مقالات
حوزههای تخصصی:
نظامی برای آنکه داستان خسرو و شیرین را «دست بافی تازه درپوشد» و شعرش را از شعر داستان پردازان پیش از خود چون فردوسی و فخر الدین اسعد گرگانی متمایز سازد، در نظم داستان شگردهایی به کار برده که شناسایی دقیق و معرفی آن ها چه بسا ناممکن باشد؛ اما کاربرد گسترده کنایه، طرزی است که برای بالا بردن ارزش زبان شعر برگزیده است. او می داند که در این راه نباید «از اعتدال افزون نهد گام» تا مبادا خوانندگان را نادلپسند افتد. نگارنده در این مقاله کنایات داستان خسرو و شیرین را به شیوه دانیل برلین، از منظر زیبایی شناسی تجربی تحلیل کرد و بدین نتیجه دست یافت که نظامی برای اینکه داستان معروف خسرو و شیرین را برای خوانندگان لذت بخش گرداند از کنایه به طور گسترده بهره برده و توانسته است با بالا بردن خواص روان فیزیکی (چون تکرار واژگان کنایه، جناس ها و کنایات هم °آهنگ) و خواص هم سنجی (چون ایراد کنایات تازه، تبدیل کنایه به استعاره، اغراق و تضاد) کوشیده تا کاستی خواص بوم شناختی داستان (به دلیل آشنا و معمولی بودن معنا و مفهوم داستان) را جبران کند و پتانسیل برانگیختگی آن را به حد متعادلی برساند تا خوانندگان ذوق یابند و ملول نگردند.
نقش ساختار زبانی در شکل گیری روایت رمان؛ بررسی مدل کنشگرانه گرماس در تعامل با نظریه سوسور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از منظر ساختارگرایی شخصیت در روایت نه صرفاً عنصری داستانی، بلکه کنشگری فعال در فرایند معناپردازی و سازمان دهی روایت است. در این چارچوب نظری، مفهوم شخصیت با نقش ها و کارکردهای روایی پیوندی ناگسستنی دارد و جایگاهی فراتر از موجودیتی ایستا و منفعل می یابد. شخصیت ها در مقام کنشگران، در تعامل مستمر با سایر عناصر روایت نقشی تعیین کننده در شکل گیری حرکت داستان و انسجام درونی آن ایفا می کنند. نظریه پردازان ساختارگرا با تمرکز بر روابط میان کنشگران، تلاش می کنند سازوکارهای درونی روایت را تحلیل پذیر سازند و زبان روایت را به مثابه نظامی ساخت یافته که با رخدادها، کنش ها و کارکردهایِ نقشی در ارتباط است، بررسی نمایند. در پژوهش حاضر با تکیه بر تمایز زبان شناختی فردینان دو سوسور میان "زبان" و "گفتار"، در ابتدا مروری اجمالی بر روایت شناسی پراپ صورت گرفت و سپس به واکاوی مدل کنشگرای گرماس به منزله چارچوبی ساختاری-زبانی برای فهم نحوه سازمان یافتگی روایت پرداخته شد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که روایت داستانی همانند گفتار زبانی واجد ساختاری دوسویه است: نخست؛ روساختی که زنجیره ای از رخدادهای روایی را دربرمی گیرد، و دوم؛ ژرف ساختی که منطق معنایی و کارکردی کنش های شخصیت ها را بنیاد می نهد. از منظر گرماس این ژرف ساخت بر سه محور دوگانه فرستنده/گیرنده، موضوع/فاعل، و یاریگر/بازدارنده استوار است؛ محورهایی که تعامل نظام مند و پویا میان آن ها نه تنها پویایی عملکردی روایت را سامان می دهد، بلکه مسیر معنایی و جهت گیری ارتباطی آن را نیز مشخص می سازد.
شگردهای زیبایی شناسانه زبان در غزل های سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تحلیل شگردهای زیبایی شناسانه و ویژگی های زبانی غزل های سعدی انجام شده است. غزل سعدی به عنوان زبان عشق، بیانگر پیوندی ناگسستنی میان عاشق و معشوق است و کلمات در آن هم نقش توصیفی و هم نقش نمادین و عاطفی دارند. زبان سعدی با بهره گیری از ظرفیت های استعاری، تمثیلی، ایهام و اشاره، امکان انتقال مفاهیم انتزاعی و عاطفی به مخاطب را فراهم می کند. در پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی-تحلیلی و تکیه بر نظریه های نشانه شناسی، تحلیل زبان سعدی را بر اساس چهار محور اصلی: زبان اشارت و تمثیلی، زبان حس و دل، زبان ایهام و دلالت های چندگانه، و گزاره های حذف زبانی بررسی شده است. نتایج نشان داد که سعدی با استفاده از تمثیل و استعاره، مفاهیم عقلانی و عاطفی را به زبان محسوس نزدیک می کند و با بهره گیری از حصر و قصر، تأکید و برجستگی در سخن ایجاد می نماید. ایهام و دلالت های چندگانه، هم امکان کشف معانی متنوع و هم تعامل فعال ذهن مخاطب با متن را فراهم می آورد. زبان حس و زبان دل، جلوه های محسوس و باطنی تجربه انسانی را در غزل ها تجسم می بخشد و حذف لفظ و معنا نیز نقش زیبایی شناسانه و هنری دارد. این تحلیل نشان می دهد که سعدی با ترکیب سنت توصیفی و نوآوری خلاقانه، شبکه ای پیچیده از نشانه ها و روابط معنایی را به وجود می آورد که درک آن نیازمند توجه دقیق به زبان و بافت فرهنگی اثر است. به این ترتیب، غزل های سعدی نه تنها انعکاس احساس و تفکر انسانی اند، بلکه نمونه ای برجسته از توانمندی هنری و زبان شناسانه شاعر در ایجاد معنا و تأثیرگذاری بر مخاطب هستند.
بررسی ساختاری سنت های ادبی در نظیره های مخزن الاسرار از قرن هفتم تا دهم هجری «بر پایه استعاره، تشبیه، تمثیل و کنایه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منظومه مخزن الاسرارِ نظامی از آثار ارشمند در حوزه ادبیات تعلیمی است که مورد اقبال و تقلید شعرای بسیاری قرار گرفته است. بررسی نظیره های این مثنوی از دیدگاه های ساختاری و محتوایی، تأثیرپذیری این شاعران از نظامی گنجوی و ویژگی های سبکی این اثر را آشکار می سازد. در پژوهش حاضر 8 نظیره مخزن الاسرار از قرن هفتم تا دهم هجری شامل مطلع الانوار ، صفانامه ، روضه الانوار ، المشاهد ، مظهرالآثار ، نقش بدیع ، مظهرالاسرار و تحفه الاحرار مورد مطالعه قرار گرفته است. هدفِ پژوهش بررسی سنت های ادبی در اشعار نظیره گویان مخزن الاسرار و یافتن میزان تأثیرپذیری ساختاری و محتوایی (سبکی، بیانیِ) آن ها با این منظومه است. بیان میزان به کارگیری نظیره پردازان مخزن الاسرار از مهارت های کاربرد سنت های ادبی در نسبت با این مثنوی و یافتن نوآوری ساختاری و محتوایی آن ها از دیگر هدف های این پژوهش است. یافته ها نشان می دهند که ارتباط مخزن الاسرار و نظیره های آن، ماهیتی تقلیدی دارد به طوری که اثر پسین، بازسرایی و بازآفرینی معنایی از پیش گفته شده در شکل و بافتی تقلیدی از مخزن الاسرار است و این تقلید چیزی از ویژگی های فردیِ مقلّد را در خود ندارد که سبب تفاوت آن ها از اثر الگو شود. این ارتباط زمینه های تقلید، تداعی، تلفیق و وابستگی را شامل می شود. علاوه براین هیچ یک از نظیره گویان نتوانستند به هم طرازی و عمق سخن و اندیشه نظامی برسند و بیشتر به ظاهر و ساختار بیرونی مخزن الاسرار توجه داشته اند. نظامی تمام آرایه های بلاغی را بیشتر برای مضمون پردازی و آراستن لفظ و صورت به خدمت می گیرد و حتی ساده ترین معانی را چنان هنرمندانه به تصویر می کشد که نظیر آن را در هیچ یک از مقلّدان وی نمی توان یافت.
کارکردهای انسجامی حروف ربط در اشعار قیصر امین پور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مایکل هلیدی در نظریه انسجام قائل به دو عامل انسجام واژگانی و دستوری است. عامل انسجامِ دستوری خود به زیرمجموعه هایی تقسیم می شود. در میان عوامل انسجام دستوری، بررسی حروفِ ربط ازآنجاکه مفصل و پیوند دهنده جملات است، انسجام را به طور ویژه نشان می دهد. از منظر هلیدی این حروف به چهاردسته: افزایشی، تقابلی، علّی و زمانی تقسیم می شوند. در اشعار معاصر که صورت نوشتن به روش پلکانی است، گاه حروف ربط به تنهایی در یک پله قرار می گیرد و شکل برجسته ای در میان بندها می یابد؛ گاه یک آغاز ناگهانی را در شعر رقم می زند؛ و گاه چنان در گستره شعر تکرار می شود که سبب برجستگی معنا و مفهومِ مدنظر می گردد. در این پژوهش حروف ربط در اشعار قیصر امین پور به جهت کاربرد گسترده در بین پاره جمله ها و بندها بررسی شده است. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که قیصر امین پور با آگاهی از دستورزبان و به کارگیریِ عالمانه و متبحرانه حروف ربط توانسته است منظور خود را برجسته و نشان دار کند. این امر هم در مبحث دستوری-معنایی و هم در مبحث بلاغی مصداق دارد. همچنین بسامد انواع حروف ربط در هر یک از دفترهای شعر او نشان دهنده شمای تعریف شده ای از گفتمان شاعر در دوره های مختلف است. این نوع توجه در خصوص به کارگیری حروف ربط، به کلام و گفتمان شاعر شکلی تازه بخشیده است.
واکاوی مؤلفه های معنایی واژه «مدارا» در کلیله ودمنه بهرام شاهی: یک تحلیل هم زمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واژگان در هر مقطع زمانی معمولاً دارای چند مؤلفه معنایی خاصی هستند که بدان در لغت نامه ها کمتر توجه شده است. این پژوهش با هدف شناسایی و تحلیل مؤلفه های معنایی واژه "مدارا" در متن کهن کلیله ودمنه بهرام شاهی (ترجمه نصرالله منشی) و با بهره گیری از روش تحلیل مؤلفه ای انجام شده است. در این راستا، پس از بررسی معانی لغوی واژه در فرهنگ های معتبر، کاربرد "مدارا" در زنجیره های همنشینی مختلف درون متن اصلی به دقت تحلیل و مؤلفه های معنایی آن استخراج گردید. یافته ها نشان می دهد که "مدارا" در کلیله ودمنه فراتر از معنای ساده بردباری یا مهربانی به عنوان یک راهبرد پیچیده، هدفمند و چندوجهی برای پیشبرد اهداف، مدیریت تعاملات و تضمین بقا در شرایط گوناگون به تصویر کشیده شده است. مؤلفه های معنایی مشخصی از جمله [+رفتار ظاهری]، [+مهربانانه]، [+ابزاری]، [+مصلحت آمیز]، [+زیرکانه]، [+انعطاف پذیر] و [-صادقانه]، در کاربردهای مختلف این واژه در این اثر تکرار می شوند. این تحلیل لزوم توجه به ظرایف معنایی واژگان در متون کلاسیک و محدودیت های فرهنگ های لغت در بازنمایی کامل این ظرایف را آشکار می سازد.