مطالب مرتبط با کلیدواژه

خستگی مرکزی


۱.

تأثیر خستگی مرکزی و محیطی بر هماهنگی ورزشکاران دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هماهنگی دودستی خستگی مرکزی خستگی محیطی هماهنگی دوپایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۵۹ تعداد دانلود : ۵۲۷
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر خستگی مرکزی و محیطی بر هماهنگی حرکتی ورزشکاران دانشگاهی بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانشجویان دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه تهران بودند که از این میان 24 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. آزمودنی ها پس از شرکت در پیش آزمون هماهنگی حرکتی دودستی، به طور تصادفی برحسب نوع خستگی به دو گروه خستگی مرکزی و محیطی تقسیم شدند. پس از اعمال مداخله مورد نظر به مدت 12 ساعت، پس آزمون هماهنگی حرکتی دودستی به عمل آمد. به منظور بررسی تفاوت بین گروه ها از آزمون تی مستقل و برای تعیین تفاوت درون گروهی از آزمون تی همبسته در سطح معنا داری 05/0 P≤ استفاده شد. نتایج نشان داد میانگین زمان انجام تکلیف و زمان خطای گروه های تحت مداخله خستگی مرکزی (004/0=P) و محیطی (0001/0=P) نسبت به پیش آزمون افزایش معنا داری داشتند. همچنین در پس آزمون نتایج تفاوت معنا داری را در بین هماهنگی حرکتی دودستی گروه های خستگی مرکزی و محیطی نشان داد (006/0=P). با توجه به نتایج، پژوهشگران پیشنهاد می کنند که برنامه های تمرینی و کاری ورزشکاران به گونه ای هماهنگ شود که شامل تمریناتی برای افزایش استقامت ذهنی در راستای تمرینات بدنی باشد تا در شرایط مختلف ورزشکار بتواند عملکرد بهینه خود را ارائه کند.
۲.

تغییرات تحریک پذیری قشری – نخاعی و پاسخ پذیری موتونورون های نخاعی در حین و پس از انقباضات زیربیشینه وامانده ساز(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خستگی مرکزی خستگی زیربیشینه پتانسیل برانگیخته حرکتی پتانسیل برانگیخته حرکتی گردنی– بصل النخاعی تحریک مغناطیسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۹۲ تعداد دانلود : ۵۳۷
هدف این پژوهش، بررسی تغییرات تحریک پذیری قشری – نخاعی و پاسخ پذیری موتونورون های نخاعی عضله دوسربازویی در پاسخ به خستگی زیربیشینه بود. تعداد هشت آزمودنی مرد فعال به صورت داوطلبانه و در سه جلسه مجزا در این پژوهش شرکت کردند. پس از اندازه گیری یک تکرار بیشینه در جلسه اول، در جلسات دوم و سوم پتانسل برانگیخته حرکتی ( MEP ) و پتانسیل برانگیخته گردنی – بصل النخاعی ( CMEP )، قبل از خستگی، بلافاصله پس از اتمام هر ست پروتکل خستگی و در فاصله زمانی پنج و 10 دقیقه پس از اتمام پروتکل خستگی، با استفاده از تحریک مغناطیسی قشر حرکتی مغز و مسیرهای نخاعی اندازه گیری شدند. در این پژوهش، از سه ست سه دقیقه ای حرکت فلکشن و اکستنشن آرنج با 25 درصد یک تکرار بیشینه و فاصله یک دقیقه بین ست ها، به عنوان پروتکل خستگی استفاده شد. نتایج پژوهش با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری نشان داد که MEP پس از پایان ست دوم ( P ₌ 0.006 ) و سوم ( P ₌ 0.001 ) و همچنین، پنج دقیقه پس از اتمام پروتکل خستگی ( P ₌ 0.000 ) به صورت معناداری کاهش یافته بود. همچنین، CMEP بلافاصله پس از ست اول ( P ₌ 0.014 )، ست دوم ( P ₌ 0.008 )، و ست سوم ( P ₌ 0.010 ) پروتکل خستگی به صورت معناداری کاهش یافت. به نظر می رسد که در خستگی زیربیشینه، کاهش تحریک پذیری قشری- نخاعی و پاسخ پذیری موتونورون های نخاعی، هردو در کاهش عملکرد تأثیرگذارند. همچنین، این انقباضات به زمان بیشتری برای ریکاوری سیستم عصبی پس از خستگی نیاز دارند.
۳.

اثر فعالیت وامانده ساز اندام بالایی بر فعالیت قشری- نخاعی و پاسخ دهی موتونورون های نخاعی اندام پایینی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خستگی مرکزی پتانسیل برانگیخته حرکتی (MEP) پتانسیل برانگیخته گردنی- بصل النخاعی (CMEP) خستگی عضلانی غیرموضعی (NLMF)

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۴۷ تعداد دانلود : ۴۰۳
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر فعالیت وامانده ساز اندام بالایی بر فعالیت قشری- نخاعی و پاسخ مجتمع موتونورون نخاعی اندام پایینی بود. تعداد 10 آزمودنی مرد فعال به صورت دردسترس و داوطلبانه (سن 99/2 ± 1/28 سال، قد 1/4 ± 77/1 متر، وزن 98/4 ± 70/75 کیلوگرم) در سه جلسه مجزا در این پژوهش شرکت کردند. پس از اندازه گیری ویژگی های آنتروپومتریک و آشنایی با انجام درست حرکت بارفیکس و تحریکات در جلسه اول، در جلسه های دوم و سوم، پتانسیل برانگیخته حرکتی ( MEP )، پتانسیل برانگیخته گردنی- بصل النخاعی ( CMEP ) و پاسخ حرکتی مستقیم بیشینه ( Mmax )، بلافاصله 10 و 20 دقیقه پس از اتمام پروتکل خستگی (انجام حرکت بارفیکس تا واماندگی، هفت ست با فاصله استراحتی یک دقیقه)، با استفاده از تحریک مغناطیسی قشر حرکتی مغز و مسیرهای نخاعی و تحریک الکتریکی عصب پیرامونی اندازه گیری شدند. نتایج پژوهش با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری نشان داد که  MEP عضله ساقی قدامی (غیردرگیر) در مراحل بلافاصله ( = 0.001 P )، 10 دقیقه ( ₌ 0.001   P ) و پس از پروتکل خستگی نسبت به مقادیر استراحتی کاهش معناداری داشت. CMEP و Mmax تغییر معناداری را نسبت به مقادیر استراحتی نشان ندادند ( P = 0.5 ، 0.07   P = ). براساس داده های به دست آمده، به نظر می رسد که در پدیده انتشار خستگی از اندام بالایی به پایینی، مراکز فوق نخاعی درگیر باشند. افزون براین، این خستگی فوق نخاعی به زمان قابل توجهی برای بازیافت نیاز دارد.
۴.

تأثیر خستگی پیرامونی و مرکزی بر خطای ادراک عمق(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ادراک عمق خستگی پیرامونی خستگی جسمی خستگی ذهنی خستگی مرکزی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۷۵ تعداد دانلود : ۲۷۷
تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر خستگی پیرامونی و مرکزی بر خطای ادراک عمق دانش آموزان صورت گرفت. جامعهَ آماری دانش آموزان شهرستان خدابنده بود که از بین آنها 42 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس با میانگین سنی 49/0± 88/16سال انتخاب شدند. از همه آزمودنی ها پیش آزمون ادراک عمق گرفته شد. سپس به گروه مداخله و گروه کنترل تقسیم شدند. برای ایجاد خستگی پیرامونی (جسمی) به گروه اول فعالیت آمادگی جسمانی و به گروه دوم برای ایجاد خستگی مرکزی (ذهنی) فعالیت ذهنی داده شد. گروه سوم هیچ فعالیتی در طول دوره مداخله انجام نمی دادند. بعد از اعمال مداخله خستگی پس آزمون ادراک عمق گرفته شد. نتایج تحلیل واریانس یکطرفه تفاوت معناداری را بین پیش آزمون سه گروه نشان نداد، اما تفاوت معنا داری در پس آزمون بین گروه ها مشاهده شد. با بررسی نتایج آزمون تعقیبی LSD مشخص شد که خستگی مرکزی نسبت به خستگی پیرامونی و عدم مداخله (گروه کنترل) خطای ادراک عمق آزمودنی ها را افزایش داده است. اما بین خطای ادراک عمق بین گروه خستگی پیرامونی و کنترل تفاوت معنا داری مشاهده نشد. نتایج آزمون تی همبسته حاکی از افزایش خطاهای ادراک عمق ناشی از هر دو نوع خستگی و عدم تغییر در گروه کنترل بود. در مجموع می توان نتیجه گرفت که خستگی مرکزی در مقایسه با خطای پیرامونی نقش مؤثری در افزایش خطای ادراک عمق دانش آموزان داشت، بنابراین به مربیان پیشنهاد می شود شرایط مناسبی را که موجب کاهش خستگی مرکزی می شود، اتخاذ کنند.