آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

از آن­جا که خانواده واحد بنیادی جامعه­ی اسلامی است، همه­ی قوانین و مقررات و برنامه­ریزی­های مربوط، باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه­ی حقوق و اخلاق اسلامی باشد.([1])؛
خانواده در نظام اجتماعی اسلام اهمیت ویژه­ای دارد و این جایگاه بر تمامی تصمیمات و قوانین و مقررات اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی تأثیر می­گذارد. نقش خانواده در فرهنگ اسلام بسیار فراتر از یک کانون برای تأمین نیازهای جنسی یا اقتصادی و یا یک همکاری مشترک در اداره و ادامه­ی زندگی است. در بسیاری از فرهنگ­ها به نهاد خانواده صِرف جنبه­ی جنسی نگریسته می­شود و در برخی دیگر کارکرد اقتصادی را انگیزه­ی تشکیل آن می­دانند.
فرهنگ اسلام در عین توجه به عامل جنسی و اقتصادی و زیستی خانواده، آن را نهادی برای پرورش و رشد و تثبیت ملکات اخلاقی و عواطف انسانی و سالم نگه داشتن فضای زندگی از قهر و خشونت و زمینه­ساز طهارت روحی و روانی و سلامت اخلاقی شمرده، یک روح الهی و مذهبی و معنوی برای آن معتقد است.
اسلام ارزش پیوند خانوادگی را از سطح انگیزه­های مادی بسی فراتر می­برد و رضای خدا و پاداش الهی را در آن مؤثر می­داند و این پیوند را در هاله­ای از معنویت و قداست و طهارت می­نگرد و معتقد است: بنایی در اسلام نزد خدا محبوب­تر و عزیزتر از بنای خانواده نیست.([2]) و می­گوید: هرکه می­خواهد پاک و پاکیزه به دیدار خدا رود، همسری برگزیند و اگر چنین کند در پوشش ولایت الهی قرار می­گیرد، و شیطان ناله سر می­دهد که دو سوم دینش را از دسترس و نفوذ او ایمن ساخته است.([3])
خانواده در فرهنگ اسلام یعنی محیطی مساعد برای شکل­گیری تعادل روحی و امنیت و آرامش روانی، استحکام شخصیت و اتکا به نفس، قوت عزم و اراده، ایثار و از خود گذشتگی، توانایی رویارویی با مشکلات، صبر و بردباری در ناملایمات، میل به تلاش و کوشش و خلاقیت و ابتکار، مسؤولیت شناسی و تعهد، الفت و عطوفت، مهربانی و مودت و از همه ریشه­دارتر و ضروری­تر ارتباط با خداوند و میل به عبودیت و خضوع و خشوع و نیز تنها فضای طبیعی و مشروع برای اقناع نیازهای جنسی به عنوان یکی از مهم­ترین تمایلات طبیعی بشر و تربیت نسل و تداوم بقای نوع و جامعه­ی انسانی و در یک سخن می­توان خانواده را بهترین بستر رشد اخلاقی و رفتاری و سلامت جسم و روان و طبیعی­ترین عامل در انتقال ارزش­ها و پرورش احساس و عاطفه و نیز مهم­ترین عامل کاهش آسیب­های اخلاقی و اجتماعی دانست. رسول گرامی اسلام می­فرماید: مجردانتان را همسر دهید تا خداوند اخلاقشان را نیکو و روزی آنان را فراوان گردانیده بر شخصیت و جوانمردی آنان بیفزاید.([4]) و در حدیثی دیگر پیامبر خدا9 کارکردهای ازدواج را انس در زندگی و همیاری و همگرایی و آرمش و آسایش می­شمرد.([5]) و به راستی کدامین نهاد تربیتی، فرهنگی یا اجتماعی و آموزشی می­تواند این همه کارکردها را یک­جا و متوازن تأمین نماید؟!
صاحب نظران معتقدند: خانواده از نخستین نهادهای عمومی و جهانی است که برای رفع نیازمندی­های حیاتی و عاطفی انسان و بقای جامعه ضرورت تمام دارد و از همه­ی نهادهای اجتماعی؛ طبیعی­تر و خودی­تر است و زنان در همه­ی سرزمین­ها و در همه­ی زمان­ها به ویژه در جوامع شرقی و شرق اسلامی رکن اصلی خانواده و مؤسس آن بوده­اند ـ و این یکی از لطایف نقش محوری حضرت صدیقه­ی طاهره3 در حدیث کساء است ـ تعهد زنان به نهاد خانواده و پایداری آنان در انجام نقش­های خانوادگی، مهم­ترین ضامن بقای خانواده و زمینه­ساز تعهد دیگر اعضا به نقش­های ویژه­ی خود می­باشد. واقعیت آن است که این نقش بسیار ارزشمند تاریخی و طبیعی و فرهنگی در دو سده­ی اخیر دچار تحول گردید و این دگرگونی، نهاد خانواده را متزلزل نمود.([6]) زنان جوامع شرقی در پی شعار دروغین آزادی در گرداب این دگرگونی بیمار گرفتار آمده و آن را به عنوان یک روند طبیعی و گریزناپذیر در جهت بهبود زندگی زن، نه نفی کردند و نه آن را منفی ارزیابی نمودند و همانند صیدی که در برابر برق چشمان صیاد افسون شده باشد، تسلیم بی­قید و شرط آن شدند که در پی آن، ارزش­ها دگرگون گردید و توانایی­های زنان همه بی­ارزش و بلکه ضد ارزش تلقی شد و توانمندی­های مردانه ملاک ارزش قرار گرفت! زن برای نشان دادن لیاقت و توانایی خود به کارگری و باربری وجاده سازی و بنایی روی آورد و تغذیه­ی جسمی و روحی کودک و بازی با او و آموختن مهر و محبت به او و تربیت صحیح او و یاد دادن راه درست زندگی به او و ... که جز مادر از عهده­ی هیچ کس ساخته نیست، نشانه­ی تحقیر و توهین و عقب­ماندگی قلمداد شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی و به ویژه دوران جنگ تحمیلی و جلوه­گری فرهنگ دینی و ملّی؛ ساده زیستی و تحمل محرومیت برای دستیابی به اهداف و آرمان­های برتر و بالاتر، مؤمن بودن و متعهد بودن، ایثارگری و فداکاری و ...، ارزش­هایی در جهت کمال بود که مردم ما از خانه و خانواده و از همسران و مادران می­آموختند، ولی متأسفانه در سال­های بعد موج تازه­ای از غرب­زدگی و رفاه طلبی و ظاهربینی روی آورد و ارزش­های انقلاب نادیده گرفته شد و الگوهایی جدید، متناسب با فضایی جدید و بیگانه از آرمان­ها و ارزش­های دینی و بومی و غیر معتقد به توانمندی­های زنانه در فرهنگ اسلامی پدید آمد؛ الگوهایی مشابه الگوهای زنان پیش از انقلاب اسلامی و البته این بار با رنگ و لعاب زن مدارانه و فمینیستی. این الگوها زنان جامعه اسلامی را به خودخواهی و زن­مداری و حق طلبی افراطی و گریز از مسؤولیت­های خانه­داری و تربیت کودک و فداکاری و ایثار و تحمل مداری و رعایت حقوق متقابل دعوت کرد و در پی این جابجایی­ها؛ رشد سریع آمار طلاق، کاهش نسبی میزان ازدواج، بالا رفتن سطح تنش در خانواده­ها، تحمل ناپذیری یکدیگر، کم­رنگ شدن روح همکاری و همگرایی، ناهنجاری­های گوناگون رفتاری و دیگر نابسامانی­های تربیتی، اخلاقی و فرهنگی گریبان خانواده را فراگرفت و این نهاد بی­نظیر و بدون جایگزین را در معرض آسیب­های جدی قرار داد و رشد و گسترش و پیچیدگی این آسیب­ها متناسب با میزان آلودگی و انس با فرهنگ وارداتی، روز به روز سیر تصاعدی به خود گرفت.
چه باید کرد؟
هم­اکنون که قلم در دست و این مطلب را می­نویسم شبکه خبر سیما از برگزاری دوره­ی آموزشی در دبیرستان­های دخترانه­ی یاسوج برای آشنایی دختران با حقوق فردی و اجتماعی و مطالبه حقوق خود خبر می­دهد! و همه می­دانیم که این دوره­ها توسط یونسکو و براساس طرح استعماری کنوانسیون رفع تبعیض پیشنهاد شده است. این است که باید گفت: تخریب نهاد خانواده و ترویج فرهنگ لیبرالیستی نتیجه­ی بی­کفایتی و خودباختگی برخی مسؤولین فرهنگی و آموزشی است و سرزنش زنان و مردانی که تنها بازیگران و مجریان صحنه­ی تخریب­اند؛ درمان واقعی درد نیست.
باور نمودن قداست نهاد خانواده و بی­بدیل بودن نقش آن در فرهنگ­سازی و انسان پروری و سمت و سو بخشیدن به قوانین و مقررات اداری و آموزشی و قضایی در جهت تبیین و تقویت و تضمین سلامت آن اولین گام در این راه است. روی گردانیدن از فرهنگ منحط و شهوت­آلود غربی و دست کشیدن و دل کندن از برنامه­های آموزشی و فرهنگی و تبلیغاتی به ظاهر حمایتی ـ و در واقع تقلیدی و تخریبی ـ و تحول و اصلاح در فیلم­های سینمایی و سریال­های رسانه ملّی می­تواند در تحکیم این نهاد مقدس نقش اساسی را ایفا نماید.
و.... به امید آن روز.
پی­نوشت:
[1]. اصل دهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
[2]. قال رسول­الله9: ما بنی فی الاسلام بناء احب الی الله عزوجل و اعزّ من التزویج بحارالانوار، ج 103، ص 222.
[3]. قال رسول­الله 9: من احب ان یلقی الله طاهراً مطهراً فلیلقه بزوجة بحارالانوار، ج 103، ص 220 و ر.ک؛ همان: ص 221 و محجة البیضاء، ج 3، ص54.
[4]. قال رسول­الله9: زوجّوا ایاماکم فان الله یحسن لهم فی اخلاقهم و یوسع لهم فی ارزاقهم و یزیدهم فی مروّاتهم بحارالانوار، ج 103، ص 222.
[5] . عن النبی9: ومن زوّج اخاه المؤمن امرأة یأنس بها وتشدّ عضوده و یسرّیح الیها زوّجه الله من الحورالعین و... بحارالانوار، ج 77، ص 192.
[6] . ویل دورانت مورخ و فیلسوف امریکایی در کتاب لذات فلسفه آورده است: کسانی که ناآگاه بر "خانه­براندازی" توطئه کردند کارخانه داران وطن دوست قرن نوزدهم انگلستان بودند... نخستین قدم برای آزادی مادران بزرگ ما قانون 1882 بود به موجب این قانون زنان بریتانیای کبیر از آن پس از امتیاز بی­سابقه­ای برخوردار می­شوند و آن اینکه پولی را که به دست می­آوردند حق داشتند برای خود نگه دارند. این قانون عالی اخلاقی و مسیحی را کارخانه­داران مجلس عوام وضع کردند تا بتوانند زنان انگلستان را به کارخانه­ها بکشانند... زنان کارگران ارزان­تری بودند و کارفرمایان آنان را بر مردان سرکش سنگین قیمت ترجیح می­دادند. ر.ک؛ لذات فلسفه، ویل دورانت، ترجمه عباس زریاب خویی، ص 158 و 159. از این اعتراف معلوم می­شود: 1. آزادی زن ـ و انهدام بنیان خانواده ـ نتیجه­ی پول پرستی کارخانه داران بوده است و خود زنان در آن نقش نداشته­اند و 2. این آزادی مناسب فرهنگ منحط غرب است که تا قرن 19 زنانش حق مالکیت نداشته­اند.

تبلیغات