مطالب مرتبط با کلیدواژه

احسان عبدالقدوس


۱.

تحلیل نحوه بازنمایی کلیشه های جنسیتی در داستان "زوجه أحمد" اثر احسان عبدالقدوس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بازنمایی کلیشه جنسیت احسان عبدالقدوس زوجه أحمد

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۸۰ تعداد دانلود : ۶۸۵
رسانه ها به عنوان ابزار ارتباط، همواره اهمیت کلیدی در تأثیر بر افکار عمومی دارند و برای رسیدن به این منظور از شگردهای گوناگونی استفاده می کنند. یکی از این شیوه ها بازنمایی واقعیت یا عرضه آن به گونه ای است که مخاطب را برای پذیرش واقعیت از دریچه نگاه آن رسانه اقناع نماید. تکرار و تعمیم بازنمایی منجر به کلیشه سازی یا ساخت تفکر قالبی درباره یک موضوع یا گروه خاص در ذهن مردم جامعه می گردد. کتب ادبی هر کشوری نیز به عنوان یک رسانه که هدف آن اقناع مخاطب است، کمابیش درگیر کلیشه های مثبت یا منفی است که از جانب جامعه به نویسنده القا شده است و او نیز در یک کنش متقابل مروّج این تفکرات قالبی می باشد. پژوهش حاضر تلاش نموده است تا با استفاده از روش تحلیلی، توصیفی به واکاوی کلیشه های جنسیتی موجود در کتاب «زوجه أحمد»، اثر «احسان عبدالقدوس» بپردازد. هدف این جستار ارائه خوانشی ارتباط محور از این متن ادبی و بررسی میزان بهره گیری این نویسنده برجسته مصری از کلیشه های مربوط به جنسیت برای انتقال اندیشه هایش می باشد. دستاورد حاصل از این تحلیل نشانگر آن است که وی در این داستان تلاش نموده است تا با ساخت شخصیت کلیشه ای از یک زن موفق، نقش های زن و مرد را به صورت انگاره های قالبی به مخاطب القا نماید. این داستان در حقیقت پاسخی به نظریات افراط گونه مکتب فیمینیسم است که تمامی کلیشه های جنسیتی را عامل ظلم به زن و تضییع حقوق او می داند.
۲.

بررسی گفتمان اجتماعی زنان در رمان رائحه الورد و أنوف لا تشم و این خیابان سرعت گیر ندارد (واکاوی براساس گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: گفتمان اجتماعی زنان الگوی نورمن فرکلاف احسان عبدالقدوس مریم جهانی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۷۵ تعداد دانلود : ۲۸۸
مبنای پژوهش حاضر، الگوی گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف است. کارکرد آن، بازبینیِ شرایط خاصی است که متن در آن آفریده شده است. بر این اساس رمان رائحه الورد اثر احسان عبدالقدوس و داستان این خیابان سرعت گیر ندارد نوشته مریم جهانی واکاوی شده اند. هدف پژوهش حاضر آن است در سایه الگوی انتقادی فرکلاف، پس زمینه اندیشه دو نویسنده بازشناسی شود. یکی براساس اندیشه های مردانه اش و دیگری ظرافت های زنانه اش، علیه الگوهای تحمیلی مردسالارانه در جامعه، تاخته اند. تلاش عبدالقدوس آن است با تکیه بر واژگانِ متن، جامعه ای را بازنمایی کند که دیدگاه آن، به طور کلّی نسبت به زنان و به ویژه نسبت به زنان مطلّقه، نگرشی نابسامان است. هدف نهایی عبدالقدوس پس از بازنشانی شرایط نامطلوب، القای خودآگاهی زنان نسبت به شرایط خود و سپس تشویق آنان برای مشارکت و یافتن راهی برای اصلاح وضع موجود و عبور از بحران اجتماعی است؛ از سوی دیگر داستان جهانی، تصویرآفرینی از جامعه ای است که مردسالاری در آن، موانعی را برای زنان در دست یابی به استقلال ایجاد می کند و درنهایت نسبت به انفعال زنان دربرابر اندیشه های مردسالاری، انتقاد می کند.
۳.

تحلیل زبان شناختی سازمان متن روایی «لن أعیش فی جلباب أبی» اثر احسان عبدالقدوس بر اساس الگوی حل مسأله مایکل هوئی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: زبان شناسی متن حل مسأله احسان عبدالقدوس لن أعیش فی جلباب أبی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۳ تعداد دانلود : ۱۲۹
زبان شناسی متن، شاخه ای نوپا در حوزه زبان شناسی است که در بررسی زبان از سطح جمله فراتر می رود و بر مطالعه متن به عنوان بزرگترین واحد زبانی تأکید می ورزد. از میان رویکردهای مختلف زبان شناسی متن، الگوی حل مسأله هوئی، یکی از پرکاربردترین رویکردها محسوب می شود. این الگو که از چهار عنصر موقعیت، مسأله، پاسخ و ارزیابی تشکیل شده است، به بررسی چگونگی تولید و درک متن می پردازد. این پژوهش، با روش توصیفی تحلیلی، سازمان متن روایی «لن أعیش فی جلباب أبی» اثر احسان عبدالقدوس را مورد بررسی و تحلیل قرار داده است. شیوه روایتی این رمان به گونه ای است که می توان آن را با رویکرد حل مسأله بررسی نمود. سازمان این متن روایی حول محور سه مسأله اصلی، یعنی سرخوردگی عبدالوهاب، انزوای روزالین و ازدواج نظیره می چرخد. این سه مسأله ارکان اصلی رمان هستند. در این متن، پاسخ های متعددی برای حل مسأله اول ارائه می شود که ناموفق بوده و ارزیابی از آنها منفی است. به همین دلیل، مسأله نخست با وجود ورود به چرخه مجدد، به صورت حل نشده باقی می ماند. مسائل دوم و سوم بدون طی کردن چرخه طولانی با ارزیابی مثبت پاسخ های ارائه شده با موفقیت به اتمام می رسند. نتایج به دست آمده نشان می دهند که سازمان متن روایی «لن أعیش فی جلباب أبی» تا حد زیادی با چهار عنصر الگوی حل مسأله منطبق است و ساختار آن از این الگو تبعیت می کند.