مقالات
حوزه های تخصصی:
امروزه توسعه روز افزون مناطق شهری، افزایش جمعیت و افزایش مصرف مواد تجزیه ناپذیر سبب شده است که یکی از دغدغه های اصلی مدیریت شهری، چگونگی دفع پسماندها باشد. با توجه به پیچیدگی مسائل شهری استفاده از مدل ها و تکنیک های جدید به خصوص مدل های تصمیم گیری چندمعیاره و نیز تلفیق آن ها با سیستم اطلاعات جغرافیایی از ابزارهای کارآمد در جهت شناسایی پهنه های مناسب جهت دفن پسماند به شمار می آیند؛ لذا در این پژوهش از تکنیک تصمیم گیری چندمعیاره AHP به منظور وزن دهی و از مدل SAW جهت تلفیق لایه های مؤثر در مکان یابی محل دفن زباله در شهر کهنوج استفاده شده است. در این باره از ۱۶ معیار استفاده شد که عبارتند از: فاصله از اراضی کشاورزی و باغ ها، کاربری اراضی، فاصله از پهنه های سیل گیر، فاصله از مسیل، فاصله از قنات، فاصله از چاه های آب شرب، جهت باد، فاصله از شهر کهنوج، فاصله از مراکز روستایی و نقاط سکونتگاهی، فاصله از خطوط ارتباطی، فاصله از شهرک صنعتی، فاصله از خطوط انتقال نیرو، فاصله از گسل، نوع خاک، شیب و در نهایت جنس سنگ بستر استفاده شد. بر اساس نتایج تحقیق، اراضی شهرستان از نظر قابلیت دفن پسماند در ۴ طیف خیلی مناسب، نسبتاً مناسب، نسبتاً نامناسب و خیلی نامناسب طبقه بندی شد. اراضی با قابلیت خیلی مناسب ۲/۵۲۰۱ هکتار و اراضی با قابلیت نسبتاً مناسب ۴/۵۱۳۷ هکتار می باشد. در نهایت از بین پهنه های با قابلیت خیلی مناسب، دو مکان برای دفن پسماندهای شهر کهنوج پیشنهاد شد؛همچنین، نتایج نشان داد که از بین مکان های دفن فعلی شهر کهنوج، سایت شماره ۱ در طبقه خیلی نامناسب قرار دارد و اصلاً عاقلانه نیست که استفاده از آن برای دفن پسماند ادامه یابد و سایت شماره ۲ در طبقه خیلی مناسب قرار دارد.
اثرات گردشگری بر توسعه شهر با رویکرد ارتقای کیفیت زندگی (مطالعه موردی: شهر گچساران)
حوزه های تخصصی:
سطح کیفیت زندگی جامعه محلی با مراحل مختلف مدل چرخه حیات گردشگری در ارتباط است. در نظریه های متعدد اعتقاد بر این است چرخه حیات گردشگری، که عموماً بر ظرفیت تحمل اجتماعی استوار است، در طول مراحل اولیه توسعه تغییرات مثبتی در سطح کیفیت زندگی ساکنان مقصد ایجاد می شود؛ ولی در ادامه، زمانی که ظرفیت تحمل یا سطح تغییرات قابل قبول جامعه به آستانه خود برسد، تغییرات منفی ناشی از توسعه گردشگری در جامعه نمایان خواهد شد و به تدریج، کیفیت زندگی ساکنان مقصد تنزل خواهد کرد؛ به همین منظور، در این پژوهش سعی شده است پیامدها و اثرات مثبت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حاصل از توسعه گردشگری بر توسعه شهر با رویکرد ارتقاء کیفیت زندگی در شهر گچساران (دوگنبدان) از دیدگاه کارشناسان امر بررسی شوند و از این طریق، راهکارهایی در جهت توسعه شهر گچساران پیشنهاد شده است. برای رسیدن به هدف تحقیق از روش توصیفی- تحلیلی از نوع پیمایشی و برای جمع آوری داده ها از ابزار پرسشنامه و برای تحلیل داده های تحقیق از نرم افزار SPSS استفاده شده است. این تحقیق بر اساس موضوع از نوع پژوهش های موردی و برحسب محتوا از نوع تحقیقات کاربردی است؛ که به تعیین و تفسیر متغیرهای مستقل و وابسته خواهد پرداخت. رویکرد تحقیق نیز از نوع اثبات-گرایی بوده و به وسیله آزمون همبستگی پیرسون به اثبات رابطه بین متغیرها می پردازد. در نهایت با تحلیل های صورت گرفته در این پژوهش بین رونق گردشگری و بهبود کیفیت زندگی رابطه معناداری وجود دارد؛ همچنین، بین گسترش گردشگری و توسعه شهر رابطه معنادار و مستقیم وجود دارد.
تحلیل ظرفیتی فرم شهر با تاکید بر الگوی شهر فشرده (مطالعه موردی: شهر گرگان)
حوزه های تخصصی:
یکی از پارادایم هایی که در دهه های پایانی قرن بیستم به منظور توسعه ظرفیتی شهر شکل گرفته، الگوی شهر فشرده است. در این الگو حالت های پایدار برای حمل و نقل، کاربری ترکیبی، همبستگی اجتماعی و توسعه فرهنگی کارایی خاصی پیدا نموده و سبب ایجاد فضاهایی با تعامل اجتماعی بالا، مصرف انرژی کم تر و درجه بالای دسترسی برای شهروندان می شود. هدف از پژوهش حاضر، تحلیل ظرفیتی فرم شهر با تاکید بر الگوی شهر فشرده در شهر گرگان می باشد که از روش توصیفی– تحلیلی و پیمایش میدانی استفاده شده است. در این پژوهش، شهر گرگان به چهار منطقه شهری جهت سنجش پتانسیل هر منطقه برای اجرای الگوی شهر فشرده تقسیم شده است؛ همچنین، از هشت شاخص تراکم جمعیتی، زمین های بایر و خالی، تراکم ساختمانی و دانه بندی قطعات، نظام دسترسی ها، اختلاط کاربری-ها، دسترسی به زیرساخت های شهری، دسترسی به حمل و نقل شهری و دسترسی به مسیرهای پیاده رو استفاده شده-است. یافته های به دست آمده از تحلیل فضایی- مکانی با استفاده از نرم افزار ArcGIS و روش های تصمیم گیری چند معیاره MADM و مدل SAR، منطقه چهار با ضریب ۴۱/۶ Vat= دارای بیشترین پتانسیل و منطقه ۱ با ۷/۱۲ Vat= دارای کمترین پتانسیل جهت پیاده سازی الگوی رشد فشرده شهری است. بررسی کالبدی فضایی شهر گرگان نشان می دهد که این شهر در برخی مناطق دارای پراکندگی در فرم و ساختار خود است. منطقه چهارِ شهر گرگان با بیشترین اختلاط کاربری ها، بیشترین دسترسی محله ای، بیشترین زمین های خالی جهت رشد هوشمند شهری و بیشترین دسترسی به حمل و نقل عمومی، زیرساخت های شهری و مسیرهای پیاده رو دارای بیشترین پتانسیل جهت رشد فشرده شهری است.
مدیریت توسعه فیزیکی شهر دهدشت با استفاده از مرزهای رشد شهری جهت توسعه پایدار روستاهای پیرامون
حوزه های تخصصی:
گسترش شهر، شهرنشینی و افزایش تدریجی تعداد شهرهای بزرگ در جهان، به خصوص در کشورهای در حال توسعه و از جمله ایران از یک طرف و رشد شهرها، تمرکز و تجمع جمعیت و افزایش بارگذاری های محیطی و اقتصادی بر بستر آن ها از طرف دیگر، ضمن توجه بیشتر به شهرها، منجر به پذیرش نقش ها و عملکردهای متعدد آن ها شده است. هدف این پژوهش، مدیریت توسعه فیزیکی شهر دهدشت با استفاده از مرزهای رشد شهری، جهت جلوگیری از تغییر کاربری اراضی درجه یک و حاصل خیز کشاورزی و تغییر جهت رشد در زمین های درجه دو و سه در جهت توسعه پایداری روستاهای پیرامون منطقه است. روش تحقیق، بر اساس ماهیت توصیفی- تحلیلی بوده است و به منظور گردآوری اطلاعات ابتدا به روش کتابخانه ای، اسنادی و میدانی و سپس تحلیل ها با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی و نرم افزار گوگل ارث مورد بررسی قرار گرفت. نتایج کلی تحقیق نشان می دهد که رشد کنونی شهر دهدشت باعث تخریب زمین های بکر کشاورزی در جهات شمال و شمال غربی می شود که این امر، متضاد با توسعه پایدار نواحی و روستاهای اطراف است و باید با یک برنامه ریزی اصولی نسبت به تغییر جهت توسعه فیزیکی شهر، رشد شهر به قسمت غرب و جنوب شرقی که زمین ها از اهمیت کمتری برخوردارند، هدایت شود.
بررسی و تحلیل مدنیت های باستانی با استفاده از کاربرد RS_GIS (مطالعه موردی: محوطه های هخامنشی مرودشت)
حوزه های تخصصی:
امروزه به کارگیری چارچوب های معرفتی و نظری یک رشته در رشته دیگر به معنای اختلاط میان رشته ها تلقی نمی شود؛ بلکه هرگاه نتوان پاره ای از مسائل را در رشته ای جویا شد، یاری گرفتن از رشته های دیگر، به آشکارسازی موضوع کمک خواهد نمود. با چنین رویکردی در این پژوهش سعی برآن است با توجه به مبانی نظریه-هایی که تا کنون در علوم جغرافیایی (ژئومورفولوژی) نسبت به استقرار مراکز جمعیتی و مدنیت های دیرینه در ایران شکل گرفته] چگونگی استقرار جمعیت های انسانی گذشته ایران در این مکان ها بررسی شود. برای نیل به این مقصود، مطالعات اسنادی در حوزه دانش باستان شناسی و نظریه های جدید در حیطه دانش جغرافیا (معطوف به ریخت شناسی زمین در استقرار مدنیّت های گذشته) و برداشت های میدانی همراه شده است. سپس با استفاده از GIS-RS، از طریق تلفیق باندهای طیفی، تفسیر چشمی، بارزسازی تصویر باندهای ۵ ، ۷ و ۱۳ سنجنده لندست ETM+۸ و همپوشانی لایه های وکتوری و رستری اقدام به مدل سازی سه بعدی در تحلیل های مکانی این محوّطه ها شده است. نتایج نشان می دهد هرچند دیرینه شناسان در سکونت گزینی مراکز انسانی در گذشته به ابراز عقیده و نظرات مستقلی پرداخته اند که در جای خود ارزشمند است؛ اما در واقع، پاره ای از مسائل مانند شناخت فرم های زمین و یا هویّت مکانی که مستعد چنین تمرکزی بوده به درستی روشن نشده است؛ به همین دلیل، آمایش این مراکز به عنوان هویّت های مدنی و باستانی ایران و یا هرگونه مدیریتی در این محوّطه ها دچار چالش های عدیده ای بوده است. بارزسازی گذشته این محوّطه ها که مطمح نظر این پژوهش است، می تواند در مدیریت و برنامه ریزی پایدار و حفظ میراث های گذشته سودمند باشد.
ارزیابی نقش مؤلفه کیفیت فضای شهری در مطلوبیت محورهای پیاده گردشگری (مطالعه موردی: محور ورودی بازار شهر کرمان)
حوزه های تخصصی:
کلیّت بازار ایرانی به عنوان فضایی گردشگری حائز اهمیت است که لزوم در نظر گرفتن محورهای دسترسی به آن در نقش ورودی نقش بسزایی را در تشخص و خاطره انگیزی بازار ایفا می نماید. مساله تحقیق، عدم تعیین محورهای درخور ورودی برای بازار کرمان است. این پژوهش با هدف بررسی محورهای ورودی مناسب یعنی مسیرهای پیاده گردشگری در صدد این است که مؤلفه های کیفی مطلوبیت بخش این گونه از فضاهای شهری را در مورد ورودی بازار کرمان شناسایی نماید و بر اساس این مؤلّفه ها، مسیرهای نمونه انتخاب شده را به عنوان محور ورودی بازار کرمان اولویت بندی نماید. بر این اساس، روش تحلیلی استفاده شده، روش تحلیل سلسله مراتبی فازی است که با در دست داشتن هدف مورد نظر پژوهش و معیارهای انتخاب شده از محتوای مفاهیم نظری و ارزیابی شده از منظر سه عامل کاربران فضا، متخصصان و مشاهده مستقیم از فضا به بررسی و تحلیل گزینه های انتخاب شده، بر اساس ساختار روش تحلیلی پژوهش می پردازد. مطالعه موردی، نشان دهنده این است که بر اساس معیارهای ارزیابی شده، محور تجلی از بیشترین مطلوبیت از نظر مؤلّفه های کیفیت مسیرهای پیاده گردشگری به عنوان محور ورودی بازار کرمان برخوردار می باشد. نتایج حاصل از این پژوهش، نشان دهنده این مدّعاست که مؤلّفه های کیفیت قرارگاه رفتاری، امنیت، سازگاری و کیفیت محیط کالبدی که از مؤلفه های اصلی کیفیت فضاهای شهری محسوب می شوند، ارتباط معناداری با سطح تعاملات اجتماعی و میزان حضور شهروندان در محورهای ورودی بازار کرمان دارند.
شناسایی و تدوین استراتژی های توسعه گردشگری سلامت (مطالعه موردی: کلان شهر تبریز)
حوزه های تخصصی:
امروزه گردشگرى سلامت از رو به رشدترین بخش های صنعت گردشگرى در جهان است و به صورت یکی از صنایع جذّاب در زمینه های اقتصادی، اشتغال زایی، معرفی فرهنگ ها و حتی ایجاد منافع سیاسی برای کشورها مطرح است. از این رو، هدف این تحقیق، بررسی نقاط قوّت و فرصت های گردشگری سلامت کلان شهر تبریز و ارائه راهبردهای اجرایی برای توسعه آن می باشد. روش تحقیق، توصیفی– تحلیلی با ماهیت کاربردی است که برای جمع آوری اطلاعات از روش مصاحبه و برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از مدل استراتژیک SOAR و مدل ANP استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش جمعیت شهر تبریز، گردشگران، مسئولان مرتبط با امور گردشگری، استادان و کارشناسان (حدود ۱۶۰۰۰۰ نفر) است که حجم نمونه نیز بر اساس فرمول کوکران ۴۰۰ نفر برآورد شد. بر اساس نتایج به دست آمده، شهر تبریز با دارا بودن جاذبه های طبیعی (ظرفیت های مناسب چشمه های درمانی، آب درمانی و لجن درمانی) و همچنین متخصصان و قابلیت مختلف پزشکی و همسایگی با کشورهای مختلف ترکیه، آذربایجان، ارمنستان و ... قابلیت تبدیل به یک نمونه موفق گردشگری به خصوص گردشگری سلامت را داراست. از جمله راهبردهای مؤثر بر توسعه گردشگری سلامت در شهر تبریز نیز تدوین قوانین منسجم برای جذب گردشگری سلامت و سیاست گذاری کلان دولت برای رفع موانع گردشگری درمانی و ارائه تسهیلات بانکی برای بالا بردن کیفیت خدمات و تسهیلات ایجاد هماهنگی بر عناصر تأثیرگذار در سیستم برنامه ریزی گردشگری شهر و اخذ و تسهیل صدور ویزا برای گردشگران ورودی از کشورهای دیگر به ترتیب با امتیاز ۱۴۴۶/۰ و ۱۲۵۶/۰ بر اساس مدل ANP می باشد.
سنجش نابرابری فضایی شاخص های فرهنگی بین شهرستانی با استفاده از مدل ویکور (مطالعه موردی: شهرستان های کرمانشاه)
حوزه های تخصصی:
از مهم ترین مسائل مؤثر بر رفتارها در جوامع انسانی مقوله فرهنگ است. در بیشتر کشورهای در حال توسعه، توسعه فرهنگی یکی از ابعاد اصلی فرایند توسعه محسوب می شود. بنابراین برای برنامه ریزی، تخصیص منابع و اعتبارات میان مناطق مختلف، شناسایی جایگاه منطقه در بخش مربوطه و سطح بندی برخورداری از مواهب توسعه ضروری است. هدف از این پژوهش، تعیین و تحلیل سطح توسعه فرهنگی و نابرابری ناحیه ای شهرستان های استان کرمانشاه با استفاده از مدل آنتروپی- ویکور است. جامعه آماری پژوهش، ۱۴ شهرستان استان کرمانشاه است. رویکرد حاکم بر این پژوهش توصیفی- کمی و تحلیلی است. در این پژوهش از ۲۰ شاخص فرهنگی برای سطح بندی و جایگاه هر یک از شهرستان های استان کرمانشاه در چهار سطح توسعه یافته (فرا برخوردار)، در حال توسعه (برخوردار)، توسعه نیافته (نیمه برخوردار) و محروم (نابرخوردار) بهره گرفته شده است. یافته های پژوهش مبین آن است تنها شهرستان کرمانشاه در سطح توسعه یافته و رتبه اول قرار دارد و شهرستان های اسلام آباد غرب و صحنه در سطح در حال توسعه (برخوردار) و رتبه دوم قرار دارند. شهرستان های کنگاور، سنقر، هرسین، پاوه، سرپل ذهاب، گیلانغرب، قصر شیرین در سطح توسعه نیافته (نیمه برخوردار) و در رتبه سوم و شهرستان های روانسر، دالاهو، ثلاث باباجانی و جوانرود در سطح محروم (فروبرخوردار) و رتبه چهارم قرار دارند. یافته های حاصل نشان می دهد که نابرابری های فضایی فرهنگی، در سطح استان بسیار بالا است و تناسب چندانی با عدالت اجتماعی نداشته و لازم است به توزیع عادلانه منابع وخدمات فرهنگی در سطح توسعه فرهنگی توجه جدّی شود.