پژوهش های حسابداری مالی و حسابرسی
پژوهش های حسابداری مالی و حسابرسی سال دهم بهار 1397 شماره 37 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
بسیاری از موارد بحران های مالی مربوط به شرکت های سهامی عام بوده که درحال افزایش است. بسیاری از سرمایه گذاران و اعتباردهندگان در مورد پیش بینی بحران مالی به خصوص زمانی که مدیریت سود رخ می دهد مشکلاتی دارند. تحقیقات اخیر به شناسایی عوامل و فاکتورهای مرتبط با مدیریت سود می پردازد. بنابراین از طریق آن قادر به تعیین ارتباط میان این عوامل و دستکاری سود هستند. به منظور کاهش ریسک بحران های مالی ناشی ازآن و کمک به سرمایه گذاران برای اجتناب از زیان های بزرگ در بازار سهام لازم است تا مدلی برای پیش بینی مدیریت سود توسعه یابد. هدف اصلی این تحقیق بررسی دقت پیش بینی مدیریت سود با استفاده از شبکه های عصبی و درخت تصمیم گیری و مقایسه آن بامدل های خطی است. برای این منظور نه متغیر تأثیرگذار بر مدیریت سود به عنوان متغیرهای مستقل و اقلام تعهدی اختیاری، به عنوان متغیر وابسته مورد استفاده قرار گرفته است. در این تحقیق از چهار صنعت کشاورزی، دارویی، نساجی و فرآورده های نفتی، تعداد 36 شرکت مورد بررسی قرارگرفت. از روش رگرسیون کمترین مربعات جهت مدل خطی و از شبکه عصبی پیشخور تعمیم یافته و درخت تصمیم گیری Cart, C5.0 جهت بررسی از طریق تکنیک های داده کاوی استفاده شد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان دادکه روش شبکه عصبی و درخت تصمیم گیری در پیش بینی مدیریت سود نسبت به روش های خطی دقیق تر و دارای سطح خطای کمتری است. در رابطه با ارتباط بین متغیرهای وابسته با متغیر مستقل نیز می توان گفت، مدیریت سود با متغیرهای اقلام تعهدی اختیاری دوره قبل ، اقلام تعهدی غیراختیاری دوره قبل یا آستانه عملکرد و ریسک درچهار روش مدل های خطی، شبکه عصبی، درخت های C5.0 و Cart دارای بیشترین ارتباط است.
Abstract
Many financial crisis cases related to the public companies have increased recently, but many investors and creditors are difficult to foresee the financial crisis, especially in the cases with earnings management. In literature, many studies related to earnings management only focus on identifying some related factors which can significantly affect earnings management. Therefore, we can only figure out the correlation between these factors and earnings management. In order to decrease the financial crisis risks derived from earnings management and help the investors avoid suffering a great loss in the stock market, we developed a neural network model to predict the level of earnings management. This study aims to investigate the accuracy of earning management forecast by neural network and decision making tree as well as comparing that by linear models. To these end nine effective variables on earnings management were used as independent variables and discretionary accruals as dependent variables. From four industries: agriculture, pharmaceutical, textile and petroleum, 36 firms selected during 2006 to 2013. The least squares regression for linear model, generalized feed forward neural network and decision making tree c5.0, cart were applied for data mining. The results indicated that neural network and decision making tree has the least error in forecasting earnings management than more accurate linear methods. Concerning the relationship between dependent and independent variables, it is said that earning managements by discretionary accrual variables of the prior period (DAI), non-discretionary accruals of prior period or threshold performance (THOD) and risk (Risk) in four linear models, neural network, C5.0 trees and cart has the most correlation.
بکارگیری تکنیک "تحلیل مولفه های اصلی" در داده کاهی متغیرهای مؤثر بر بازده سهام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با هدف مواجهه با پدیده همخطی به موضوع داده کاهی متغیرهای مؤثر بر بازده سهام می پردازد. تمرکز این مقاله بر روی روش "تحلیل مولفه های اصلی" است. ابتدا با مطالعه عمیق ادبیات حرفه در داخل و خارج از کشور، 47 متغیر به عنوان متغیرهای مؤثر بر پیش بینی بازده سهام، شناسایی شدند. متغیرهای مذکور برای 68 شرکت واجد شرایط، استخراج و سپس روش "تحلیل مولفه های اصلی" بر روی آن ها اجرا شد. نتایج تحقیق نشان داد می توان با استفاده از این تکنیک از حجم داده های مربوط به پیش بینی سهام کم کرد و همخطی بین متغیرها مذکور را بدون آنکه نیاز به حذف برخی از آن ها باشد از بین برد. به طور خاص پس از اعمال این روش 27 متغیر مؤثر بر بازده سهام، به 5 مؤلفه مستقل تبدیل شدند تا ضمن کم شدن از حجم داده ها، همخطی بین متغیرها نیز اصلاح شود.
Abstract
With the aim to deal with the phenomenon of collinearity between variables affecting stock's returns, this article concerned with Data reduction subject. The focus of the article is on "principal components analysis" method. First with a vast study of national and international literature, 47 variables were identified as the variables affecting stock's return's prediction. These variables extracted for 68 eligible companies and then the method was applied. The results showed by using this technique the volume of initial data set, can be reduced and collinearity between variables; without eliminating some of them; can be resolved. Specifically, after applying these method 27 variables affecting stock's returns converted to 5 principle components and while reducing the volume of data set, the collinearity between them was modified
نقش تعدیل گری ارزش گذاری نادرست سهام بر رابطه بین عدم تقارن اطلاعاتی و ساختار سرمایه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روش های تأمین مالی برای تداوم فعالیت و رشد شرکت بسیار موثرند و موجب ادامه حیات شرکت ها می شوند. تأمین مالی به روش های مختلف صورت گرفته و ساختار سرمایه شرکت ها را شکل می دهند. مدیران ترکیب ساختار سرمایه شرکت ها را به نحوی مدیریت کرده که باعث افزایش ارزش شرکت و بیشینه سازی ثروت سهامداران گردد. این پژوهش به بررسی نقش تعدیل گری ارزش گذاری نادرست سهام بر رابطه بین عدم تقارن اطلاعاتی و ساختار سرمایه می پردازد. نمونه آماری این پژوهش را 142 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران تشکیل می دهند. برای محاسبه متغیر ارزش گذاری نادرست سهام از اختلاف قیمت معاملاتی و ارزش ذاتی سهام، برای محاسبه عدم تقارن اطلاعاتی از اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش و برای محاسبه ساختار سرمایه نیز از نسبت کل بدهی استفاده شده است، تأثیر متغیرهای اندازه شرکت، قابلیت مشاهده، سودآوری و رشد شرکت نیز کنترل گردیده اند. جهت آزمون فرضیه های پژوهش از رگرسیون خطی چند متغیره مبتنی بر داده های تابلویی بهره گرفته شده است. نتیجه پژوهش حاکی از وجود ارتباط معنادار و معکوس بین عدم تقارن اطلاعاتی و ساختار سرمایه است. نتایج بررسی نقش تعدیل گری ارزش گذاری نادرست سهام نیز نشان می هد که متغیر ارزش گذاری نادرست سهام باعث تعدیل رابطه عدم تقارن اطلاعاتی و ساختار سرمایه می گردد، لذا برای بررسی دقیق تر این رابطه، شرکت ها به گروه های بیش ارزش گذار و کم ارزش گذار تفکیک و موضوع پژوهش در این دسته شرکت ها با هم مقایسه می شوند. مقایسه نتایج رگرسیون نشان داده، در شرایط عدم تقارن اطلاعاتی شرکت های کم ارزش گذار در مقایسه با شرکت های بیش ارزش گذار بیشتر از بدهی استفاده می کنند.
Abstract
Methods of financing are effective for the life companies, continuation and growth of the company highly. There are various methods for financing and capital structure to form. Managers’ management combined firm's capital structure in a way that increases the value of the company and maximizes shareholder wealth. This study investigates the moderator role of incorrect stock valuation and capital structure focuses on the relationship between information asymmetry. The sample consisted of 142 companies listed in the Tehran Stock Exchange for the time period 2010-2016. To calculate the variable valuation of incorrect stock of the difference between the market price and the intrinsic value of the stock, to calculate the information asymmetry of the difference between bid and ask price and to calculate the capital structure as well as the ratio of total debt is used, the impact of size, visibility, profitability and growth companies have been controlled. Multivariate linear regression to test the research hypotheses based on panel data has been used. Research results indicate a significant correlation between asymmetry of information and capital structure. The results of the role of moderator stock misvaluation also shows that the stock misvaluation makes adjustments relationsheb between information asymmetry and capital structure result, to groups of High Valuation and under valuation to separate the issue of research in this category with are compared. Compare the regression results in the category indicated; in terms of information asymmetry companies’ appraiser under valuation compared to more companies use more debt.
احتمال تجدید ارائه صورت های مالی با تاکید بر نقش حسابرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش با استفاده از اطلاعات 73 شرکت و با تحلیل لاجیت، نقش حسابرس در تجدیدارائه صورت های مالی سال قبل شرکت ها بررسی گردیده است. برای این منظور، از چهار ویژگی اندازه حسابرس، حق الزحمه حسابرس، تخصص صنعتی حسابرس و دوره تصدی حسابرس استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد افزایش تعداد شرکای مؤسسات حسابرسی و حق الزحمه آن ها، احتمال تجدیدارائه صورت های مالی سال قبل را به ترتیب افزایش وکاهش می دهد؛ همچنین تأثیر مثبت دوره تصدی حسابرس با احتیاط پذیرفته شده، اما تأثیر تخصص صنعتی حسابرس بر احتمال تجدیدارائه صورت های مالی سال قبل تأیید نمی شود. تجزیه وتحلیل اثرنهایی متغیرهای پژوهش نیز تأثیر متغیرهای یادشده بر احتمال تجدیدارائه صورت های مالی سال قبل را تأیید می نماید. این یافته ها می تواند به استفاده کنندگان صورت های مالی حسابرسی شده کمک نماید تا با ارزیابی ویژگی های حسابرس و ویژگی های شرکت براساس الگوی معرفی شده در این پژوهش، احتمال تجدیدارائه صورت های مالی حسابرسی شده را ارزیابی نمایند.
Abstract
In this study, we used the information of 73 publicly-held companies with Logit analysis, in order to examine the effect of auditor characteristic on the likelihood of financial statement restatements. We used four characteristics for auditor: auditor size, auditor fees, auditor industry expertise, and audit tenure. The research findings show that raising the number of auditing partner and their fees increases and decrease the likelihood of financial statement restatements of prior year respectively. Moreover, positive impact of audit tenure on prior year financial statement restatements accepted with cautiously; however auditor industry expertise has no significant relation. Analysis of marginal effect of research variables, also certify the impact of aforementioned variables on the probability of previous year financial statement restatements. Our findings enable the users of audited financial statements to assess the probability of previous year financial restatements by evaluating the auditor characteristics and company features by using the Logit model of this research.
Keywords: Audit, Restatement, Reporting, Logit
ارتباط بین شاخص های مالی و تغییر مدیر عامل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی نقش عملکرد مالی شرکت و شاخص های آن در تغییر مدیر عامل در ساختار شرکت های ایرانی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این مهم، علاوه بر تعیین اهمیت عملکرد مالی مدیر عامل در ابقا وی در قیاس با سایر عوامل مانند قدرت و سیاست های سازمانی، می تواند منجر به شناسایی نقاط ضعف و توسعه دستورالعمل ها و رهنمودهایی برای بهبود سیستم حاکمیت شرکتی در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، شود. در این پژوهش، با در نظر گرفتن عوامل و شاخص های مالی شرکت ها، ارتباط بین این شاخص ها و تغییر مدیر عامل، مورد آزمون قرار گرفت ه است. جامع ه آماری این پژوهش، مشتمل بر کلیه شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران بوده و به منظور انجام تجزیه و تحلیل های آماری، از تکنیک رگرسیون لوجیت استفاده شده است. یافته های این مطالعه، حاکی از آن است که شاخص های مالی شرکت ها رابطه معکوس معنی داری با احتمال تغییر مدیر عامل در این شرکت ها دارد. براساس شاخص نایجل کرک در رگرسیون لوجیت عملکرد مالی در حدود 10 درصد و سایر عوامل بیش از 90 درصد تغییرات مدیر عامل در شرکت های مورد بررسی را تبیین نموده است.
Abstract
Examination of the role of company's financial performance and its indicators of CEO turnover in the -structure of Iranian companies is particular important. It is also important to determine the financial performance of the CEO in his/her survival compared with other factors such as organizational power and politics, that can lead to the recognition of weaknesses and develop procedures and guidelines for improved corporate governance of listed companies in Tehran Stock Exchange. In this study, by consideration factors and financial indicators, the relationship between these indicators and the CEO turnover has been tested. The population of this study consisted of all listed companies in Tehran Stock Exchange and logistic regression techniques were used to perform statistical analysis. The findings of this study suggest that the financial indicators show a significant inverse relationship with the probability of CEO turnover of the company. Financial performance has been explained approximately 10% and other factors almost over than 90% of CEOs turnover in surveyed companies, based on Nagelkerke’s R Square in logistic regression.
تأثیر گرایش های احساسی سرمایه گذاران بر افشای اختیاری در بازار سرمایه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیدگاه مالی رفتاری نشان می دهد که برخی از تغییرات در قیمت اوراق بهادار، هیچ دلیل بنیادی نداشته و گرایش احساسی سرمایه گذار، نقش مهمی در تعیین قیمت ها ایفا می کند. در حال حاضر توسط بسیاری از شرکت ها، افشای اختیاری به دلیل مزایایی چون هزینه سرمایه کمتر، افزایش اعتبار، نقد شوندگی بیشتر، بهبود در تصمیمات سرمایه گذاری و کاهش ریسک قانونی ناشی از افشای ناکافی، صورت می گیرد. هدف از این پژوهش بررسی تأثیر گرایش های احساسی سرمایه گذاران بر افشای اختیاری در شرکت های پذیرفته شده در بازار سرمایه ایران می باشد. این پژوهش از نوع علّی، پس رویدادی و کاربردی است. نتایج آزمون فرضیه ها در 72 شرکت نشان داد که بین گرایش های احساسی سرمایه گذاران و افشای اختیاری رابطه مثبت و معناداری وجود دارد؛ اما با دسته بندی گرایش های احساسی به گرایش های احساسی بالا و پایین، رابطه معناداری بین آن ها و افشای اختیاری یافت نشده است. همچنین از میان متغیرهای کنترلی، بین رشد اقتصادی، اندازه شرکت، بازده دارایی ها و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار با افشاء اختیاری رابطه مثبت و معناداری وجود دارد؛ همچنین بین زیانده بودن شرکت ها و افشاء اختیاری رابطه منفی و معناداری یافت شده است.
Abstract
Behavioral finance perspective suggests that some of the changes in stock prices, have not fundamental reason and investor sentiment trends, plays an important role in determining the price. Voluntary disclosure because of advantages such as lower cost of capital, credit, liquidity further improvement in investment decisions and reduce legal risks arising from inadequate disclosure, already done by many companies. Aim of this study examined the effects of investor’s sentimenton voluntary disclosure of listed companies in the capital market of Iran. This research was contrastive, after events associated and practical. The results of hypothesis testing in 72 companies showed that between the investors sentimentand voluntary disclosure is positive and significant correlation, but the categorization sentiment to highs and lows, the relationship between them and voluntary disclosure is not found. Also among the control variables of economic growth, firm size, return on assets and the ratio of book value to market value with voluntary disclosure of a significant positive relationship exists between loss-making and voluntary disclosure of significant negative relationship was found.
پیش بینی ورشکستگی شرکت ها مبتنی بر سیستم های هوشمند ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به شرایط رقابتی اقتصاد کشورها و بحران های اقتصادی ایجاد شده در سطح بین المللی و داخل کشور، نیاز به یک مدل مناسب برای پیش بینی ورشکستگی شرکت های کشور احساس می شود. تصمیم گیران کلان اقتصادی، سازمان های اقتصادی کشور و سیستم بانکی با استفاده از این مدل ها توانایی اتخاذ تصمیمات دقیق تر و با عوارض کمتری را دارا خواهند بود. همچنین مدل های فوق در سطح خرد نیز برای تصمیم گیری برای سرمایه گذاری های آتی قابل استفاده می باشد. در این تحقیق با پیاده سازی یک سیستم منسجم و هوشمند مبتنی بر شبکه عصبی، ماشین های بردار پشتیبان و یادگیری تشدید شده و در کنار آن استفاده از الگوریتم های بهینه سازی رقابت استعماری، الگوریتم فرهنگی و جستجوی هارمونی سعی شده است تا حد امکان نواقص مدل های پیشین در سطح بین الملل رفع شود. علاوه بر آن با همکاری سازمان امور مالیاتی کشور مقیاس بررسی سیستم به داده های کل کشور تعمیم یافته است که بررسی در ابعاد فوق در سطح بین الملل منحصر به فرد می باشد. تعداد نمونه های مورد بررسی در صنعت موادغذایی و نساجی به ترتیب برابر با ۵۸۲۵ و 4089 می باشد که با اعمال معیار قانونی ورشکستگی به ترتیب ۹۹۹ و ۸۴۸ نمونه شرایط ورشکستگی را در دو سال مورد بررسی دارا بوده اند. نتایج نشان دهنده برتری عملکرد ترکیب ماشین بردار پشتیبان با الگوریتم های بهینه سازی جستجوی هارمونی و رقابت استعماری در شرایط عدم حذف داده های پرت می باشد
Abstract
Due to the competitiveness of nations' economies and the recent financial crisis at both national and international levels, the need for an effective model to predict the bankruptcy of domestic companies is felt more than ever. Macroeconomic decision makers, economic agencies, and the banking system can benefit from this modeling to make more accurate decisions and reduce undesired outcomes. These models can also be used at the microeconomic level to help with decision-making for future investments.In this research, by implementing an intelligent and coherent system based on Artificial Neural Network (ANN), Support Vector Machine (SVM), Extreme Learning Machine (ELM), and utilizing Imperialist Competitive Algorithm (ICA), Cultural Algorithm (CA) and Harmony Search (HS), we have attempted to improve on the shortcomings of existing models used internationally. Furthermore, in a joint effort with the Iranian National Tax Administration (INTA), the evaluation scale has been extended to incorporate nationwide data which makes the scope of the work unprecedented in the world. The number of examined samples are 5825 and 4089 respectively in the food and textile sectors, and by applying bankruptcy criteria 999 and 848 samples were detected as bankrupt companies. We found the best performance in the combination of support vector machine with harmony search and imperialist competitive algorithm in terms of not using outlier detection.
تأثیر تعدیل کنندگی کیفیت و تداوم حسابرسی بر رابطه بین ساختار مالکیت و مدیریت سود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اقلام تعهدی سود از یک سو به مدیران اجازه می دهند تا سود را طوری محاسبه کنند که گویای ارزش واقعی بنگاه اقتصادی باشد و از سوی دیگر این اقلام به مدیران اختیار می دهند تا از انعطاف پذیری روش ها و اصول پذیرفته شده حسابداری سوء استفاده کرده و محتوای اطلاعاتی سود را مخدوش کنند. از طرفی یکی از نقش های حاکمیت شرکتی کاهش تضاد منافع بین سهامداران و مدیران است. حاکمیت شرکتی احتمالاً وقوع مدیریت سود را کاهش می دهد و احتمالاً درک سرمایه گذاران را از اعتبار عملکرد شرکت ها که به وسیله سودها در شرایط مدیریت سود ارزیابی می شود را بهبود بخشند. هدف اصلی این تحقیق بررسی تأثیر تعدیل کنندگی کیفیت و تداوم حسابرس بر رابطه بین ساختار مالکیت و مدیریت سود در بورس اوراق بهادار تهران می باشد. آزمون فرضیه ها با استفاده از روش آماری داده های تلفیقی با استفاده از اطلاعات 170 شرکت منتخب انجام شده است. نتایج تحقیق نشان داد که کیفیت حسابرسی، تداوم انتخاب حسابرس، مالکیت نهادی و مالکیت مدیریتی باعث کاهش مدیریت سود می شوند. همچنین روابط تعاملی بین متغیرهای مزبور نیز نشان داد که با افزایش کیفیت و تداوم انتخاب حسابرس؛ مالکیت نهادی و مالکیت مدیریتی بصورت فزاینده باعث کاهش مدیریت سود می شوند.
Accruals from one side, to allow managers to calculate the earning so that it represents the real value of the enterprise. on the other hand, these accruals authorize the managers to misuse the flexibility of the accepted accounting methods and principles and distort the information content of earnings. however, one of the roles of the corporate governance is to reduce the conflicts of interest between shareholders and managers. corporate governance may reduce the occurrence of earnings management and improve the investors' understanding about the validity of companies' performance evaluated by the earnings in terms of earnings management. the main objective of this study is to investigate the moderating effect of auditor quality and tenure on the relationship between ownership structure and earnings management in tehran stock exchange. employing the pooled data statistical method, the hypotheses have been tested using the data of 170 selected companies. the results showed that the audit quality, the auditor tenure, the institutional ownership and the managerial ownership reduce the earnings management. the interactive relationships among the mentioned variables indicated that the institutional ownership and managerial ownership increasingly reduce the earnings management by increasing the quality and the auditor tenure.
ویژگی های کمیته حسابرسی و تأخیر در گزارش حسابرسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی ارتباط میان ویژگی های کمیته حسابرسی با ارائه به موقع گزارش حسابرسی در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می باشد. مطابق با تئوری علامت دهی، ارائه به موقع صورت های مالی از سوی شرکت ها، دارای محتوای اطلاعاتی بوده و بر ارزش بنگاه اثرگذار است؛ درنتیجه، بررسی عوامل تعیین کننده تأخیر در گزارش حسابرسی حائز اهمیت است. تشکیل کمیته حسابرسی و افشاء مشخصات آن از سال 1391 طبق دستورالعمل سازمان بورس الزامی شد؛ بنابراین، در این پژوهش از اطلاعات 201 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران که مشخصات کمیته حسابرسی خود را افشاء کرده اند؛ استفاده شده تا رابطه میان ویژگی های کمیته حسابرسی و تأخیر در ارائه گزارش حسابرسی آزمون گردد. روش پژوهش، شبه تجربی و از نوع توصیفی- همبستگی می باشد. برای آزمون فرضیه های پژوهش از مدل رگرسیونی چندمتغیره بهره گرفته شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که اندازه و سابقه تشکیل کمیته حسابرسی و وجود اعضای دارای تخصص مالی در کمیته های حسابرسی با کاهش تأخیر در ارائه گزارش حسابرسی همراه است؛ ولیکن استقلال کمیته حسابرسی و تجربه اعضای کمیته حسابرسی موجب افزایش تأخیر در ارائه گزارش حسابرسی می گردد
The aim of this study is to investigate the relationship between the features of the audit committee and timely audit reports of listed companies on the Stock Exchange of Tehran. According to signaling theory, providing timely financial statements by the companies, has informational content and impact on enterprise value; therefore, it is important to investigate the determinants of delay in the audit report. Formingaudit committee and disclosing its specifications, became mandatory till 2012 according to the guidelines of the Stock Organization; thus, in this research, the data from 201 firms listed in the Tehran Stock Exchange which has disclosed their audit committee profile is used to test the relationship between the features of the audit committee and the delay in audit reports. The research method is quasi-experimental and correlational descriptive. To test the hypotheses of the research, the multivariate regression model was used. The results indicate that the size and history of forming audit committee and existence of members withfinancial specializations in audit committees, is related to reducing delays in the audit report; but the independence of the audit committee and audit committee members experience, increased delays in audit report.
تأثیر عامل رفتاری اطمینان بیش از حد مدیران بر اثربخشی مدیریت ریسک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از مدیریت ریسک شناسایی و ارزیابی ریسک و کاهش آن با استفاده از منابع اقتصادی در اختیار مدیر است. در مطالعه حاضر ارتباط بین اطمینان بیش از حد مدیران و اثر بخشی مدیریت ریسک مورد بررسی قرار گرفته است. در این راستا، از سه معیار خطای تخمین سود، مخارج سرمایه گذاری و سرمایه گذاری بیش از حد به عنوان شاخص های اطمینان بیش از حد مدیران و همچنین از چهار عامل استراتژی، بهره وری، گزارشگری و انطباق جهت محاسبه اثر بخشی مدیریت ریسک استفاده شده است. شیوه سنجش معیارهای اطمینان بیش از حد مدیران مبتنی بر تصمیم های سرمایه گذاری مدیران و شیوه سنجش مدیریت ریسک بر اساس توانایی مدیران در نیل به اهداف تعیین شده شرکت ها است. نمونه پژوهش حاضر 115 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران بوده و به روش داده های ترکیبی و مدل اثرات ثابت مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. بر اساس نتایج پژوهش حاضر، شیوه های مدیریت ریسک سازمانی متأثر از سوگیری های رفتاری و بیش اطمینانی مدیران بوده و اثربخشی خود را از دست خواهد داد، لذا اثر اطمینان بیش از حد مدیران بر مدیریت ریسک پذیرفته می شود. Abstract The purpose of risk management is to identify and assess the risk and reduce it using economic resources available to the administrator.This study focuses on the relationship between overconfidence of managers and risk management. In this regard, the three criteria of estimatiton profit error, Investment expenditure and overinvestment as indicators of managers’s overconfidence have been utilized. As well as the four factors of strategy, productivity, reporting and compliance are used to calculate the effectiveness of risk management. How to measure of managers’s overconfidence is based investment decisions of managers and to assess risk management is based on the ability of managers to achieve the objectives of companies. Sample of the present study includes 115 accepted companies in Tehran stock exchange and the method of panel data and fixed effects model have been used to analyzing. The findings show that risk management methods are affected by behavioral biases and overconfidence of managers and will lose its effectiveness. Therefore, the effect of overconfidence of managers on risk management is confirmed.