گرچه آموزه های دینی ما برای اجرای حدود و تعزیرات، علاوه بر آثار مثبت وضعی آن اهتمام خاصی قایل شده اند اما همواره یکی از مسائل پرماجرا در فقه، موضوع اقامه حدود و یا تعطیلی آن در عصر غیبت معصومین(ع) بوده است تا آنجا که منجر به ایجاد دو جبهه متقابل گردیده است؛ عده ای از فحول فقهای امامیه در صف موافقین قرار گرفته اند، و برخی از محققین فقها نیز مخالف اجرای حدود در زمان غیبت گردیده و این حق را وظیفه اختصاصی معصوم یا نایب خاص ایشان دانسته اند. در مورد تعزیرات نیز این اختلاف به چشم می خورد که تعیین کمیت و کیفیت تعزیر به عهده حاکم به معنای قاضی بوده و یا این که از اختیارات حاکم اسلامی یعنی ولی امر است. در این مقاله کوشش شده است ضمن بررسی و تحلیل ادله طرفین در هر دو موضوع، مستندات روایی موجود در این زمینه را مطرح ساخته و ابعاد گوناگون این موضوع مورد کنکاش قرار گیرد.
در این مقاله، برآنیم تا فلسفه انتظار را در نگاه شیعه تبیین کنیم. اصل »انتظار فرج«از یک اصل کلی اسلامی مایه میگیرد و آن، اصل ضرورت امیدواری به لطف ورحمت خدا و حرمت یأس و ناامیدی از لطف و رحمت اوست. انتظار به معنای امیدبه ظهور حتمی حضرت ولیعصر(عج) در آخرالزمان به عنوان آخرین امام ووحی پیامبرصلی الله علیه وآله است. چنین امید و انتظاری، انسان های مؤمن منتظر را تنگناهایزندگی را در پرتو قیام جهانی حضرت مهدی(عج) نوید میدهد. انتظار در تفکر ناب اسلامی شیعه به منتظران راستین، امید، عشق و نشاطمیبخشد. فلسفه چنین انتظاری، صبر و پایداری در راه هدف و زندگی، کسب آمادگی همه جانبه برای پذیرش ظهور حضرت مهدی(عج) و امیدواری به آینده ای روشن و نجات بخش است.
ز شناخت های لازم، مفید، کاربردی و تعیین کننده، «شناخت امام» است.
در فرهنگ اسلامی و نگاه شیعی، «امامت»، تداوم خط «رسالت» است و «امام» به عنوان وصی و جانشین «پیامبر»، نقش مدیریت جامعه و هدایت مسلمانان و تربیت نفوس مؤمنان و اجرای احکام قرآن و دفاع از اسلام و تبیین خط راستین مکتب و مقابله با تحریف ها و انحراف ها و بدعت ها را بر عهده دارد.
این که پس از پیامبر، چه کسی باید عهده دار «خلافت» باشد و مردم تکلیف دارند از چه کسی و با کدام شاخصه ها و اوصاف، فرمان برداری کنند، مسئله ای مهم و سرنوشت ساز است. به همین دلیل شناخت چنین کسی لازم است. از این رو در روایات متعدد بر ضرورت «امام شناسی» تاکید شده است. رسول خدا(ص) فرموده است: «من مات و هو لا یعرف امامه مات میته جاهلیه؛ هر کس بمیرد، در حالی که امام خود را نمی شناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.»
بنابراین شناخت امام به عنوان یک تکلیف حتمی و نجات بخش، لازم است و آنان که امام خود را نشناسند و از امام شایسته و بر حق تبعیت نکنند، به گمراهی خواهند افتاد.
بی تردید، دگرگونی، توسعه و رشد در هر جامعه ای بر مبنای الگو، معیار و منبعی مطابق با مبانی اعتقادی آن جامعه رخ می هد. بعد از جنگ جهانی دوم تا به امروز، اندیشمندان غربی در پی آن بودند که الگوی توسعه سیاسی مطابق با مبانی و نظریه های خود را در دنیا ترویج کنند تا راه نفوذشان در مناطق گوناگون هموار شود. با این حال، تحقق جامعه مهدوی طبق وعده الهی، این معادلات را بر هم خواهد زد و الگوی متمایزی از توسعه سیاسی ظهور خواهد کرد.
این نوشتار در پی تطبیق الگوی توسعه سیاسی ساموئل هانتینگتون (به عنوان یکی از آخرین الگوهای غربی) با الگوی رشد سیاسی جامعه مهدوی (برگرفته از آیات و روایات) است تا ویژگی های هر یک را به طور مقایسه ای بیان دارد. هر یک از این الگوها، بر پایه سه محور، شامل مبانی انسان شناسی، مؤلفه های توسعه سیاسی و روش تحقق توسعه یافتگی سیاسی استوار است که تمایزهای آنها در متن نوشتار ذکر گردیده است.
این پژوهش باور مهدویت را در بین جوانان مسلمان پانزده تا 29 ساله شهر تهران بررسی می کند. روش پژوهش، توصیفی و از نوع پیمایشی و جامعه آماری همه جوانان مسلمان پانزده تا 29 ساله شهر تهران را دربر می گیرد. حجم نمونه محاسبه شده 691 نفر است که به روش نمونه گیری تصادفی هدف مند از مناطق مختلف شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز تهران و به صورت تصادفی انتخاب شده اند. ابزار اندازه گیری پرسش نامه پنج بخش دارد که به 24 پرسش و 24 عبارت می پردازد. ضریب پایایی پرسش نامه هشتاد درصد محاسبه شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها، شاخص های آمار توصیفی، فراوانی و درصد و روش آماری T تک متغیره به کار رفته است.
نتایج نشان داد که در خصوص ایمان و باور به مهدی میانگین به دست آمده (08/3) کمی بزرگ تر از سطح متوسط (3) و در خصوص انتظار ظهور میانگین به دست آمده (42/3) بزرگ تر از سطح متوسط (3) است و اکثر اعضای گروه نمونه گویه های شناخت حضرت مهدی را صحیح پاسخ داده اند. بیشترین میزان پاسخ های صحیح، در مورد فلسفه غیبت آزمایش مردم، جلوگیری از شهادت زودهنگام حضرت و حفظ ایمان و استقامت در دین داری بوده و بیشترین میزان پاسخ های صحیح در خصوص فلسفه ظهور را آشکار شدن حق و از بین رفتن باطل، تشکیل حکومت واحد جهانی و اجرای دین خدا یاد کرده بودند.