مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
اصل سنخیت
حوزه های تخصصی:
یکی از بزرگترین معضلات فلسفه، تبیین چگونگی رابطه نفس و بدن است این بحث با همه تحقیقاتی که در آن صورت گرفته بحث در آن همچنان ضرورت دارد. در این مقاله ابتدا دیدگاه برخی از فلاسفه در مورد رابطه نفس و بدن مورد بررسی قرار گرفته و با توجه به اهمیت دیدگاه ملاصدرا تاکید و توجه بیشتری در نظریه وی صورت گرفته و اثبات شده که دیدگاه وی با وجود برخی از مناقشات ، کامیاب ترین دیدگاه در حل مساله رابطه نفس و بدن است . سپس به ماهیت روح بخاری و نفش آن در تئوری ملاصدرا و میزان وابستگی نظر وی به این دیدگاه اشاره شده در پایان، مسائل زیر را مورد بازخوانی قرار داده است: تحریر محل نزاع است که پنج تقریر از آن قابل ارائه است که محور اساسی هر یک عبارتند از: «ارتباط»«تاثیروتاثر»««ترکیب نوع واحد طبیعی از مادی و مجرد »«تعلق و تدبیر »«اتحاد». نگارنده برآنست که محل نزاع صرفا «اتحاد» است و سایر اقسام خارج از محل نزاع است؛ ارتباط اصل سنخیت با این چالش؛ و در نهایت نگارنده بر اساس برخی از اصول ، پیشنهادی را برای حل این معضل مطرح می کند.
تبیین عقلی معجزه(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
برخی معجزه را موجب خرق قانون علیت می دانند. بسیاری از اندیشمندان غربی نیز کوشیده اند تا از طریق علوم تجربی معجزه را تبیین کنند؛ اما به دلیل عدم موفقیت، گروهی با وجود شواهد تاریخی فراوان، وقوع معجزه را انکار کرده اند. گروهی نیز معجزه را معارض با علم دانسته، آن را به منزلة رویدادی غیر علمی پذیرفته اند و بر این باور ند که معجزه به وسیلة علل طبیعی تبیین پذیر نیست.
فلاسفة اسلامی از آنجا که علیت را فراتر از اسباب و قوانین جاری در عالم طبیعت می دانند، معجزه را از طریق عقل اثبات کرده، وقوع آن را ناقض قانون علیت نمی دانند و میان نقض قانون علیت و نقض قانون طبیعی تفاوت قایل اند. به عبارت دیگر، از نظر حکما آنچه در معجزه نقض می شود علت حقیقی نیست.
تناقض مفهومى و فقدان مصداقى در باب قاعده الواحد (با تأکید بر تقریر محقّق طوسى)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی الهیات بالمعنی الاخص
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی
قاعدة الواحد همانند بسیاری از قواعد فلسفی، در بستر زمان با اشکالات و خرده گیری های متعدّد اهل نظر مواجه بوده است. علی رغم دیدگاه مشهور، این قاعده نه تنها از سوی متکلّمان، بلکه توسّط برخی فلاسفه و عرفا نیز دست کم به لحاظ مصداقی به چالش کشیده شده است. نوشتار پیش رو پس از اشاره ای به پیشینة این قاعده و انگیزة حکما از طرح آن، اهمّ تقریرات ناظر به این قاعده را به لحاظ مبادی نظری آن مورد تحلیل قرار می دهد. حاصل این تأمّلات حاکی از آن است که به جز تقریر محقّق طوسى که کامل ترین بیان نسبت به تقریرات متقدّمان و حتّی متأخّران از اوست سایر بیانات اهل نظر، حائز ابهام ویژه اى پیرامون واحد در جانب معلول مى باشد؛ لذا با تقریر دقیق تر خواجه و عبور از این ابهام، تناقض مفهومی قاعده مزبور به دلیل ابتنای آن بر اصل سنخیّت هویدا شده است. نگارندگان در ادامه با فرض صحّت قاعده الواحد به لحاظ تئوریک، ایرادات مصداقی برخى اندیشمندان بر این اصل فلسفی را واکاوى می نماید. در این راستا مبرهن شد که این قاعده به لحاظ تطبیق بر جهان خارج، از جهات چهارگانه ی ذیل فاقد مصداق است: اصل سنخیّت بین واجب و ممکن، واحد در جانب علّت، واحد در جانب معلول و مفهوم صدور در باب واجب متعال.
کاربرد اصل علیت و لوازم آن در طب سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوع نگاه فلسفی ابن سینا به مسائل هستی شناسی، در مباحث طبی او نیز تأثیرگذار بوده است که یکی از مهم ترین آن ها، بحث علیت و لوازم آن است. پیش از ابن سینا حکیمان یونانی به خصوص ارسطو تلاش های بسیاری در ارائه نظام پزشکی عقلانی و مبتنی بر اصول فلسفی[= نفی اعتقادات خرافی در پزشکی و درمان] نمودند. از این جهت، در پژوهش حاضر ابتداء به تبیین جایگاه نظام علیت در نظر پزشکان یونانی به ویژه ارسطو از یک سوی و پزشکی جدید از سوی دیگر پرداخته شده و سپس تأثیر نظام علیت در طب سینوی مورد بررسی قرار گرفته است. طب سینوی به دو قسمت نظری و عملی تقسیم می شود که ابن سینا طبیب را از ورود به بحث های فلسفی در طب نظری باز می دارد. از این رو، فهم برخی از مبانی آن مبتنی بر دانستن مبانی فلسفی بوده و طبیب حقیقی کسی است که فلسفه را نیز به نیکی بداند. اصل علیت، علل اربعه، اصل سنخیت، نگاه غایت انگار به هستی و نگرش الهی به عالم از جمله مواردی هستند که در این مقاله بدان پرداخته شده و سعی گردیده لوازم آن در طب سینوی پیگیری شود.
بررسی و نقد دیدگاه ملارجبعلی تبریزی و قاضی سعید قمی در الهیات سلبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۴
125 - 141
حوزه های تخصصی:
ملارجبعلی تبریزی و شاگردش قاضی سعید قمی تلقی خاصی از خداوند را مطرح می کنند. این دسته از فیلسوفان برآنند که در مورد خداوند نمی توان به نحو ایجابی سخن گفت و تمام صفات الهی به سلب بر می گردد. در این دیدگاه اساس الهیات سلبی، اشتراک لفظی وجود است. الهیات برآمده از این مکتب صبغه دینی و نوافلاطونی دارد. این مقاله درصدد بررسی زمینه شکل گیری، بیان آراء و مبانی فکری ملارجبعلی تبریزی و قاضی سعید قمی در الهیات سلبی و نقد آنها است. پس از بررسی و نقد دلایل آنان به بیان ناسازگاری با پاره ای از آموزه های فلسفی بر مبنای قاعده الواحد پرداخته شده است. از این رو مقاله حاضر در صدد بحث تفصیلی پیرامون صفات و افعال الهی نیست. از آنجا که این دو فیلسوف به شدت تحت تأثیر آموزه های نوافلاطونی اند، هم اندیشی و تأثیر پذیری آنها از آرای فلوطین نیز نشان داده شده است.
قرآن کریم؛ مخلوق باواسطه یا بی واسطه؟
حوزه های تخصصی:
تحلیل فلسفی وحی و تکلّم الهی، یکی از ضرورتهای دینی است. بشری بودن الفاظ قرآن کریم، انگارهای است که حداقل از قرن سوم هجری، برای تبیین نحوه خلق قرآن کریم طرح شده است. برخی معاصران همچون سروش و... برآنند که با توجه به اصل «سنخیت»، ممکن نیست قرآن مخلوق بیواسطه خداوند باشد؛ بلکه باید قرآن کریم را از طریق و بهواسطه پیامبر اکرم(ص)، به خداوند نسبت داد. ازاینرو، پس از تبیین نحوه تمسک او به اصل سنخیت، برداشتاش از این قاعده تحلیل و نقد شده است. این مسئله در فلسفه، ذیل عنوان ربط حادث به قدیم بررسی میشود و فلاسفه از دیرباز راهحلهایی برای تبیین آن ارائه کردهاند. به طوری که اصل سنخیت مانع از الهی دانستن الفاظ قرآن کریم نیست و با توجه به مبانی فلسفی سروش و کسانی مانند او که بیشتر برآمده از فلسفه صدراست، ازجمله مبانی وحدت تشکیکی وجود، میتوان بهدست آورد که پذیرش اصل سنخیت و بساطت ذاتملازمهای با بشری بودن الفاظ قرآن کریم ندارد و ضمن پذیرش آنها، همچنان الفاظ قرآن کریم را میتوان مخلوق بیواسطه خداوند دانست.
تحلیلی بر اصل سنخیت در جریان وحی زبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل فلسفی وحی و تکلّم الهی، یکی از ضرورت های دینی است. بشری بودن الفاظ قرآن کریم، انگاره ای است که حداقل از اوایل قرن چهارم هجری، برای تبیین نحوه تکلّم الهی به وجود آمده است و برخی در این میان برآنند که با توجه به اصل «سنخیت» ممکن نیست قرآن مخلوق بی واسطه خداوند باشد و بنابراین در جریان وحی، تنها معانی بدون شکل بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده و ایشان خود به شکل دهی و عربی کردن معانی مبادرت ورزیده است. ازاین رو، پس از تبیین نحوه تمسک قائلان به بشری بودن الفاظ قرآن کریم، به اصل سنخیت، برداشت آنان تحلیل و نقد شده است و چنین به دست آمد که پذیرش اصل سنخیت مانع الهی دانستن الفاظ قرآن کریم نیست و با توجه به مبانی فلسفی، ازجمله مبانی وحدت وجود و تشکیک در وجود، می توان با فرض پذیرش اصل سنخیت و بساطت ذات، همچنان الفاظ قرآن کریم را مخلوق بی واسطه خداوند دانست