مطالب مرتبط با کلیدواژه

ماریون


۱.

ژان لوک ماریون مرزهای منطق را محک می زند

کلیدواژه‌ها: فلسفه خدا پدیدارشناسی الهیات ماریون

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۹۲ تعداد دانلود : ۸۹۴
بنسون در نوشتار پیشِ رو به کلیت تفکر ماریون، فیلسوف الهی دان، می پردازد که بسیاری از مفروضات سنتی فلسفه و الهیات را دگرگون کرده است. بنسون می گوید ماریون روش معمول فلسفی برای شناخت خدا را وارونه می کند، چراکه از نظر او به بت پرستی ختم می شود. ماریون بین بت و شمایل تمایز قایل می شود: در حالی که شمایل ناظر را به فراسوی خود، به آنچه که شمایل بازنمایی آن است هدایت می کند، بت در خودش می ماند. خدا تحت مقولات قرار نمی گیرد و قابل نامگذاری نیست، اما فلسفه دقیقاً همین کار را می کند. اما لوگوس فلسفی در مقابل لوگوس یوحنّا یا لوگوس الهیاتی قرار می گیرد. در نتیجه ماریون خدا را پدیداری اشباع شده می داند، که برعکس پدیدارهای هوسرلی فاقد پس زمینه است، و بنابراین غیرقابل تسلط، شناخت و نامگذاری است. به همین دلیل ماریون می خواهد که فلسفه و الهیات را در راهی قرار دهد که از ذات خدا شروع کنند. بنسون در پایان استدلال می کند این ایده های ماریون اهمیت اساسی دارند و در آینده نزدیک اهمیت آنها بیشتر هم خواهد شد.
۲.

تحلیل مواجهه الهیات تومیستی ژیلسون و ماریون با وجودشناسی هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: هیدگر آکویناس ژیلسون ماریون الهیات تومیستی انتوتئولوژی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
  3. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
تعداد بازدید : ۱۰۳۹ تعداد دانلود : ۵۹۹
در این نوشتار رویکرد ژیلسون و ماریون به وجودشناسی هیدگر تحلیل می گردد. در ادامه سعی می شود که علاوه بر بزرگ نمایی کردن جنبه های مختلفی از اندیشه هیدگر که مورد توجه ماریون و ژیلسون قرار گرفته است، آراء این دو متفکر نوتومیست مورد مقایسه قرار گیرد. ماریون به عنوان نوتومیست معاصر تحت تأثیر آرای ژیلسون است. نقطة اتصال این دو متفکر نوتومیست این است که بخشی از دیدگاه های خود را در تقابل با وجودشناسی هیدگر مطرح می کنند. هرچند آنها مواجهه انتقادی با هیدگر دارند ولی در برخی مواضع از او متأثر شده اند. ماریون به پیروی از هیدگر شعار پایان متافیزیک را سر می دهد ولی برخلاف هیدگر معتقد است که آکویناس انتوتئولوژیست نیست. این در حالی است که ژیلسون راه برون رفت از مشکلات مدرنیته را مابعدالطبیعه ای می داند که مبدأ و غایت آن فعل محض هستی باشد و از این جهت وجودشناسی آکویناس را اصیل ترین مابعدالطبیعه می انگارد. ماریون به تبعیت از ژیلسون معتقد است که رویکرد ماهوی دنزاسکوتوس و دکارت به وجود، موجب نگرش نهیلیستی در دورة معاصر شده است و برای رفع این مشکل باید به دلالت های تنزیهی که مندرج در آنالوژی آکویناس است، توجه کرد تا زمینه برای تجدید نوعی الهیات سنتی که فارغ از مفاهیم متافیزیکی باشد، فراهم شود.
۳.

بازتاب عرفان دیونوسیوس مجعول در اندیشه ماریون: گذار از هستی شناسی آنالوژیک آکویناس به پدیدارشناسی عشق(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ماریون الهیات عرفانی دیونوسیوس مجعول آکویناس پدیدارشناسی عشق

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۴ تعداد دانلود : ۱۲۶
در این نوشتار رویکرد ماریون به هستی شناسی آکویناس بررسی می شود. ماریون با بررسی مبانی رویکرد تشابهی آکویناس در الهیاتِ عرفانی دیونوسیوس مجعول نشان می دهد که آکویناس انتوتئولوژیست نیست. ماریون علاوه بر این رویکرد سلبی، از پدیدارشناسی عشق به عنوان بدیل ایجابی برای ارتباط با خداوند استفاده می کند. به نظر او تجربه عاشقانه، آیکون یا تمثال ارتباط با خداوند است. او انکشاف الهی را محل تلاقی «پدیده اشباع شده»  و آیکون می داند. در تشابه (آنالوژی) به تفاوت مطلق وجود خداوند و مخلوقات و عدم اشتراک معنوی وجود پی می بریم ولی عشق در مورد خداوند و انسان ها از اشتراک معنوی برخوردار است. ماریون علاوه بر تحلیل پدیدارشناسانه عشق به عنوان زمینه ای برای فهم ارتباط خدا با جهان و انسان، از وجه نفس الامری و آفرینندگی عشق نیز غافل نیست. او معتقد است که برخلاف نگرش هایدگر، ندا یا دعوتِ «رویداد از آنِ خود کننده» ناظر به وجه سوبژکتیو آن است. درواقع ماریون به جای اینکه هستی را امری غیر شخصی بداند، حقیقت هستی را سوژه ای متعالی می انگارد که آدمی را به سوی خود فرامی خواند. الهیات ماریون می تواند برای فلاسفه دین تحلیلی که به دنبال آرمان ضرورت، کلیت و عینیت هستند و از تجربه شهودی و اخلاقی دین غفلت می کنند، منشاء بینشی نوین باشد.
۴.

بررسی مقایسه ای دیدگاه احمد غزالی و ژان لوک ماریون درباره عشق(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: غزالی ماریون عشق پدیده اشباع شده رویداد از آنِ خود کننده

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۵ تعداد دانلود : ۸۶
این نوشتار با روش توصیفی تحلیلی به مقایسه اندیشه احمد غزالی و ژان لوک ماریون درباره عشق می پردازد. با وجود تفاوت های بین این دو اندیشمند در زمینه فکری و زمانه، محتوای اندیشه آنها از جهاتی شباهت دارد. غزالی در نگارش سوانح العشاق از روش تأویل برای کشف رموز صوفیه استفاده می کند و ماریون نیز با بهره گیری از پدیدارشناسی هایدگر، زوایایِ پنهانِ رویدادِ عشق را بیان می دارد. برحسب اینکه برخی مستشرقین مثل هانری کربن، روش پدیدارشناسی در سنت غربی را با روش تأویل گرایانه یا کشف المحجوب عرفای مسلمان در یک راستا می دانند، به نوعی هم افق کردن رویکرد پدیدارشناسانه ماریون و تأویل گرایی غزالی توجیه می شود. این دو متفکر از اشتراک معنوی مفهوم عشق سخن می گویند و عشق را به مجازی و حقیقی تقسیم بندی نمی کنند؛ بنابراین، غزالی و ماریون عشق را، خواه در ارتباطات انسانی و خواه در ارتباط با خداوند، به یک معنا می دانند. هدف اصلی ماریون، فراروی از غلبه متافیزیک بر الهیات و نفی نگرش مفهومی و بُت گونه درباره خداوند است و غزالی نیز با تأویل تجربه زیسته عارفان، از حصار تنگ مفاهیم فلسفی عبور و از زبان تمثیل و رمز برای تبیین موضوع عشق استفاده می کند.