هدف این مطالعه مدلسازی ساختاری تفسیری توسعه پایدار مقاصد ورزشی با تأکید بر رفتار گردشگران بود. روش این پژوهش آمیخته است. مشارکت کنندگان این پژوهش را صاحب نظران تشکیل می دادند. ملاک انتخاب صاحب نظران در بخش کیفی اشباع نظری بود و با روش نمونه گیری هدفمند و استراتژی گلوله برفی 17 نفر انتخاب شدند، سپس از افراد شناسایی شده در بخش کیفی برای تحلیل ساختاری-تفسیری در بخش کمی استفاده شد. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی ماتریس مربع 9×9 بود. برای اعتبار و قابلیت اطمینان به نتایج، از راهبردهای قابلیت باورپذیری، انتقال پذیری، تأییدپذیری، مطالعه حسابرسی فرآیند و توافق درون موضوعی دو کدگذار استفاده شد. تحلیل داده های کیفی با دو مرحله کدگذاری اولیه و کدگذاری متمرکز و تحلیل داده های کمی با روش مدل سازی ساختاری تفسیری و تحلیل میک مک انجام شد. یافته ها 9 رفتار سازگار با توسعه پایدار مقاصد ورزشی را نشان داد، براساس تحلیل ساختاری تفسیری ارتباط بین رفتارها در 5 سطح دسته بندی شد و براساس آن یک مدل رابطه سلسله مراتبی ایجاد شد که نشان می دهد توسعه پایدار مقاصد ورزشی را از طریق تقلیل مصرف گرایی منابع و ممانعت از تحریف های فرهنگ محلی می توان پیش بینی کرد.
هدف از این پژوهش طراحی الگوی ایجاد ظرفیت ها و بسترهای سیاسی در ورزش با استفاده از نظریه داده بنیاد بود. روش تحقیق تحلیلی بوده که بدین منظور از روش شناسی کیفی استفاده شد. استراتژی تحقیق، استفاده از نظریه برخاسته از داده ها بود. مشارکت کنندگان در تحقیق 16 نفر شامل خبرگان مدیریت ورزشی، کارشناسان وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک بودند. رشته تحصیلی و داشتن تالیفات علمی مرتبط با حوزه سیاست و دیپلماسی ورزش، دارا بودن سمت های مدیریتی و تجارب اجرایی در عرصه ورزش از جمله شاخص های انتخاب لیست اولیه صاحب نظران بود و استراتژی نمونه گیری در بخش کیفی هدفمند و با حداکثر تنوع یا ناهمگونی بود. برای تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل محتوای مصاحبه ها و کدگذاری استفاده شد. ابزار تحقیق مصاحبه باز بود و نتایج بر مبنای سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل شد. یافته ها نشان داد جریان سازی، کرسی های بین المللی، سیاست گذاری و برنامه ریزی معرف های عوامل علّی بودند. پدیده های محوری شامل جایگاه ورزش کشور در جهان،نقش سیاسی ورزش، توسعه اقتصادی ورزش، جامعه پذیری ورزش، توسعه روابط بین الملل بود. عوامل زمینه ای بستر سازی، آموزش و تربیت نیروی انسانی، مدیریت دانش بود. همچنین عوامل مداخله گر شامل رابطه سیاست خارجی با ورزش، رابطه سیاست داخلی با ورزش را تشکیل دادند. راهبردهای پژوهش شامل سرمایه گذاری در جهت ارتقاء قدرت نرم، تربیت نیروی انسانی، تدوین برنامه راهبردی، استفاده از تمام ظرفیت ها بود. در نهایت بهبود روابط بین المللی ورزش از طریق سیاست، ابزار قدرت و تاثیرگذاری ورزش پیامدهای حاصل از پژوهش حاضر را تشکیل دادند.
برنامه های ورزشی تلویزیون قدرت تأثیرگذاری بسیار بالایی در جامعه دارند بنابراین باید اخلاق مداری در اولویت این گونه برنامه ها باشد و عوامل موثر بر آن مورد بررسی قرار گیرد. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل عوامل موثر بر اخلاق رسانه ای در برنامه های ورزشی تلویزیون انجام شد. این پژوهش از نوع کاربردی، کمی و پیمایشی بود. جامعه آماری این پژوهش کارکنان برنامه های ورزشی تلویزیون بودند که با توجه به گسترده بودن تعداد جامعه آماری در سطح کشور و بر اساس فرمول کوکران، 384 نفر به صورت تصادفی خوشه ای به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها در پژوهش حاضر پرسشنامه استاندارد سلطانی و همکاران (1401) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از دو روش توصیفی و استنباطی در محیط نرم افزار SPSS23 و smartpls3.1.1 استفاده شد. در بخش توصیفی به توصیف اطلاعات جمعیت شناختی آزمودنی ها و در بخش استنباطی با استفاده از آزمون مدل سازی معادلات ساختاری به برازش مدل و همچنین بررسی مسیرهای مدل پرداخته شد. تمامی تجزیه و تحلیل ها در سطح معنی داری 05/0 انجام شد. نتایج تحقیق نشان داد که مدل تحقیق از برازش مناسبی برخوردار است و عوامل فردی، سازمانی و اجتماعی بر اخلاق رسانه ای کارکنان برنامه های ورزشی تلویزیون تاثیر معنی داری دارند. بر اساس نتایج تحقیق مدیران و مسئولان مربوطه جهت بالا بردن اخلاق رسانه ای در برنامه های ورزشی تلویزیون باید به تمامی جنبه های فردی، سازمانی و اجتماعی توجه کرده و از پیشبرد سیاست های تک محوری پرهیز کنند.
هدف از پژوهش حاضر تدوین مدل ارتباطی سواد بدنی با انگیزش و اشتیاق شغلی معلمان تربیت بدنی ایران بود. روش پژوهش حاضر توصیفی – همبستگی از نوع معادلات ساختاری، می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل معلمان تربیت بدنی سراسر ایران در سال تحصیلی 1401-1400 می باشد(28000=N ). نمونه گیری تصادفی به صورت خوشه ای-مرحله ای و بر مبنای جدول مورگان 379 تن در نظر گرفته شد. جهت دستیابی به اهداف پژوهش از سه پرسشنامه سواد بدنی محقق ساخته، پرسشنامه انگیزش شغلی هاکمن و اولدهام(1976) و پرسشنامه اشتیاق شغلی اوترخت(شوفلی و همکاران،2002) استفاده شد. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه ها مورد تأیید 20 تن از متخصصان مدیریت ورزشی قرار گرفت. پایایی پرسشنامه ها در یک مطالعه مقدماتی بر روی 30 تن از آزمودنی به ترتیب برابر 89/0، 95.5و 96.5 آلفای کرونباخ به دست آمد. برای تحلیل داده ها از روش آماری توصیفی و استنباطی، مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از دو نرم افزار SPSS و Smart PLS)) استفاده شد. نتایج مدل سازی معادلات ساختاری نشان از برازش مطلوب مدل داشت.
هدف از پژوهش حاضر بررسی ارتباط هوش بازاریابی و سواد ارتباطی با برند سازی شخصی در مربیان باشگاه های ورزشی اصفهان بود. روش پژوهش حاضر پیمایشی و از نوع همبستگی بود که با رویکرد معادلات ساختاری انجام گردید. جامعه آماری این تحقیق را کلیه مربیان ورزشی باشگاه های بدنسازی شهر اصفهان در سال ۱۴۰۱ تشکیل دادند. روش نمونه گیری به صورت در دسترس انجام شد و تعداد 260 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل 3 پرسشنامه هوش بازاریابی اسلامی و همکاران (1393)، پرسشنامه برندسازی شخصی هوانگ و گیمنو (2011) و پرسشنامه استاندارد سواد ارتباطی قاسمی و راسخ (1398) بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون کلموگروف اسمیرنوف و مدل معادلات ساختاری استفاده شد. برای تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه ۲۴ و نرم افزار Smart pls نسخه 3 استفاده شد. نتایج تحلیل مسیر معادلات ساختاری نشان داد که هوش بازاریابی بر سواد ارتباطی با ضریب مسیر ۷۱/۰ و مقدار ۹۳/۱۲t=، هوش بازاریابی بر برندسازی شخصی با ضریب مسیر ۵۳/۰ و مقدار ۸۵/۵t= و سواد ارتباطی بر برندسازی شخصی با ضریب مسیر ۶۳/۰ و مقدار ۴۲/۷t= تأثیر مثبت و معناداری داشته است. این پژوهش برای مدیران و مربیان باشگاه های بدنسازی می تواند فراهم کننده دیدگاهی منسجم در مدیریت برند شخصی مربیان ورزشی باشد و همچنین دامنه وسیعی از اقدامات لازم مدیریتی را برای هرچه بهتر کردن برند شخصی مربیان ورزشی از طریق بهبود سواد ارتباطی و هوش بازاریابی ارائه می دهد.
هدف پژوهش حاضر نگرش اساتید گرایش های مختلف رشته تربیت بدنی نسبت به آموزش مجازی می باشد. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی، از نظر رویکرد مساله از نوع اکتشافی (کیفی) با رویکرد نظریه داده بنیاد چارمز می باشد. جامعه آماری تحقیق، شامل اساتید رشته های مختلف ورزشی می باشند. ابزار جمع آوری داده های این تحقیق مصاحبه عمیق ساختارنیافته در زمینه نگرش اساتید گرایش های مختلف رشته تربیت بدنی نسبت به آموزش مجازی بود. با توجه به استفاده از استراتژی نظریه داده بنیاد و انجام مصاحبه برای گردآوری داده ها، نمونه گیری به صورت هدفمند و نحوه گزینش نمونه در تکنیک نمونه گیری هدفمند از نوع گلوله برفی/ شبکه ای بود. نتایج بدست آمده از تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کدگزاری نظری نشان داد دیدگاه اساتید گرایش های مختلف رشته تربیت بدنی نسبت به آموزش مجازی شامل دو بخش معایب آموزش مجازی که شامل مشکلات برگزاری درس تربیت بدنی در فضای مجازی، نبود نظارت و تمرکز حواس در آموزش مجازی، عدم شکل گیری ارتباط مناسب بین استاد و دانشجویان، پوشش کلاس های مجازی، مسائل اقتصادی، ضعف تکنولوژی نرم افزای و سخت افزاری و محاسن آموزش مجازی که شامل فواید فناوری اطلاعات در آموزش مجازی و خصوصیات برتر آموزش مجازی می باشد. بنابراین آموزش الکترونیکی نه تنها انتقال اطلاعات جدید را تسهیل می کند، بلکه موجب ارتقاء سطح دانش، ایجاد فرصتهای برابر برای یادگیری همه افراد و ارتقاء کیفیت آموزش می شود.