قانون اساسی مشروطیت که در دیماه 1285 خورشیدی پس از تصویب نمایندگان مجلس شورای ملی به تصویب مظفرالدین شاه قاجار رسید و به مدت 72 سال رسمیت داشت، نخستین قانون اساسی ایران به شمار میآید که اگر نه در حیطه عمل، لااقل در چارچوبهای نظری دگرگونیهای شگرفی را در ایران موجب شد.
مرحوم آقا سید نورالدین شیرازی را نه فقط جامعه کنونی ایران که حتی مردم کنونی شیراز هم به درستی نمیشناسند. جوانترها وقتی که گذارشان به کوچه پسکوچههای اطراف بازار میافتد و مسجد و آرامگاه نور را میبینند، خیلی کنجکاو نمیشوند که در آرامگاه نور چه کسی آرمیده است؟ ای کاش میدانستند که دریایی موّاج از علم و فقاهت و سیاست است که در آنجا در ساحل ابدیت آرام قرار گرفته است؛ با این حال تاریخ معاصر همچنان جوش و خروش علمی و عملی او را به یاد دارد.
او فقیهی سیاسی ــ اجتماعی بود که در راهاندازی تشکیلات منظم سیاسی (حزب برادران و هیئت علمیه فارس) و انتشار دیدگاههایش از طریق ارگان مطبوعاتی آن پیشتاز بود و در اصطلاح نظام سیاسی، اقتصادی و حتی سازمان روحانیت، تفصیلاً نظریهپردازی کرد؛ به گونهای که از نوادر روحانیت معاصر شیعه به شمار میآید. در مقالة ذیل با بعضی از وجوه شخصیت تاریخی او در قالب گفتمان مرجعیت و مکتب اجتهادی شیراز آشنا خواهید شد
آنچه میخوانید، گزیده نامه شیخ فضلالله نوری به آیتالله سیدمحمد کاظم یزدی(صاحب عروه) است که در محرم 1327 یعنی حدود 6 ماه پیش از قتل شیخ و یک ماه پس از ترور نافرجام وی نگاشته شده است.
یکی از مهمترین دستاوردهای رخداد مشروطه در عثمانی و ایران، تدوین قانون اساسی است. این دستامد گران مایه علی رغم محاسن زیادی که داشته، به نسبت چشم اندازی که واضعان آن به نحوه پیشبرد جریان نوگرایی و اصلاحات داشتند، خود باعث تند یا کند شدن جریان مشروطه خواهی شده است. یکی از مصادیق مدعای فوق، مساله اختیارات پارلمان در دو قانون مذکور است. به سبب قبض و بسط های موجود در خصوص اختیارات پارلمان در قوانین مشروطه ایران و مشروطه 1908 عثمانی، جریان مشروطه خواهی، سرنوشت متفاوتی را به خود دید که به زعم نگارنده، منبعث از رویکرد قوانین یاد شده به جایگاه نهادهای مدنی از قبیل پارلمان در ساختار هیات حاکمه دو دولت اسلامی با زعامت سلطان مشروع است.در نوشتار حاضر، سعی می شود با تامل در قوانین یاد شده، از زاویه اختیارات پارلمان، تاثیر آن متون بر سرنوشت جریان نوگرایی در ایران و عثمانی ارزیابی گردد.