محمد اقبال لاهوری شاعری مبارز و آرمان خواه و یکی از چهره های فکری و انسانی درخشانی است که فرهنگ بارور اسلامی را به جامعه ی بشری معاصر هدیه کرد . این دانای راز ومتفکر بزرگ شرق در مقولات فکری خویش، یک ارزیابی مجدد از انسان را بر پایه های اصول قرآنی و جایگاه و مقام عالی انسان پایه گذاری کرد. این فیلسوف نواندیش اسلامی و تالی عــنقای قاف مــعرفت ، مولوی، معتقد است که انسان ، این نسخه ی نامه ی الهی، به عنوان لطیفه ی غیبی و هدف و نتیجه ی همه ی جریانات آفرینش کائنات و اسم اعظمی که فکر و اندیشه ی او تجلی گاه وجود عالم اسرار و رموز است، می تواند با خودآگاهی، خودیابی و یافتن شخصیت متعالی خویش، به عنوان انسان آرمانی و کامل، جانش را آیینه ی صفات الهی گرداند و از اسرار آفرینش آگاهی یابد و موجودی پایدار ، شاهدی بیدار و سالکی راه یافته و کلید همه ی معرفت ها گردد. در این مقاله فلسفه و مراتب «خودی» و جایگاه «انسان آرمانی و کامل» ( انسان بخود) در دستگاه فکری معمار بزرگ تجدید بنای تفکر اسلامی و ماهتاب شام شرق ، اقبال لاهوری، به روش توصیف مورد بررسی قرار گرفته است .
مساله اساسی در این مقاله، رهایی از خویشتن در شعر فروغ فرخ زاد است. این مفهوم همچون سایر عواطف و احساسات بشری، جزء درون مایه های اصلی شعر معاصر فارسی به شمار می رود. نگارنده در دو بخش سعی کرده تا مفهوم رهایی از نفس خویشتن را در شعر فروغ نشان دهد. در بخش اول جلوه هایی از شعر وی را که تجلی گاه همین مفهوم است با بحث از پنج مشخصه: احساس همدلی، دانش و بینش، تردیدها، بی تعصبی و خود داری از بیان احساسات فردی تبیین می نماید. در بخش دوم هشت عامل مهم را به عنوان عوامل ایجاد رهایی از خویشتن در شعـر شاعر برمی شمارد که عبارت اند از: عشق، آرمان خواهی، تعهد نسبت به زندگی، خداباوری، تنهایی و خلوت گزینی، درد و رنج، مرگ طلبی، شاعری. هدف مقاله آن است که خواننده با تامل در نمونه های شعری فروغ و نیز مباحث مربوط دیگر که در بخش های مختلف مقاله حاضر آمده است میزان رویکرد و توجه فروغ را نسبت به مفهوم رهایی از خویشتن دریابد و بتواند به تجزیه و تحلیل این رویکرد از نگاه دیگر شاعران معاصر بپردازد.
همزادی و تلازم ادبیات داستانی با تحولات جهان جدید و ویژگی روایی رمان و توانایی این قالب داستانی معاصر در انعکاس موضوعات متنوع و بازتاب سلایق، روشها، سبکها و همچنین نمایش افکار و عقاید و گفتمانهای رایج جامعه، موجب شد ساختار و عناصر روایی رمان، گسترده ترین زمینه برای ظهور و انعکاس اسطوره ها یا اشاره به آنها به حساب آید. این رویکرد رمان نویسان اسطوره محور در استفاده و انعکاس اسطوره ها به دلیل توجه آنان به دلالتهای معنایی و نمادین اسطوره های مورد نظر خود به رمان اسطوره ای، امکان تحلیل بینا متنی می دهد.
بازآفرینی اسطوره ها را در قالب روایت در دوره جدید، باید یکی از عناصر شاخص در رهیافت ادبیات پسامدرن به شمار آورد. ازاین رو، این مقاله در پی تحلیل روایت شناسانه با رویکرد بینا متنی «سالمرگی»، یکی از رمانهای پست مدرنیستی ایران است که با محوریت دو بنمایه کلیدی اسطوره ای یکی «تقابل مرگ و زندگی» در قالب روایتهای اسطوره ای پسرکشی و دیگری «قربانی» با تاکید بر مظلومیت قهرمانان شکل گرفته است. از آنجا که پردازش روایت اصلی داستان معطوف به جنگ تحمیلی یا متاثر از آن است، «سالمرگی» جزء نخستین تجربه های پسامدرنی رمان نویسان ایرانی درباره جنگ قرار می گیرد.
پائولو کوئیلو متولد سال 1947میلادی در برزیل است. او به دلایل مختلف سه بار در بیمارستان بیماران روانی بستری و سه بار نیز در زندان حاکمان برزیل زندانی و شکنجه شده است. کوئیلو تحت تأثیر اندیشه های یونگ، کردلی، مارکس و خورخه قرار گرفته و به فرقه های کابالیسم، رامیسم و فراماسونری وابسته است. از او تاکنون هجده اثر پدید آمده که مهم ترین آن کتاب کیمیاگر است. عناصر اصلی اندیشه کوئیلو عبارت است از: پلورالیسم دینی، تجربه دینی، تناسخ، نشانه شناسی، تمرین های رشد، ترویج مستی و خودکشی و پوچ گرایی و سرانجام اندیشه «نیمه گمشده»، که به آزادی جنسی منجر میشود. این مقاله در نظر دارد ضمن بررسی ابعاد مختلف اندیشه کوئیلو، تحلیل ها و آسیب های آن را ارائه دهد.