در قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع) درباره تنظیم وقت و چگونگی استفاده از زمان توصیه شده است. بر این اساس چندین روایت درباره تقسیم اوقات روزانه وجود دارد که برخی به تقسیم سه گانه و برخی دیگر به تقسیم چهارگانه آن اشاره دارد. مطابق این تحقیق، که به طریق نقلی و شیوه کتابخانه ای تحلیلی و با هدف تبیین هر یک از فرازهای تقسیم چهارگانه و ارتباط سازوَر بین آنها صورت گرفته، می توان گفت: در مدل پیشنهادی اسلام، بخشی از اوقات روزانه به عبادت و رابطه با خدا، بخشی به تأمین معاش و سامان دادن زندگی، قسمتی به معاشرت با دیگران (اعم از ارتباط با خوبان و حضور در محضر عالمان با بصیرت) و قسمتی هم به تفریحات سالم اختصاص یافته است و براساس آن، همه نیازهای بشر در دو بخش مادی و معنوی و دو نشئه کلی حیات (دنیا و آخرت) امکان پاسخ گویی مناسب پیدا می کند. این مقاله عهده دار بررسی اخلاقی ساحت های مذکور براساس روایات نقل شده است.
در این مقاله نگارنده ضمن ارائه مبنایی در جهت مشروعیت اقدامات تأمینی و تربیتی‘نشان می دهد شریعت اسلام از مسئله تأمین جامعه از خطر بزهکاری واصلاح وتربیت مجرمین غفلت نکرده و بسیاری از تدابیری که امروزه در کشورهای غربی تحت عناوین اقدامات تأمینی و تربیتی و مجازاتهای تکمیلی و تبعی وضع و اجرا می شود‘سابقه علمی در صدر اسلام داشته است ‘ واز نظر اسلام نه تنها مجازات مجرمین منافاتی با اصلاح و تربیت و بازپروری آنان و پیشگیری از تکرار جرم ندارد و بلکه این امور مورد تأکید و مطلوب شرع می باشد.
مسئله ای که در این پژوهش مورد بحث قرار گرفته، مهارت مسئله گشایی است. بررسی دقیق مسئله و ابعاد آن و راه حل های مختلف برای حل مسئله، به انسان کمک می کند تا به بهترین راه برای نیل به اهداف خویش دست یابد. این مهارت برای انسان نگاه جامع و گسترده ای فراهم می آورد تا در برخورد با مسائل، خود را برنده احساس کند، بدون اینکه در این میان دیگری بازنده تلقّی شود. با به کارگیری این مهارت، هیچ یک از کسانی که با یکدیگر ارتباط دارند و به دنبال موفقیت هستند، احساس باخت نمی کنند. مراحل مختلف فرایند حل مسئله برای انسان آمادگی طبیعی ایجاد می کند تا با واقع بینی مسائل را بررسی کند و با استرس کمتری راه حل مسئله را بیابد.
این مقاله به روش تحلیل محتوا، از مبانی روان شناختی بهره گرفته و با استفاده از آیات و روایات، مراحل گوناگون مهارت مسئله گشایی را توضیح داده است. یافته ها نشان می دهد که ناتوانی در حل مسئله، پیامد ناآگاهی از خویشتن است. چنان که فرد نسبت به خویش و توانایی هایش آگاه باشد، می تواند با تعریف دقیق مسئله، راه های مختلفی که برای حل آن وجود دارد، فهرست کند و با تنظیم راه حل ها، تصمیم قطعی برای اجرای آن بگیرد و در نهایت، با بررسی و ارزیابی مجدد راه حل انتخابی، مسائل مختلف زندگی خویش را حل نماید.
نظام اداری هر جامعه، بازوی اجرایی نظام سیاسی محسوب می شود؛ پرداختن به عواملی که موجب بازدارندگی از فساد، در سطوح مختلف نظام اداری می گردد ، می تواند کمک به سزایی به نظام سیاسی داشته باشد. این مقاله، با رویکرد دینی بخصوص سیره رفتاری و گفتاری امیرالمؤمنین علی علیه السلام، و به روش توصیفی و استنباطی و با رعایت اصل احتیاط در پژوهش های دینی، درصدد یافتن عوامل باز دارندگی از فساد در نظام اداری می باشد.
با توجه به تعاریف متفاوتی که از فساد اداری صورت گرفته است، به طورکلی فساد را می توان در دو سطح خرد و کلان مورد بررسی قرار داد. با مراجعه به سیره و اقوال علی علیه السلام می توان گفت: ایشان برای اصلاح ساختار اداری حکومت و جلوگیری از فساد، حداقل پنج سطح از عوامل را مورد اهتمام قرار داده اند که عبارتند از: عوامل روانی و رفتاری، عوامل سازمانی، عوامل فرهنگی و اجتماعی، عوامل سیاسی و عوامل اقتصادی.