فخر رازی، متکلم و مفسر شهیر اهل سنت، نویسنده ای پرتألیف و توانا در تحلیل مباحث کلامی است. همین امر یکی از دلایل صعوبت فهم نظر نهایی وی در برخی مسائل است و دیدگاه او در برخی مسائل متزلزل و مبهم به نظر می رسد که از آن جمله می توان به مسئله «مصداق شناسی معصوم» اشاره نمود. رازی همانند بسیاری از متکلمان مسلمان، وجود معصوم را جهت حفظ شریعت از تغییر و تحریف ضروری می داند. وی در کتاب المطالب العالیه در مسئله نبوت، دیدگاه اهل تشیع را در باب عصمت ائمه به صراحت حق می داند که مغایر با دیدگاه او در برخی دیگر از آثارش می باشد. در این پژوهش ضمن تحلیل دوگانگی دیدگاه وی در باب «مصداق شناسی معصوم»، مدعای برخی پژوهشگران در باب آثار و اندیشه های فخر درباره مسئله یادشده نیز نقد شده است. قدر مسلّم آن است که وی اصل وجود «معصوم» را پس از پیامبر اسلام ضروری می داند و مصداق آن را در مواردی «اجماع» و در مواردی «شخص کامل» معرفی کرده، ائمه شیعه ازجمله صاحب الزمان (ع) را از مصادیق شخص کامل و معصوم می شمارد.
روش شناسی فهم نصوص دینی از مسائل اساسی روش شناسی مطالعات دینی است؛ به این معنا که برای فهم نصوص دینی از چه ابزراها و رویکردها و رهیافت هایی می توان بهره گرفت. در این میان عقل در فهم متن، از موضوعیت خاصی برخوردار است. درباره نقش عقل در فهم نصوص دینی، همواره بین متفکران اسلامی، اعم از نص گرایان و عقل گرایان اختلاف بوده است. نص گرایان برای عقل در فهم متن مقدس اعتبار چندانی قائل نیستند و دربرابر عقل گرایان، برای آن حجیت و اعتبار قائل اند. آیا غزالی در روش فهم نصوص دینی با مشی عقل گرایی طی مسیر می کند یا با روش نص گرایی؟
به لحاظ روشی بین این دو نگاه تعارض به نظر می رسد. یعنی نمی توان هم به نص گرایی تمایل داشت و هم عقل گرایی را پذیرفت. راه جمع این دو چیست؟ غزالی ازجمله متفکرانی است که بین این دو جمع می کند. در این تحقیق روش تجمیع غزالی را بررسی خواهیم کرد.
مسئله اصلی این پژوهش این است که از منظر غزالی ملاک های اصلی سعادت عظمی چیست؟ روش تحقیق آن توصیفی تحلیلی است. غزالی در مکتوبات مختلف خویش ملاک های متعددی برای وصول به سعادت عظمی و تحقق آن بیان می کند که عبارت اند از: معرفت الهی، تقرب به خدا، لقای الهی، نظر به وجه الهی در آخرت، داشتن بیشترین حب به خدا در آخرت، تفکیک سعادت عظمی از حیث نظری و عملی. او برای تحقق عامل پنجم (داشتن بیشترین حب به خدا در آخرت) دو روش پیشنهاد می کند. روش اول، قطع علاقه به دنیا و اخراج حب غیر خدا در قلب؛ و روش دوم، افزایش معرفت به خدا می باشد. همچنین او بر این باور است که سعادت عظمی از حیث نظری، کشف جلال و عظمت الهی، و از حیث عملی، اتصاف قلب به عقاید و اخلاق محمود است. نگارنده بر این باور است که ملاک های ارائه شده از سوی غزالی مانعةالجمع نیستند، بلکه امکان جمع آن ها وجود دارد.