تغییر رفتار منجر به کاهش تصادفات مجروحی را می توان در حوزه تنظیم قوانین و مقررات مدنظر قرار داد.