افسانه ناظری

افسانه ناظری

مدرک تحصیلی: استادیار دانشکده تجسمی دانشگاه هنر اصفهان، اصفهان، ایران

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۲۸ مورد از کل ۲۸ مورد.
۲۱.

استفاده از تکنیک مهندسی کانسی در مطالعه تطبیقی تأثیرات احساسی طراحی​های برندهای برتر طلا و جواهر بر دانشجویان دختر ایرانی؛ (مطالعه موردی: طراحی های سال 2017 برندهای تیفانی اند کو و کارتیه)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: طراحی برند مهندسی کانسی تیفانی اند کو کارتیه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۵ تعداد دانلود : ۱۵۲
امروزه طراحی، یکی از مهم ترین علل موفقیت و تمایز یک برند طلا و جواهر است. هر برند با توجه به شخصیت تعریف شده خود بین مشتریان، به طراحی محصولات هدفمند و منحصر به فرد پرداخته و با تکیه بر عوامل مؤثر و کلیدی؛ از جمله انگیزش احساسات، موفق به جذب و تثبیت مخاطب شده است. با در نظر گرفتن اهمیت طراحی و نیز بهره گیری از تجارب برندهای برتر در این حوزه مشخص، طراحی های سال 2017 دو برند تیفانی اند کو و کارتیه با ویژگی های در خور توجه و در عین حال متمایز از یکدیگر، جهت مطالعه انتخاب شدند. هدف از انجام این پژوهش، بررسی تطبیقی تأثیرات احساسی طراحی های این دو برند بر دانشجویان دختر ایرانی بوده؛ به شکلی که علاوه بر مطالعه ویژگی های بصری و مفاهیم کیفی طرح ها، شخصیت طراحی برندهای فوق، تبیین و تحلیل شده و اثربخشی این دو مجموعه بر احساسات مخاطب مورد نظر، مورد سنجش قرار گرفته است. پژوهش حاضر در پی پاسخ گویی به این سؤالات است که طراحی های دو برند تیفانی اند کو و کارتیه در سال 2017، در چه مواردی با یکدیگر اختلاف معنایی داشته و چه ادراک و احساساتی را در دانشجویان دختر ایرانی برانگیخته و چگونه چنین تأثیرات احساسی را از طریق طراحی، به مخاطب منتقل نموده اند؟ در این راستا، با استفاده از روش مهندسی کانسی و انتخاب 24 زوج سنجه که بیان کننده احساسات و ویژگی های مختلف در ارتباط با طراحی طلا و جواهر هستند، ساختار و محتوای پرسش نامه به شیوه افتراق معنایی شکل گرفت و بین 100 نفر از دختران دانشجوی هنر، با میانگین سنی 18 تا 30 سال، توزیع شد. یافته های حاصل نشان دادند که شخصیت طراحی های برند تیفانی اندکو در سال2017 از دید مخاطب مورد آزمون، جوان پسند، به روز، پیشرو و در عین حال غیرقابل اعتماد بوده و در تضاد با آن، طراحی های برند کارتیه، شخصیتی کلاسیک، گذشته گرا، به نوعی سنتی و در عین حال اصیل و قابل اعتماد دارند.
۲۲.

واکاوی روابط بینامتنی در فیلم های پدرو آلمودوار بر اساس آرای ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بینامتنیت سینما ژرار ژنت تلمیح پدرو آلمودوار

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۱ تعداد دانلود : ۱۲۰
پدرو آلمودوار، فیلمساز شاخص و پیشرو سینمای نوین اسپانیا است که در مجموع، فیلم های او سبک خاص و بیان ویژه زیباشناختی مخصوص خود را دارا هستند. آلمودوار بارها به تأثیر پذیرفتن از منابع گوناگون اذعان کرده است؛ سینما، تلویزیون، نقاشی و ادبیات از جمله مراجعی به شمار می آیند که فیلمساز در خلق آثار خود از آنها بهره برده است. در این میان، متون سینمایی از جایگاه والایی در آثار وی برخوردار هستند؛ او از جمله کارگردانانی است که در آثار وی امتزاجی از این متون متنوع مشاهده می شود. مطالعه بینامتنیت از آن گونه مباحثی است که پیرامون آثار این فیلمساز اسپانیایی قابلیت تحقیق و تفحص دارد. هدف تحقیق پیش رو، مطالعه بینامتنیت و با طرح این پرسش بوده است که "فیلم های پدرو آلمودوار چگونه بر اساس روابط بینامتنی با متون سینمایی مختلف شکل گرفته اند؟" برای پاسخ به این پرسش، از روش توصیفی- تحلیلی و همچنین تطبیقی استفاده شده و برای تحلیل و پی جویی این روابط و طبقه بندی آنها، به نظریه بینامتنیت ژرار ژنت تکیه شده است. فیلم های بلند آلمودوار که به لحاظ زمان ساخت مربوط به دهه 1980 میلادی به بعد هستند و آثار برجسته فیلمساز را شامل می شوند، به عنوان جامعه آماری انتخاب شده اند. یافته های پژوهش مبین آن هستند که متن های متعدد سینمایی که در آثار آلمودوار به آنها اشاره شده است، اعم از پاره متن های سینمایی، اسامی و عناوین متون تحت قالب پیرامتن ها و اشارات سینمایی ایماگونه از منظر نظریه بینامتنیت ژنت به مثابه نقل قول های تصویری، ارجاعات سینمایی و تلمیحات بینامؤلفی و درون مؤلفی هستند که اساساً در سینمای فیلمساز علاوه بر کارکرد ساده آن، عملکردی استعاری دارند.
۲۳.

خوانش وجوه بصری هنر گروتسک در آثارجنی ساویل بر اساس آرای میخائیل باختین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: میخائیل باختین گروتسک نقاشی جنی ساویل کارناوال

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۷ تعداد دانلود : ۱۲۳
جنی ساویل یک نقاش فیگوراتیو از تصاویر بسیار بزرگ و توصیفات کوبنده در مورد بدن گروتسکی زنان و اغلب خودش است.  نقاشی های او با اصطلاحات مختلفی مانند ناخوشایند، بی رحمانه و منزجرکننده توصیف می شود. رئالیسم گروتسک به عنوان یک جریان دارای نفوذ و قدرت در نقاشی فیگوراتیو تا به امروز زنده مانده است. در بدنی تحریف شده به عنوان ابزاری برای با هم ادغام نمودن واقعیت و تخیل. شکاف ها و برآمدگی های این بدن مشترک انسانی ممکن است ناخوشایند یا منزجرکننده به نظر برسند اما باختین این تصاویر احشایی را در چارچوبی بلندنظرانه و مثبت قرار می دهد. این پژوهش با طرح این پرسش اصلی که «چگونه می توان بر مبنای آرای باختین وجوه بصری هنر گروتسک را در آثار جنی ساویل خوانش نمود؟» شکل گرفته و از نظر هدف توسعه ای و از نظر نوع و روش، کیفی و توصیفی-تحلیلی می باشد. یافته های تحقیق آشکار کننده این واقعیت است که این هنرمند با بکارگیری هنر خود هر آنچه در جامعه امروزی فاخر و بلندمرتبه تلقی می شود به زیر کشیده و آن را از مرکز به حاشیه رانده است و این گونه با درهم شکستن روابط سلسله مراتبی و تقدس زدایی از امر مقدس و آرمانی، اعتراض خود را به بی عدالتی و نابرابری در جامعه ابراز نموده است.
۲۴.

بازنمود شبیه سازی فرهنگی متأثر از رسانه ها در هنرهای تجسمی معاصر بر اساس نظریه ژان بودریار (مطالعه ی موردی آثار کاترینا فریچ)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: شبیه سازی فرهنگی رسانه هنرهای تجسمی معاصر ژان بودریار کاترینا فریچ

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۴ تعداد دانلود : ۱۰۲
ژان بودریار معتقد است که فرهنگ در حال تولید شدن و با هدایت رسانه ها دائماً در حال تغییر است. به نظر او، ما وارد عصر «شبیه ها» شده ایم. شبیه ها نشانه هایی هستند که مانند رونوشت یا الگوی اشیاء یا رویدادهای واقعی عمل می کنند. از آنجایی که رسانه ها در شبیه سازی فرهنگی نقش به سزایی داشته و همچنین بر هنر معاصر تأثیرگذار بوده اند، هدف این مقاله با عطف به آرای بودریار، مطالعه بازنمود شبیه سازی فرهنگی متأثر از رسانه ها در آثار هنرمند معاصر آلمانی «کاترینا فریچ» بوده و در پی پاسخگویی به این سؤال است که: «چگونه شبیه سازی فرهنگی در آثار او بازنمود پیدا کرده است؟». این مقاله با روش توصیفی – تحلیلی و تطبیقی به مطالعه آثار این هنرمند به ویژه اثر ضیافت او می پردازد. نتایج تحقیق نشان می دهد که بازنمود این شبیه سازی فرهنگی، وانموده ای است که هم نظریه پرداز و هم هنرمند، هرکدام به سیاق خود به طور تمثیلی بیان کرده اند. وجوه اشتراک اثر کاترینا فریچ و آرای بودریار همچون تکرار و تکثیر، بازتولید، شبیه سازی، مصرف گرایی، تولید نشانه ها و فرا واقعیت نشان می دهد که هنرمند با استفاده از تکرار و تکثیر، بازتولید، شبیه سازی، مصرف گرایی و تولید نشانه ها، بازنمودی از شبیه سازی فرهنگی را با اثر خود ارائه داده است.
۲۵.

نحوه های تلمیح و پارودی در روابط متون نقاشی و فیلم های پدرو آلمودوار بر اساس آرای ژرار ژنت و لیندا هاچن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ژرار ژنت لیندا هاچن تلمیح پارودی تابلوی زنده سینمای پدرو آلمودوار

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۳ تعداد دانلود : ۱۱۸
ارتباط سینما و نقاشی از جمله مقولاتی انگاشته می شود که از دیرباز مورد توجه بوده است. پدرو آلمودوار را باید در زمره ی فیلمسازانی به شمار آورد که فیلم هایش پیوند وثیقی با هنر نقاشی دارند. آلمودوار با ارجاع به آثار نقاشان کلاسیک مانند ولاسکوئر و تیسین؛ هنرمندان مدرن نظیر دالی، مگریت، هاپر، پیکاسو و حتی نقاشان انتزاعی مثل موندریان و روتکو در دسته ی کارگردانانی قرار می گیرد که امتزاجی از نقاشی و سینما در فیلم هایش نظاره می شود. این پژوهش به شیوه ی کیفی به تحلیل نقاشی در فیلم های پدرو آلمودوار می پردازد. هدف از تحقیق پیش رو مطالعه ی نقاشی در سینمای آلمودوار با طرح این پرسش است که «فیلم های پدرو آلمودوار چگونه از متون نقاشی تأثیر پذیرفته اند؟». این مقاله برای پاسخ به این پرسش از روش توصیفی-تحلیلی بر مبنای آرای ژرار ژنت در حوزه ی بینامتنیت و لیندا هاچن در حیطه ی پارودی بهره جسته است. یافته ها مؤید این مطلب است که قاب های سینماتوگرافیک در فیلم های آلمودوار به انحای مختلفی از نقاشی استنساخ شده اند؛ گاه در قالب تابلو های زنده و گاه در قالب تصاویری که آثار انتزاعی را به ذهن متبادر می سازند. تلمیح، وارونگی آیرونیک، فرامتن سازی و بازآفرینی به مثابه ی ادای احترام؛ به عنوان وجوه آرای این دو متفکر، اضلاعی هستند که فیلمساز به میانجی آنها از نقاشی در کارهایش سود برده است.
۲۶.

خوانش وجوه تصویری گروتسک در نقاشی «پیروزی فقر» اثر نیکول آیزنمن بر اساس آرای میخائیل باختین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نیکول آیزنمن نقاشی معاصر پیروزی فقر میخائیل باختین گروتسک

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۵ تعداد دانلود : ۱۰۸
نیکول آیزنمن نقاش فیگوراتیو معاصر، به نسلی از استادان هنر تعلق دارد که منابع خود را از کاریکاتورهای روزنامه ها و نقاشی های دوران رنسانس به طور یکسان اقتباس کرده و در پی ستردن مرز میان هنر عالی و فرهنگ عامه است. اثر "پیروزی فقر" که یکی از گزنده ترین آثار این هنرمند است، برداشتی معاصر از اثری به همین نام است که توسط هانس هولباین نقاشی شده و دارای فضایی چندلایه، گفت وگویی، تمثیلی، هجوآمیز و گروتسکی است. میخائیل باختین از مهم ترین نظریه پردازان قرن بیستم محسوب می شود که به مطالعه زبان به عنوان یک سیستم و نحوه عملکرد گفت وگو در رابطه با اثراتی پرداخت که از طریق ارتباط ایجاد می کند و پیوندی میان هنر و این برقراری رابطه مشاهده کرد. او کارناوال را که عرصه ای محبوب جهت رها کردن خود در زیاده روی های جسمانی است، واجد فضایی گفت وگویی و یک سنت گروتسکی و مردمی دانست که تصاویر آن در پیوندی تأثیرگذار بین نشاط و خشونت یا کیفیت پایین ماتریالیسم هستند. وی بدن مشترک و تحریف شده گروتسک را در چارچوبی بلندنظرانه و مثبت قرار داده و اذعان داشت چنین بدنی پتانسیل ایجاد بی ثباتی در هنجارهای پذیرفته شده اجتماعی، سیاسی و زیباشناسی را دارا است. در این راستا و با عطف به ویژگی های خاص رئالیسم گروتسک، این پژوهش به خوانش و تحلیل وجوه تصویری نقاشی پیروزی فقر اثر نیکول آیزنمن بر اساس آرای میخائیل باختین پرداخته و از نظر هدف، توسعه ای و از نظر نوع و روش، کیفی و توصیفی- تحلیلی است. یافته های تحقیق آشکارکننده این واقعیت هستند که این هنرمند با به کارگیری هنر خود، به نشان دادن پیروزی طعنه آمیز فقر پس از تصمیم گیری های ضعیف دولت امریکا پرداخته است که مسبب اصلی بحران اقتصادی سال 2008 در این کشور است و به این ترتیب، اعتراض خود را نسبت به سیاست گذاری های غلط، مدیریت ناکارآمد وقت، بی عدالتی و نابرابری در جامعه ابراز نموده است.
۲۷.

بازتاب مؤلفه های «فلسفی ملاصدرا» در زیبایی های محتوایی و صوری آثار نقاشی «مکتب اصفهان»(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۹۴ تعداد دانلود : ۱۰۰
بیان مسئله: ملاصدرا در مؤلفه های فلسفی خود به گونه ای به بیان زیبایی پرداخته که تأثیر این تفکرات در آثار هنری عصر صفوی به خصوص در «مکتب نقاشی اصفهان» بازتاب یافته است. مهمترین جریان هنری این مکتب را رضا عباسی و شاگردانش شکل دادند که در آثارشان نقشمایه ها و موضوعاتی در ارتباط با جهان پیرامون و جامعه فرهنگی- هنری آن زمان دیده می شود و به لحاظ کاربست عناصر بصری و همچنین محتوا با مؤلفه های فلسفی- عرفانی ملاصدرا به ویژه در آرای مرتبط با زیبایی و عشق مطابقت دارد. نگاره ها و مرقعات قطعی و منتسب به رضا عباسی و پیروانش جامعه آماری پژوهش حاضر را تشکیل می دهند که جهت ارزیابی چگونگی ظهور مؤلفه های «فلسفی ملاصدرا» در آثار نقاشی مکتب اصفهان مورد مطالعه قرار می گیرند. سوال پژوهش این است که چه ارتباطی بین مؤلفه های ملاصدرا در باب زیبایی با نقاشی مکتب اصفهان با تمرکز بر آثار نقاشی مکتب اصفهان وجود دارد؟هدف: کشف زیبایی های نهفته در آثار مصور مکتب نقاشی اصفهان و انطباق آ ن ها با آرای ملاصدرا در باب زیبایی هدف پژوهش حاضر است.روش پژوهش:روش این پژوهش توصیفی- تحلیلی با رویکرد تطبیقی است و روش جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای و اسنادی است. جامعه آماری شامل منتخبی از ممتازترین نگاره ها و مرقعات مکتب اصفهان است که توسط رضا عباسی و شاگردانش خلق شده اند.یافته ها: داده های به دست آمده مبین آن است که عناصُر به کار رفته در نگاره ها و مرقعات منسوب به رضا عباسی و شاگردانش بازتاب زیبایی به دو صورت صوری و محتوایی هستند که در مؤلفه های فلسفی عرفانی ملاصدرا قابل ردیابی است. در این آثار، زیبایی های ظاهری و باطنی که بعضی به گونه رمز و نماد به نمایش درآمده اند، نشان دهنده وضعیت فرهنگی- اجتماعی روزگار صفوی و تفکرات فلسفی- عرفانی آن زمان است. به بیان دیگر، آثار رضا عباسی و شاگردانش، به عنوان نمونه شاخص و برجسته ای از آثار نقاشی مکتب اصفهان، با مؤلفه های ملاصدرا در باب زیبایی ارتباط دارند.
۲۸.

تحلیل تطبیقی مقوله زمان پریشی(آناکرونی) در گفتمان روایی بخش ساینزبری گالری ملی لندن برمبنای نظریه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: گفتمان روایی موزه های هنر زمان پریشی ژرار ژنت گالری ملی لندن

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۵ تعداد دانلود : ۸۶
کاربرد اصطلاح و استعاره روایت در ادبیات موزه شناسی بسیار توسعه یافته، اما کمتر از چیستی و چگونگی روایت در آن سخن به میان آمده است و رویکردهای موجود که به ویژه در مطالعات فرهنگی در این حوزه مطرح هستند، بیشتر جنبه های انتقادی را پوشش داده اند. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی در چارچوب "نظریه روایت" ، و بر مبنای آرای ژرار ژنت، در پی این پرسش است که در موزه های هنر ، زنجیره ای از واحدها یا رویدادهای روایی چگونه و با چه فنونی به وسیله شکل گیری گفتمان روایی از نعمت داستان برخوردار می شوند؟ و در این راستا، چگونه با تحلیل یکی از مقولات اصلی روایت شناسی ادبی یعنی زمان روایت و خصوصاً با بررسی تطبیقی مقوله "ترتیب" یا "زمان پریشی" برای نمایشگاه موزه، نحوه ای از تحلیل روایت موزه و چیدمان آن بر مبنای نظریه روایت حاصل می شود؟ با بررسی رویکردهای پیشین تجربه شده در چیدمان گالری ملی لندن به عنوان مورد مطالعاتی و تحلیل بخش ساینزبری، این نتیجه حاصل شد که ملاحظات زیباشناختی و کاربردی در معماری و پایبندی به اصول ترکیب بندی و جنبه های بصری در چیدمان، ایجادکننده همان زمان پریشی های روایی هستند که به مثابه ابزار و آرایه های ادبی در روایت می شناسیم. رابرت وِنتوری در طراحی معماری این بخش از گالری ملی با دیدگاهی کارکردگرا در جهت ارائه فضایی برای تجربه واقعی دیدن نقاشی ها که فراتر از بازدید صرفاً موزه ای باشد، توانسته در عین حال روایت گاهنگارانه موزه را نیز لحاظ کرده و با ایجاد گشایش ها و تعلیق های متعدد از طریق ارتباطات فضایی و از طریق آنچه که در این پژوهش از منظر روایت شناسی به عنوان انواع پیشوازها و بازگشت های زمانی بیرونی شناسایی شد، در این موزه به روایتگری دست یابد. بنابراین اگرچه ژنت روایت را بیشتر محدود به ادبیات می دید، این پژوهش نشان می دهد که مؤلفه های اصلی تحلیل گفتمان روایی همچون زمان و مقوله ترتیب در آرای وی را می توان برای روایت نمایشگاهی تطبیق داد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان