تعریف رایج معرفت نزد فیلسوفان غربی، باور صادق موجه است. تحلیل هریک از عناصر سهگانه این تعریف، بخشی از مباحث معرفتشناسی معاصر را تشکیل میدهد. در این میان مبحث «توجیه» در کانون توجه معرفتشناسان قرار دارد و مبناگرایی و انسجامگرایی، دو گرایش عمده در این مبحث بهشمار میآیند. مبناگرایان معتقدند برخی از باورها - که آنها را باورهای پایه یا بنیانی مینامند - در توجیه خود بر سایر باورها مبتنی نیستند و سایر باورها بهواسطة نسبتی که با این باورها دارند، موجه میشوند. ویلیام آلستون، معرفتشناس و فیلسوف دین معاصر در زمرة مبناگرایان قرار دارد. وی در مقاله حاضر، دوگونه مبناگرایی را از یکدیگر متمایز میکند: مبناگرایی ساده و مبناگرایی مضاعف. براساس مبناگرایی ساده، باورهای پایه بههیچ وجه تردیدناپذیر، اصلاحناپذیر و خطاناپذیر نیستند. آلستون اینگونه مبناگرایی را تنها شکل قابل دفاع این نظریه میداند و در این مقاله به اثبات ادعای خویش میپردازد.
هدف این نوشتار، واکاوی اندیشه های فلسفی ملاصدرا و ترسیم شاخصه های اساسی تفکر این فیلسوف و متعاقب آن، نشان دادن تأثیرپذیری فهم وی از تفکر فلسفی در تفسیر و برداشت از متون دینی است. این جستار با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، پاره یی از مشخصه های فکری فلسفی ملاصدرا را در محورهای خداشناسی، جهان شناسی و انسان شناسی توصیف میکند و میکوشد تا بدینوسیله اصول هرمنوتیکی ملاصدرا در فهم متون دینی را به تصویر کشد. در ادامه، برخی از تفاسیر و برداشتهای وی از متون دینی بیان میشود تا از این طریق، نفوذ جریان فلسفی و اصول هرمنوتیکی ملاصدرا در فهم متن دینی بخوبی نشان داده شود. با توجه به نقش برجسته یی که این متفکر بزرگ در اندیشه و حکمت شیعی دارد، تعمق در آثار و نظریات فلسفی و بررسی روشها و اصول تفسیری او، در حوزه مطالعات صدرایی ضروری محسوب میشود. دستاوردهای این پژوهش نشان میدهد که تفکر فلسفی ملاصدرا بطورکلی و دیدگاههای فلسفی خاص وی، همچنین اصول هرمنوتیکی او که برخاسته از حکمت متعالیه است و نیز بهره گیری از برخی مفاهیم خاص در تبیین موضوعات فلسفی، او را در ارائه و تحلیل مقولات دینی متمایز کرده است. در پایان، به این نتیجه میرسیم که بطورکلی بهره گیری از مقولات و نظریات فلسفی و مابعدالطبیعی، با در نظر گرفتن آسیبهایی که برای آنها میتوان متصور شد، فهم متمایزی از متون دینی را پیش روی مینهد.
هدف: هدف محقق در این مقاله، تحلیل و بررسی انتقادی ماهیت باور و نسبت آن با پذیرش، از دیدگاه ون فراسن، جاناتان کوهن، آلستون و کلارک بود. ون فراسن با تفکیک باور و پذیرش درباره یک نظریه علمی، معتقد است پذیرش به معنای کارامد بودن و باور به معنای احتمال شخصی است. کوهن معنای باور را به گرایش به صدق قضیه و معنای پذیرش را حکم به نسبت موجود در قضیه تحویل برده است. آلستون نیز با پذیرش تمایز باور و پذیرش، مشخصه باور را یقین دانسته، نسبت این دو مفهوم را با ایمان بررسی کرده است. کلارک نیز با بیان ویژگی هایی همچون: امتداد زمانی، غیر ارادی بودن و مراتب داشتن باور، بر تمایز آن با پذیرش تأکید دارد. در مجموع، دیدگاهها در خصوص باور، با تمایز نهادن بین پذیرش و اعتقاد، ماهیت باور را بررسی کرده اند. روش: این پژوهش به روش توصیف و تحلیل عقلی کوشیده است با مقایسه دیدگاهها در خصوص چیستی باور، فهمی درخور از آن ارائه دهد. یافته ها و نتیجه گیری: مشخصه و ویژگی های باور عبارتند از: 1. رویکردی است از ناحیه فاعل شناسا نسبت به قضیه و نیز امور؛ 2. همواره ناظر به صدق است؛ 3. با احتمال سازگار نیست؛ 4. مستقیماً ارادی نیست؛ 5. بین باورهای مبتنی بر حواس و باورهای مبتنی بر سایر منابع باورساز، تفاوت است.