کامران آزما

کامران آزما

مدرک تحصیلی: متخصص طب فیزیکی، دانشیار دانشگاه علوم پزشکی ارتش

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۴ مورد از کل ۴ مورد.
۱.

اثر فعالیت وامانده ساز اندام بالایی بر فعالیت قشری- نخاعی و پاسخ دهی موتونورون های نخاعی اندام پایینی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خستگی مرکزی پتانسیل برانگیخته حرکتی (MEP) پتانسیل برانگیخته گردنی- بصل النخاعی (CMEP) خستگی عضلانی غیرموضعی (NLMF)

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۴۷ تعداد دانلود : ۴۰۳
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر فعالیت وامانده ساز اندام بالایی بر فعالیت قشری- نخاعی و پاسخ مجتمع موتونورون نخاعی اندام پایینی بود. تعداد 10 آزمودنی مرد فعال به صورت دردسترس و داوطلبانه (سن 99/2 ± 1/28 سال، قد 1/4 ± 77/1 متر، وزن 98/4 ± 70/75 کیلوگرم) در سه جلسه مجزا در این پژوهش شرکت کردند. پس از اندازه گیری ویژگی های آنتروپومتریک و آشنایی با انجام درست حرکت بارفیکس و تحریکات در جلسه اول، در جلسه های دوم و سوم، پتانسیل برانگیخته حرکتی ( MEP )، پتانسیل برانگیخته گردنی- بصل النخاعی ( CMEP ) و پاسخ حرکتی مستقیم بیشینه ( Mmax )، بلافاصله 10 و 20 دقیقه پس از اتمام پروتکل خستگی (انجام حرکت بارفیکس تا واماندگی، هفت ست با فاصله استراحتی یک دقیقه)، با استفاده از تحریک مغناطیسی قشر حرکتی مغز و مسیرهای نخاعی و تحریک الکتریکی عصب پیرامونی اندازه گیری شدند. نتایج پژوهش با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری نشان داد که  MEP عضله ساقی قدامی (غیردرگیر) در مراحل بلافاصله ( = 0.001 P )، 10 دقیقه ( ₌ 0.001   P ) و پس از پروتکل خستگی نسبت به مقادیر استراحتی کاهش معناداری داشت. CMEP و Mmax تغییر معناداری را نسبت به مقادیر استراحتی نشان ندادند ( P = 0.5 ، 0.07   P = ). براساس داده های به دست آمده، به نظر می رسد که در پدیده انتشار خستگی از اندام بالایی به پایینی، مراکز فوق نخاعی درگیر باشند. افزون براین، این خستگی فوق نخاعی به زمان قابل توجهی برای بازیافت نیاز دارد.
۲.

تغییرات تحریک پذیری قشری – نخاعی و پاسخ پذیری موتونورون های نخاعی در حین و پس از انقباضات زیربیشینه وامانده ساز(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خستگی مرکزی خستگی زیربیشینه پتانسیل برانگیخته حرکتی پتانسیل برانگیخته حرکتی گردنی– بصل النخاعی تحریک مغناطیسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۹۲ تعداد دانلود : ۵۳۷
هدف این پژوهش، بررسی تغییرات تحریک پذیری قشری – نخاعی و پاسخ پذیری موتونورون های نخاعی عضله دوسربازویی در پاسخ به خستگی زیربیشینه بود. تعداد هشت آزمودنی مرد فعال به صورت داوطلبانه و در سه جلسه مجزا در این پژوهش شرکت کردند. پس از اندازه گیری یک تکرار بیشینه در جلسه اول، در جلسات دوم و سوم پتانسل برانگیخته حرکتی ( MEP ) و پتانسیل برانگیخته گردنی – بصل النخاعی ( CMEP )، قبل از خستگی، بلافاصله پس از اتمام هر ست پروتکل خستگی و در فاصله زمانی پنج و 10 دقیقه پس از اتمام پروتکل خستگی، با استفاده از تحریک مغناطیسی قشر حرکتی مغز و مسیرهای نخاعی اندازه گیری شدند. در این پژوهش، از سه ست سه دقیقه ای حرکت فلکشن و اکستنشن آرنج با 25 درصد یک تکرار بیشینه و فاصله یک دقیقه بین ست ها، به عنوان پروتکل خستگی استفاده شد. نتایج پژوهش با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری نشان داد که MEP پس از پایان ست دوم ( P ₌ 0.006 ) و سوم ( P ₌ 0.001 ) و همچنین، پنج دقیقه پس از اتمام پروتکل خستگی ( P ₌ 0.000 ) به صورت معناداری کاهش یافته بود. همچنین، CMEP بلافاصله پس از ست اول ( P ₌ 0.014 )، ست دوم ( P ₌ 0.008 )، و ست سوم ( P ₌ 0.010 ) پروتکل خستگی به صورت معناداری کاهش یافت. به نظر می رسد که در خستگی زیربیشینه، کاهش تحریک پذیری قشری- نخاعی و پاسخ پذیری موتونورون های نخاعی، هردو در کاهش عملکرد تأثیرگذارند. همچنین، این انقباضات به زمان بیشتری برای ریکاوری سیستم عصبی پس از خستگی نیاز دارند.
۳.

اثر دستورالعمل کانون توجه بیرونی حین تمرین راه رفتن بر شاخص های کینماتیکی گام برداری زنان سالمند(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: زنان سالمند دستورالعمل کانون توجه بیرونی شاخص های کینماتیکی گام برداری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۱۷ تعداد دانلود : ۱۰۵۳
هدف از تحقیق حاضر، بررسی اثر دستورالعمل کانون توجه بیرونی حین تمرین راه رفتن بر برخی شاخص های کینماتیکی گام برداری شامل طول گام (فاصلة بین دو نقطة تماس پاشنة یک پا با زمین)، سرعت و درصد تغییرپذیری سرعت گام برداری، آهنگ گام و درصد زمان اتکای دوگانه در زنان سالمند بود. به این منظور 6 زن سالمند واجد شرایط (میانگین سنی 4 ± 8 /69 سال) انتخاب و به طور تصادفی ساده به دو گروه 8 نفرة تجربی و کنترل تقسیم شدند. طرح تحقیق، به شکل پیش آزمون و پس-آزمون با گروه کنترل بود. گروه تجربی در حین اجرای تکلیف راه رفتن در یک مسیر مشخص، تکلیف ثانویة ذهنی آسانی را شامل مرور ذهنی رشته ای از اعداد تصادفی انجام می دادند و در پایان مسیر، اعداد را به صورت کلامی فراخوانی می کردند. گروه کنترل، تمرینات مشابه را بدون انجام تکلیف ثانویه انجام دادند. تمرینات به مدت 12 هفته و 3 جلسه در هفته انجام گرفت. برای مقایسة اختلاف میانگین نمره های دو گروه تجربی و کنترل از روش آماری تی مستقل و برای مقایسه های درون گروهی از تی همبسته استفاده شد. تحلیل های درون گروهی نشان داد بین میانگین نمره های پیش آزمون و پس آزمون گروه کنترل در طول گام، سرعت، درصد تغییرپذیری سرعت، آهنگ گام و درصد زمان اتکای دوگانه، تفاوت معنی داری وجود ندارد (05 /0 P>). اما در مورد گروه تجربی این تفاوت در متغیرهای طول گام، سرعت و تغییرپذیری سرعت گام برداری معنی دار بود (05 /0 P<). تحلیل های بین گروهی نیز نشان داد بین میانگین نمره های پس آزمون دو گروه در متغیرهای طول گام، سرعت، تغییرپذیری سرعت گام برداری تفاوت معنی داری وجود دارد (05 /0 P<)، اما این تفاوت در متغیرهای آهنگ و درصد زمان اتکای دوگانه بین گروه ها دیده نشد (05 /0 P>). نتیجه اینکه ارائة دستورالعمل توجه بیرونی حین تمرین راه رفتن بر برخی شاخص های کینماتیکی گام برداری سالمندان زن اثرگذار بود. احتمالاً این برنامة مداخله ای از طریق تأثیر بر فرایندهای توجهی درگیر در گام برداری اثر سودمندی بر الگوی گام برداری این آزمودنی ها داشته است.
۴.

دعا درمانی: کاربردآیات فاتحه الکتاب وسوره های توحید و قدر در مبتلایان به سندرم تونل کارپ

کلیدواژه‌ها: سندرم تونل کارپ دعادرمانی الکترودیاگنوز

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۱ تعداد دانلود : ۱۰۷
سندرم تونل کارپ (CTS)، از شایع ترین انواع اختلالات فشارنده عصبی با هزینه بالای یک بیلیون دلار در سال است. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر دعا درمانی در مبتلایان به این بیماری است. مواد و روشها در این مطالعه مداخله ای، بیماران داوطلب مبتلا به CTS ( تائید شده با دستگاه الکترودیاگنوز) و دارای معیارهای ورود، بصورت غیر احتمالی و غیر متوالی، در طول پائیز 1384 وارد گردیدند. بیماران تحت دعا درمانی ( هفته ای یک مرتبه تا سه هفته) قرار گرفته و از نظر علائم بالینی، معاینه فیزیکی و یافته های الکترودیاگنوز قبل و بعد از دعا درمانی بررسی شدند. بررسی های آماری با ضریب اطمینان 95% توسط Paired – t- test وChi square انجام شد. یافته ها در این تحقیق 12 بیمار و 23 دست مبتلا به سندرم تونل کارپ وارد شدند. 11 مورد از نوع خفیف ( 2/47% ) و 8 مورد از نوع متوسط ( 7/34%) و 4 مورد از نوع شدید (39/27% ) تحت دعا درمانی قرار گرفتند. دربررسی 6 هفته پس از پایان دعا درمانی، بین علائم بالینی بیماری ( براساس معیار آنالوگ چشمی )، معاینه فالن، معاینه فالن معکوس و یافته های الکترودیاگنوز قبل و بعد از دعا درمانی، از لحاظ آماری تفاوت معنی داری دیده شد. (05/0> Pvalue) تغییرات بیماران درتست تینل و علامت Flick، چشمگیر نبود. (05/0< Pvalue) در مجموع (8/72% ) بیماران با نوع خفیف، درمان کامل گردیده و (8/34% ) از خیلی کم تا خیلی زیاد تغییراتی داشته اند که منجر به تغییر درجه ی ابتلا، نشده اند. ( 33/58%) بیماران از این روش درمانی راضی بوده اند. نتیجه گیری تاثیر دعا درمانی برکاهش شدت علائم بالینی، تست های فالن و فالن معکوس و یافته های الکترودیاگنوز چشمگیر است و مطالعات بیشتری در این زمینه با حجم نمونه ی بالاتر پیشنهاد می گردد

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان