مطالب مرتبط با کلیدواژه

احوال عرفانی


۱.

بررسی و تحلیل مفهوم «حیا» در متون عرفانی با تأکید بر مشرب عرفانی بغداد و خراسان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: حیا و شرم مقامات عرفانی احوال عرفانی اهل مشاهده نسبت های حیا با ایمان و معرفت و قرب و یقین

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۲۹ تعداد دانلود : ۱۲۶۱
«حیا» از جمله موضوعات قابل توجّه و گسترده در عرفان اسلامی است که با مباحث مهمی چون ایمان، معرفت، قرب و یقین الهی پیوند خورده، اما رویکرد عارفان به این موضوع همواره یکسان نبوده است. چنان که گاه حیا را مقام اهل مراقبه دانسته و گاه در زمره احوال مقرّبان و اهل مشاهده یاد کرده اند؛ گاه آن را قرین ایمان و یقین و معرفت و از لوازم ضروری رابطه انسان و خداوند توصیف کرده و زمانی از لزوم یکسو نهادن شرم و حیا در محضر محبوب سخن گفته و به ورطه انبساط و شطح گویی افتاده اند. با تأمّل در تعاریف، انواع و درجاتی که عارفان برای حیا ذکر کرده اند، مشخّص می شود که حیا در مفهوم عام و اخلاقی خود از جمله مقاماتی است که عارفان با هر مشرب فکری بدان مقیّد بوده و در اقوال و اعمال خود بر آن تأکید داشته اند، اما در مرتبه قرب الهی، اهل معرفت بر اساس مشرب عرفانی خود و برخورداری از تجلیّات جمالی و جلالی خداوند نسبت به حیا مواضع متفاوتی اتخاذ کرده اند، و این تفاوت در حوزه مفهوم خاص حیا به عنوان حالی از احوال مقرّبان و اهل مشاهده است. این مقاله با روش تحلیلی-توصیفی در پی به دست دادن سیمایی مشخص از حیا در متون عرفانی و تبیین پیوندی است که بین این مفهوم و سایر موضوعات عرفانی برقرار است.
۲.

بررسی نقش گرایانه تجارب عرفانی در گفتمان مکاشفه بحرالحقیقه احمد غزّالی بر مبنای فرانقش اندیشگانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: رساله بحرالحقیقه احمد غزّالی گفتمان مکاشفه فرانقش اندیشگانی تجارب عرفانی احوال عرفانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۸۵ تعداد دانلود : ۳۷۳
رساله بحرالحقیقه احمد غزالی یکی از «متون مغلوب» عرفانی است که محتوای آن بر مبنای «مکاشفه در بیداری» در 7 بحر مجزا تدوین شده است. غزالی در این رساله با نسبت دادن تجربیات عرفانی خود در مراحل مختلف مکاشفه عیانی به مخاطبی به نام «خاص خاص»، در هر یک از بحور هفتگانه به بیان ملزومات مراتب مختلف مکاشفه و بازنمایی و توصیف احوال عرفانی سالک در این مسیر پرداخته است. این پژوهش سعی دارد با تکیه بر فرانقش اندیشگانی در دستور نقش گرای هلیدی، به مطالعه شیوه بازنمایی هر یک از احوال عرفانی در گفتمان مکاشفه این رساله بپردازد. با توجه به تنوع و تفاوت حالات عرفانی سالک با تأثیر مراتب کشف، در هر یک از بحور هفتگانه، یکی از انواع فرایندهای زبانی غلبه یافته اند. تحت تأثیر جهان بینی حاکم بر متن، «خداوند و عارف» دو مشارک اصلی این گفتمان هستند که هر یک حالات عاطفی و عرفانی خاصی را تجربه می کنند. بارزترین حالت منسوب  به خداوند، «عشق شهودی» است که بیانگر کشش و رابطه دوسویه در مراتب مختلف مکاشفه عیانی است، اما احوال عرفانی عارف در هر یک از بحور به اقتضای استعداد روحی وی دچار تحول شده است. ازاین رو، در توصیف و بازنمایی حالات عرفانی این مشارک، جریان خاصی از فرایندهای زبانی شکل گرفته است که هر کدام برای توصیف و بازنمایی حالاتی از قبیل «حیرت و سرگشتگی»، «سکر»، «سکوت»، «محو» و سرانجام، «رسیدن وی به مرحله مکاشفه» به کار رفته اند. بسامد چشمگیر فرایندهای مادّی از مصدر «رفتن»، فرایندهای رابطه ای از مصدر «گشتن» و فرایندهای ذهنی از مصدر «دیدن» و سیر تحول آن ها، نشان از تأکید بر «لزوم کوشش عارف، تحول و دگرگونی روحی وی و ترجیح مشاهده بر سایر مراتب کشف» در این گفتمان دارد.
۳.

بازشناخت احوال عرفانی و شیطانی به روایت «ترزا آویلایی» و «مولوی»(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۶۸ تعداد دانلود : ۱۰۸
از منظر نگرش های معنوی، یکی از تقسیم بندی های احوال درونی انسان، عرفانی و شیطانی است. شناخت این احوال به ویژه احوال عرفانی و شیطانی از مباحث مهم معرفت شناسی عرفانی بوده، خود عارفان هم به این امر تفطن داشته اند. «ترزا آویلایی» (1515- 1582 م.) و «مولوی» (604- 672 ق.) در آثارشان کم و بیش به این امر پرداخته اند. استخراج و مقایسه نظرهای این دو عارف می تواند در شناخت احوال حقیقی و کاذب عرفانی کمک شایانی کند. بررسی این مسئله نشان می دهد که هر دو عارف، منشأ اصلی احوال حقیقی عرفانی را خدا و منشأ احوال کاذب را شیطان و توهم آدمی می دانند و با عروض احوال عرفانی، تسلّیّاتی هم برای انسان ارزانی می شود که آنها هم به دو دسته عرفانی و شیطانی تقسیم می شوند. ظاهراً هم ترزا و هم مولوی، هر دو بر این نظرند که احوال اصیل ناظر به آینده، قابلیت تحقق دارند، اما احوال کاذب در حد اموری ذهنی یا بیانی باقی می مانند. سخنان ترزا در این زمینه دقیق تر و جزئی تر از مولوی است. هر دو عارف در مواردی برای تشخیص احوال حقیقی از احوال کاذب، آزمودن شخصی را پیشنهاد می کنند؛ یعنی تا زمانی که خود شخص چنین احوالی را از سر نگذراند، نمی تواند سایر موارد را تشخیص دهد. مولوی در این زمینه از تشخیص اصالت یک حال عرفانی از طریق حال عرفانی دیگر یاد می کند که با نظر ترزا شباهت دارد. به اعتقاد هر دو عارف، احوال حقیقی، انسان را از اسارت دنیا رها می سازد، در حالی که احوال کاذب، انسان را اسیر دنیا و خواهش های نفسانی می کند. بهره گیری از معیارهای آشکار نبودن القائات دروغین و شباهتشان به رؤیا، در دسترس بودن احوال کاذب و دور از دسترس بودن احوال عرفانی و امکان راستی آزمایی آنها در نماز و نیایش می تواند در تشخیص این احوال کمک کند. غیرمنتظره، انتساب ناپذیر بودن احوال ناب به خود و معطوف ساختن توجهات انسان به خدا، تقویت اخلاق و دین داری، از شاخصه های احوال عرفانی است. در بیان این شاخص ها، ترزا دقیق و جزئی نگر و مولانا اغلب کلی نگر است.