اسوه ی صراط مستقیم
آرشیو
چکیده
متن
حضرت ابوالحسن علی بن موسی الرضا7 امام هشتم شیعیان در 11 ذیقعده سال 148 هجری قمری ـ حدود 15 روز پس از شهادت حضرت امام صادق7 ـ در مدینه به دنیا آمد و در آخر صفر 203 به شهادت رسید.
پدر بزرگوارش حضرت امام موسیبن جعفر7 و مادرش نجمه که امام هفتم پس از تولد حضرت رضا 7 او را طاهره نامیدند.
منصور دوانیقی خلیفهی عباسی در سال 158 به هلاکت رسید و موسیبن مهدی تا سال 170 و هارونالرشید تا سال193 قدرت را دردست داشتند وپس از رقابتی پنج ساله میان امین و مأمون ـ دو فرزند هارون ـ در سال 199، مأمون عباسی خلافت را از آن خود نمود.
بنیعباس که در آغاز امر به نام اهل بیت پیامبر:، خود را بر مسلمانان تحمیل کرده بودند، تا مدتی با مردم و به ویژه علویان برخورد نسبتاً ملایمی داشتند، اما به محض استحکام پایههای حکومت، فصل جدیدی از کشتار و جنایت نسبت به علویان و فاطمیان را بنانهادند.
قیام حسینبن علی شهید فخّ از نوادگان امام حسن مجتبی7 در حکومت هادی عباسی به سال 169 رخ داد که به تعبیر حضرت امام کاظم7 پس از جریان کربلا، واقعهای دردناکتر از حادثهی فخّ برای اهل بیت: پیش نیامده است. در این حادثه بیش از 300 نفر از دلاورمردان علوی به شهادت رسیدند.
و هنوز خونهای ریخته شده بر سرزمین فخّ نخشکیده بود که زندانی شدن و شهادت امام کاظم7 به دست هارون پیش آمد .
طولانی شدن زندان حضرت کاظم7 و قطع ارتباط ایشان با یاران و شیعیان و خفقان سیاسی حاکم، زمینهی بروز مشکلاتی گردید که یکی از آنها جریان واقفیّه و سرپیچی تعدادی از نمایندگان حضرت موسی بن جعفر7 از پذیرش امامت حضرت رضا7 و تشکیک در امامت ایشان بود.
مماشاتی که هارون برای تبرئهی خود از شهادت امام کاظم7 در پیش گرفته بو د و درگیریهای امین و مأمون، فرصتی پیش آورد تا حضرت امام رضا7 بیشتر اوقات خود را صرف نشر فرهنگ اسلامی نماید، به ویژه آن که با توسعهی شگفت سرزمین اسلام و ترجمهی کتب علمی و فلسفی غرب و شرق، مسلمانان دلسوز را بیش از پیش نیازمند فرهنگ ناب اسلامی نموده بود. دانشمندان ملل و ادیان مختلف به نام خدمت، همکاری، ترجمه، طبابت، کتابداری، اخترشناسی و ... به منابع قدرت نزدیک شده و به نشر اندیشههای معارض با اسلام میپرداختند و هارون و مأمون نیز به نام دوستداری علم و فضل این همه را به منظور مقابله با حرکت علمی اهل بیت: که از زمان امام باقر7 رو به رشد نهاده بود، دامن میزدند.
مأمون که نمیتوانست در برابر موقعیت ویژهی حضرت رضا7 سیاستی چون سیاست پدرش در برابر حضرت کاظم7 را به کار گیرد؛ از همین رو سیاست جدیدی به کار برد تا هم بتواند امام را تحت کنترل و نظر مداوم در آورد و هم از او اقرار و اعترافی به نفع خود بگیرد و هم زمینهای شود تا شیعیان به اتهام دنیاگرایی از گرد امام پراکنده شوند. او در میان حیرت همگان پیشنهاد ولایتعدی خود را به امام رضا7 داد و آن حضرت را با تهدید، مجبور به پذیرش نمود و این آزمایش بزرگ دیگری برای شیعیان شد تا بسیاری از ظاهربینان به تردید افتاده و راه دیگری در پیش گیرند.
حضرت امام رضا7 در فرصتهای مختلف نارضایتی خود را از این کار ابزار میکرد و پرده از فریبکاری مأمون بر میداشت و مأمون نیز که در برابر عظمت امام خود را حقیرتر از گذشته میدید، بیش از یک سال و اندی نتوانست وجود ایشان را تحمل کند، بالاخره دست به جنایت آلود و آن حضرت را با انگور مسموم به شهادت رساند.
m چرا خدا نظیر و مانندی ندارد؟
● امام رضا7 در علّت اینکه خداوند را مِثل و مانندی نمیباشد )لیس کمثله شیء...(([1]) فرمود: برای اینکه مردم تماماً فقط به عبادت و اطاعت خدا روی آورند, و به پرستش دیگری آلوده نشوند, زیرا وقتی که مردم از صمیم دل معتقد شدند و اقرار کردند که صانع را مانندی نیست, قطعاً جز به اطاعت و عبادت او روی نیاورند, و معبود دیگری را مورد پرستش قرار ندهند. و همچنین اگر به مردم ثابت نشود, و اعتقاد نداشته باشند که خداوند را نظیر و مثلی نیست, هر آینه همان اوصاف و صفات عجز و جهل و تغییر, و زوال, و فنا و کذب و ستم را که در مخلوقات هست, به او نسبت میدهند.
و خدایی را که این نسبت به او داده شود, نه از فنای او در ایمن خواهند بود, و نه به عدل او اعتماد دارند, و نه به وعد و وعید و ثواب و عقاب او اطمینان دارند, و نتیجتاً این عقیدهی سخیف به ابطال ربوبیت و فساد خلق میانجامد. ([2])
m علّت لزوم اعجاز برای پیامبران و اختلاف معجزات ایشان چه میباشد؟
● در علت اینکه چرا خداوند موسی کلیم7 را به عصا و ید بیضاء و عیسی7 را به شفای امراض غیر قابل علاج و پیامبر اسلام9 را به فصاحت و بلاغت در کلام مبعوث نمود, و به هر کدام معجزهی خاصّی برای صداقت و نبوتشان نشان داد, حضرت رضا7 فرمود: وقتی خداوند موسی را مبعوث کرد, مردم آن زمان به سحر و جادو مسلّط بودند. موسی به چیزی از جانب خدا آمد, که آنچه را آنان داشتند, ناچیز گرداند و سحر آنان را, با آنچه در ظاهر مانند همان سحر بود امّا در واقع, معجزهی الهی, باطل گرداند و حجت را بر آنان تمام کند.
امّا عیسای مسیح زمانی مبعوث شد, که آفات و امراض زمینگیر, فراوان بود, و مردم نیاز به طب داشتند, لذا معجزهی آن حضرت, شفای امراض غیرقابل علاج و احیاء اموات بود, و چیزی آورد, که دیگران مانند آنرا نمیتوانستند بیاورند, و عاجز بودند, بدینوسیله حجت بر مردم آن زمان تمام شد.
حضرت محمد9 را خداوند زمانی مبعوث فرمود, که مردم عصر آن حضرتغالباً ازفصاحتو بلاغت برخوردار بودند. پیامبر اکرم9 برای آنان کتابی آورد, که از نظر فصاحت و بلاغت و احکام و مواعظ در حد اعجاز بود, و حجت را بر مردم زمان خود تمام کرد.([3])
آنگاه امام رضا7 در جواب این سؤال که حجّت خدا بر مردم چیست؟ فرمود: حجت خدا امروز عقل است که به روشنایی عقل, پیامبر راستین را از کسیکه بهدروغ ادعای پیامبری میکند, شناسایی میکنند. یعنی در عصر ائمّه و عصر بعد از بعثت پیامبر9 که اشرف همهی زمانها است, انسانها کاملتر و دقیقتر از هر زمانی هستند, و حکومت با عقل است. ([4])
m چرا همیشه برای پیامبران خدا, خلفا و اوصیا منصوب میشده است؟
نصب خلیفه و لزوم وجود امام علتهایی دارد:
● یکی این است که اعمال بشر طبق فرمان خدا محدود به حدی است که نباید از آن حد تجاوز کند, زیرا تجاوز از آن حد موجب فساد و تباهی است. و این عدم تجاوز از حد عملی نمیشود, مگر اینکه امینی در بین مردم وجود داشته باشد تا مردم را از تعدی باز دارد. از همین رو خداوند برای مردم قیّمی قرار داده, تا مردم را از فساد و تباهی باز داشته و حدود و احکام الهی را در بین آنان بپا دارد.
مسلّم است که هیچ فرقه و گروهی از ملل عالم وجود ندارد, مگر اینکه قیّم و رییسی برای امورشان داشته باشند.
بنابراین در حکمت خدای حکیم سزاوار است, که بشر را از وجود کسی برخوردار گرداند که لازم است برای بقا و قوامشان او را داشته باشند تا به کمک و حکومت و قیومیّت او, با دشمنان خود قتال کنند, و او ظالمان را از آزار مظلومان باز دارد.
علّت دیگر وجوب نصب امام, این است که؛ اگر خداوند تعالی برای مردم امامی که قیّم و حافظ و امین و نگهبان شریعت باشد نصب نکند, دین و احکام او مندرس میشود, و آیین خدا از بین میرود و سنتهای شرعیّه دگرگون میگردد. اهل بدعت در دین خدا بدعتها میگذاشتند, و ملحدان از احکام و سنن شرعیّه میکاستند, و مسلمانان را دچار شبهه میکردند, چون مردم, ناقص و محتاج هستند و به علاوه, اهوا و آرا و افکارشان مختلف است. پس اگر برای آنها قیّم و امامی نباشد که حافظ دین خدا و سنّت پیامبر باشد, هر آینه شرایع و احکام خدا دگرگون شود, و تمام بشر به فساد و تباهی افتد.([5])
m علّت واجبات و محرمات در دین خدا چه میباشد؟
● در علّت اینکه چرا خداوند بعضی کارها را به عنوان واجب امر کرده, که انسانها باید آنها را انجام دهند؛ و بعضی کارها را به عنوان امر حرام نهی نموده که باید از آنها اجتناب شود؛ امام رضا7 فرمود:
بقای جهان انسانیت, جز به امر و نهی از جانب خدا نیست. چون انسانها بهآنچه مایهی صلاح دنیا و آخرت آنها است آگاه نیستند, و سود و زیان خود را تشخیص نمیدهند, لذا خداوند از روی کمال عطوفت و حکمت, مانند معلم و مربّی رؤوف, به آنچه سود و ضرر آنها است, امر و نهی فرموده است. ([6])
m چرا باید برای نماز وضو بگیریم؟
● حضرت امام رضا7 در جواب محمدبن سنان دربارهی اینکه علّت وجوب وضو در نماز چیست, فرمود:
برای این است که وقتی بندهای در حضور پروردگار میایستد, و رو به حضرت حق میکند, و با خداوند و کرام الکاتبین و ملایک مطهّر ـ نویسندگان اعمال انسان ـ رو به رو میشود, باید جوارح او در چنین حال و قیام در حضور حضرت ذوالجلال, پاک و مطهّر باشد. پس شستن صورت برای عرض سجود و خضوع در پیشگاه خداوند است.
و شستن دستها برای آن است که با دست طلب رحمت میکند, و از خدا سؤال میکند. و امّا مسح سر و قدمها بدون شستن, برای آن است که آنها ظاهر هستند و پوشیده نیستند, ولی در تمام حالات, روی و دو دست انسان رو به خدا هست و آن مقدار خضوع و شکستگی, که در روی و دو دست هست, در سایر جوارج نمیباشد.([7])
m علّت غرق شدن فرعون چه بود؟
● ابراهیمبن محمد همدانی از حضرت رضا7 دربارهی علّت قبول نشدن توبهی فرعون به هنگام غرق شدن سؤال کرد, حضرت رضا7 فرمود:
«لانه آمن عند رؤیة البأس والایمان عند رؤیة البأس غیر مقبول و ذلک حکم الله تعالی ذکره فی السلف والخلف. قال الله عزّوجلّ )فلمّا رأوا بأسنا قالوا آمنا بالله وحده و کفرنا بما کنّا به مشرکین فلم یک ینفعهم ایمانهم لمّا رأوا بأسنا...(([8]) وقال عزّوجل )یوم یأتی بعض آیات ربک لاینفع نفساً ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیراً...(([9]) وهکذا فرعون لمّا ادرکه الغرق قال آمنت انه لا اله الا الّذی آمنت به بنواسرائیل وانا مِنَ المسلمین فقیل له )ألان وقد عصیت قبل وکنت من المفسدین فالیوم ننجیک ببدنک لتکون لمن خلفک آیة...(([10]) به این علّت خدای تعالی فرعون را غرق کرد که ایمان آوردن فرعون, بعد از دیدار عذاب الهی بود. هر چه حضرت موسی7 او را موعظه کرد و معجزه آورد, در فرعون سودی نکرد. امّا وقتی در معرض هلاکت قرار گرفت و راه نجات را از هر سو مسدود دید و مشمول غضب خدا شد, از روی عجز و بیچارگی ایمان را به زبان اظهار کرد, در حالی که قضا و حکم خداوند در خلق اولین و آخرین چنین جاری است؛ که ایمان در هنگام دیدن عذاب خدا و توبه در هنگام مرگ پذیرفته نشود.
آیه شریفه هم به همین معنا اشاره میکند و میفرماید: «چون بأس و عذاب ما آنها را فرو گرفت و عذاب ما را دیدند, گفتند: ایمان آوردیم به خدای یگانه و کافر شدیم به آنچه تا حالا شرک آورده بودیم. امّا ایمان آنها بر ایشان سودی نداشت, چون ایمان آنها از روی اضطرار بود.» و نیز در آیهی دیگر قرآن میفرماید: «روزی که بعضی از آیات و نشانههای پروردگارت بیاید مانند آمدن ملک الموت برای قبض روح, در آن هنگام دیگر ایمان کسی برایاو سودی نخواهد داشت. درحالیکه پیش از دیدن آیات ایمان نیاورده و در ایمان خود کسب خبری نکرده است.» یعنی ایمان هیچ کس در هنگام دیدار عذاب و آیت خدا, (اگر از پیش ایمان نیاورده و کسب خیری به وسیله ایمان نکرده باشد) پذیرفته نمیباشد, بلکه ایمان خالص از روی اختیار, صحیح و مقبول است.
فرعون, چنین بود. او وقتی که مبتلا به غرق شدن بود, گفت: « ایمان آوردم که نیست خدایی جز همان خداوندی که بنی اسرائیل به او ایمان دارند و من هم از جمله مسلمانانم». پس در جواب او (از درگاه الهی) گفته شد: «اکنون که عذاب خدا را دیدی, اظهار ایمان میکنی و حال اینکه پیش از این گناه کرده و در زمرهی مفسدین بودی, اما امروز غرقت میکنیم و بدنت را در مکانی قرار میدهیم که برای آیندگان علامت و نشانی باشد, که با کافران و عاصیان چنین میکنند.»([11])
پینوشت:
[1] . شوری (42) : 11.
[2] . محمدباقر مجلسی, بحارالانوار, ج 6 , ص 63 .
[3] . مسند, ج 1 , ص 48 و 49 , ح 2.
[4] . همان, ذیل حدیث 2.
[5] . محمدباقر مجلسی, بحارالانوار, ج 6 , ص 60 و 61.
[6] . همان, ص 59 .
[7] . مسند, ج 2, ص 149 و 153, ح 58 و 75 و بحارالانوار, ج 6 , ص 64 .
[8] . غافر (40 ) : 84 .
[9] . انعام (6 ) : 158.
[10] . یونس (10) : 91 و 92.
[11] . محمدباقر مجلسی, بحارالانوار, ج 13, ص 130و 131, ح 34.
پدر بزرگوارش حضرت امام موسیبن جعفر7 و مادرش نجمه که امام هفتم پس از تولد حضرت رضا 7 او را طاهره نامیدند.
منصور دوانیقی خلیفهی عباسی در سال 158 به هلاکت رسید و موسیبن مهدی تا سال 170 و هارونالرشید تا سال193 قدرت را دردست داشتند وپس از رقابتی پنج ساله میان امین و مأمون ـ دو فرزند هارون ـ در سال 199، مأمون عباسی خلافت را از آن خود نمود.
بنیعباس که در آغاز امر به نام اهل بیت پیامبر:، خود را بر مسلمانان تحمیل کرده بودند، تا مدتی با مردم و به ویژه علویان برخورد نسبتاً ملایمی داشتند، اما به محض استحکام پایههای حکومت، فصل جدیدی از کشتار و جنایت نسبت به علویان و فاطمیان را بنانهادند.
قیام حسینبن علی شهید فخّ از نوادگان امام حسن مجتبی7 در حکومت هادی عباسی به سال 169 رخ داد که به تعبیر حضرت امام کاظم7 پس از جریان کربلا، واقعهای دردناکتر از حادثهی فخّ برای اهل بیت: پیش نیامده است. در این حادثه بیش از 300 نفر از دلاورمردان علوی به شهادت رسیدند.
و هنوز خونهای ریخته شده بر سرزمین فخّ نخشکیده بود که زندانی شدن و شهادت امام کاظم7 به دست هارون پیش آمد .
طولانی شدن زندان حضرت کاظم7 و قطع ارتباط ایشان با یاران و شیعیان و خفقان سیاسی حاکم، زمینهی بروز مشکلاتی گردید که یکی از آنها جریان واقفیّه و سرپیچی تعدادی از نمایندگان حضرت موسی بن جعفر7 از پذیرش امامت حضرت رضا7 و تشکیک در امامت ایشان بود.
مماشاتی که هارون برای تبرئهی خود از شهادت امام کاظم7 در پیش گرفته بو د و درگیریهای امین و مأمون، فرصتی پیش آورد تا حضرت امام رضا7 بیشتر اوقات خود را صرف نشر فرهنگ اسلامی نماید، به ویژه آن که با توسعهی شگفت سرزمین اسلام و ترجمهی کتب علمی و فلسفی غرب و شرق، مسلمانان دلسوز را بیش از پیش نیازمند فرهنگ ناب اسلامی نموده بود. دانشمندان ملل و ادیان مختلف به نام خدمت، همکاری، ترجمه، طبابت، کتابداری، اخترشناسی و ... به منابع قدرت نزدیک شده و به نشر اندیشههای معارض با اسلام میپرداختند و هارون و مأمون نیز به نام دوستداری علم و فضل این همه را به منظور مقابله با حرکت علمی اهل بیت: که از زمان امام باقر7 رو به رشد نهاده بود، دامن میزدند.
مأمون که نمیتوانست در برابر موقعیت ویژهی حضرت رضا7 سیاستی چون سیاست پدرش در برابر حضرت کاظم7 را به کار گیرد؛ از همین رو سیاست جدیدی به کار برد تا هم بتواند امام را تحت کنترل و نظر مداوم در آورد و هم از او اقرار و اعترافی به نفع خود بگیرد و هم زمینهای شود تا شیعیان به اتهام دنیاگرایی از گرد امام پراکنده شوند. او در میان حیرت همگان پیشنهاد ولایتعدی خود را به امام رضا7 داد و آن حضرت را با تهدید، مجبور به پذیرش نمود و این آزمایش بزرگ دیگری برای شیعیان شد تا بسیاری از ظاهربینان به تردید افتاده و راه دیگری در پیش گیرند.
حضرت امام رضا7 در فرصتهای مختلف نارضایتی خود را از این کار ابزار میکرد و پرده از فریبکاری مأمون بر میداشت و مأمون نیز که در برابر عظمت امام خود را حقیرتر از گذشته میدید، بیش از یک سال و اندی نتوانست وجود ایشان را تحمل کند، بالاخره دست به جنایت آلود و آن حضرت را با انگور مسموم به شهادت رساند.
m چرا خدا نظیر و مانندی ندارد؟
● امام رضا7 در علّت اینکه خداوند را مِثل و مانندی نمیباشد )لیس کمثله شیء...(([1]) فرمود: برای اینکه مردم تماماً فقط به عبادت و اطاعت خدا روی آورند, و به پرستش دیگری آلوده نشوند, زیرا وقتی که مردم از صمیم دل معتقد شدند و اقرار کردند که صانع را مانندی نیست, قطعاً جز به اطاعت و عبادت او روی نیاورند, و معبود دیگری را مورد پرستش قرار ندهند. و همچنین اگر به مردم ثابت نشود, و اعتقاد نداشته باشند که خداوند را نظیر و مثلی نیست, هر آینه همان اوصاف و صفات عجز و جهل و تغییر, و زوال, و فنا و کذب و ستم را که در مخلوقات هست, به او نسبت میدهند.
و خدایی را که این نسبت به او داده شود, نه از فنای او در ایمن خواهند بود, و نه به عدل او اعتماد دارند, و نه به وعد و وعید و ثواب و عقاب او اطمینان دارند, و نتیجتاً این عقیدهی سخیف به ابطال ربوبیت و فساد خلق میانجامد. ([2])
m علّت لزوم اعجاز برای پیامبران و اختلاف معجزات ایشان چه میباشد؟
● در علت اینکه چرا خداوند موسی کلیم7 را به عصا و ید بیضاء و عیسی7 را به شفای امراض غیر قابل علاج و پیامبر اسلام9 را به فصاحت و بلاغت در کلام مبعوث نمود, و به هر کدام معجزهی خاصّی برای صداقت و نبوتشان نشان داد, حضرت رضا7 فرمود: وقتی خداوند موسی را مبعوث کرد, مردم آن زمان به سحر و جادو مسلّط بودند. موسی به چیزی از جانب خدا آمد, که آنچه را آنان داشتند, ناچیز گرداند و سحر آنان را, با آنچه در ظاهر مانند همان سحر بود امّا در واقع, معجزهی الهی, باطل گرداند و حجت را بر آنان تمام کند.
امّا عیسای مسیح زمانی مبعوث شد, که آفات و امراض زمینگیر, فراوان بود, و مردم نیاز به طب داشتند, لذا معجزهی آن حضرت, شفای امراض غیرقابل علاج و احیاء اموات بود, و چیزی آورد, که دیگران مانند آنرا نمیتوانستند بیاورند, و عاجز بودند, بدینوسیله حجت بر مردم آن زمان تمام شد.
حضرت محمد9 را خداوند زمانی مبعوث فرمود, که مردم عصر آن حضرتغالباً ازفصاحتو بلاغت برخوردار بودند. پیامبر اکرم9 برای آنان کتابی آورد, که از نظر فصاحت و بلاغت و احکام و مواعظ در حد اعجاز بود, و حجت را بر مردم زمان خود تمام کرد.([3])
آنگاه امام رضا7 در جواب این سؤال که حجّت خدا بر مردم چیست؟ فرمود: حجت خدا امروز عقل است که به روشنایی عقل, پیامبر راستین را از کسیکه بهدروغ ادعای پیامبری میکند, شناسایی میکنند. یعنی در عصر ائمّه و عصر بعد از بعثت پیامبر9 که اشرف همهی زمانها است, انسانها کاملتر و دقیقتر از هر زمانی هستند, و حکومت با عقل است. ([4])
m چرا همیشه برای پیامبران خدا, خلفا و اوصیا منصوب میشده است؟
نصب خلیفه و لزوم وجود امام علتهایی دارد:
● یکی این است که اعمال بشر طبق فرمان خدا محدود به حدی است که نباید از آن حد تجاوز کند, زیرا تجاوز از آن حد موجب فساد و تباهی است. و این عدم تجاوز از حد عملی نمیشود, مگر اینکه امینی در بین مردم وجود داشته باشد تا مردم را از تعدی باز دارد. از همین رو خداوند برای مردم قیّمی قرار داده, تا مردم را از فساد و تباهی باز داشته و حدود و احکام الهی را در بین آنان بپا دارد.
مسلّم است که هیچ فرقه و گروهی از ملل عالم وجود ندارد, مگر اینکه قیّم و رییسی برای امورشان داشته باشند.
بنابراین در حکمت خدای حکیم سزاوار است, که بشر را از وجود کسی برخوردار گرداند که لازم است برای بقا و قوامشان او را داشته باشند تا به کمک و حکومت و قیومیّت او, با دشمنان خود قتال کنند, و او ظالمان را از آزار مظلومان باز دارد.
علّت دیگر وجوب نصب امام, این است که؛ اگر خداوند تعالی برای مردم امامی که قیّم و حافظ و امین و نگهبان شریعت باشد نصب نکند, دین و احکام او مندرس میشود, و آیین خدا از بین میرود و سنتهای شرعیّه دگرگون میگردد. اهل بدعت در دین خدا بدعتها میگذاشتند, و ملحدان از احکام و سنن شرعیّه میکاستند, و مسلمانان را دچار شبهه میکردند, چون مردم, ناقص و محتاج هستند و به علاوه, اهوا و آرا و افکارشان مختلف است. پس اگر برای آنها قیّم و امامی نباشد که حافظ دین خدا و سنّت پیامبر باشد, هر آینه شرایع و احکام خدا دگرگون شود, و تمام بشر به فساد و تباهی افتد.([5])
m علّت واجبات و محرمات در دین خدا چه میباشد؟
● در علّت اینکه چرا خداوند بعضی کارها را به عنوان واجب امر کرده, که انسانها باید آنها را انجام دهند؛ و بعضی کارها را به عنوان امر حرام نهی نموده که باید از آنها اجتناب شود؛ امام رضا7 فرمود:
بقای جهان انسانیت, جز به امر و نهی از جانب خدا نیست. چون انسانها بهآنچه مایهی صلاح دنیا و آخرت آنها است آگاه نیستند, و سود و زیان خود را تشخیص نمیدهند, لذا خداوند از روی کمال عطوفت و حکمت, مانند معلم و مربّی رؤوف, به آنچه سود و ضرر آنها است, امر و نهی فرموده است. ([6])
m چرا باید برای نماز وضو بگیریم؟
● حضرت امام رضا7 در جواب محمدبن سنان دربارهی اینکه علّت وجوب وضو در نماز چیست, فرمود:
برای این است که وقتی بندهای در حضور پروردگار میایستد, و رو به حضرت حق میکند, و با خداوند و کرام الکاتبین و ملایک مطهّر ـ نویسندگان اعمال انسان ـ رو به رو میشود, باید جوارح او در چنین حال و قیام در حضور حضرت ذوالجلال, پاک و مطهّر باشد. پس شستن صورت برای عرض سجود و خضوع در پیشگاه خداوند است.
و شستن دستها برای آن است که با دست طلب رحمت میکند, و از خدا سؤال میکند. و امّا مسح سر و قدمها بدون شستن, برای آن است که آنها ظاهر هستند و پوشیده نیستند, ولی در تمام حالات, روی و دو دست انسان رو به خدا هست و آن مقدار خضوع و شکستگی, که در روی و دو دست هست, در سایر جوارج نمیباشد.([7])
m علّت غرق شدن فرعون چه بود؟
● ابراهیمبن محمد همدانی از حضرت رضا7 دربارهی علّت قبول نشدن توبهی فرعون به هنگام غرق شدن سؤال کرد, حضرت رضا7 فرمود:
«لانه آمن عند رؤیة البأس والایمان عند رؤیة البأس غیر مقبول و ذلک حکم الله تعالی ذکره فی السلف والخلف. قال الله عزّوجلّ )فلمّا رأوا بأسنا قالوا آمنا بالله وحده و کفرنا بما کنّا به مشرکین فلم یک ینفعهم ایمانهم لمّا رأوا بأسنا...(([8]) وقال عزّوجل )یوم یأتی بعض آیات ربک لاینفع نفساً ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیراً...(([9]) وهکذا فرعون لمّا ادرکه الغرق قال آمنت انه لا اله الا الّذی آمنت به بنواسرائیل وانا مِنَ المسلمین فقیل له )ألان وقد عصیت قبل وکنت من المفسدین فالیوم ننجیک ببدنک لتکون لمن خلفک آیة...(([10]) به این علّت خدای تعالی فرعون را غرق کرد که ایمان آوردن فرعون, بعد از دیدار عذاب الهی بود. هر چه حضرت موسی7 او را موعظه کرد و معجزه آورد, در فرعون سودی نکرد. امّا وقتی در معرض هلاکت قرار گرفت و راه نجات را از هر سو مسدود دید و مشمول غضب خدا شد, از روی عجز و بیچارگی ایمان را به زبان اظهار کرد, در حالی که قضا و حکم خداوند در خلق اولین و آخرین چنین جاری است؛ که ایمان در هنگام دیدن عذاب خدا و توبه در هنگام مرگ پذیرفته نشود.
آیه شریفه هم به همین معنا اشاره میکند و میفرماید: «چون بأس و عذاب ما آنها را فرو گرفت و عذاب ما را دیدند, گفتند: ایمان آوردیم به خدای یگانه و کافر شدیم به آنچه تا حالا شرک آورده بودیم. امّا ایمان آنها بر ایشان سودی نداشت, چون ایمان آنها از روی اضطرار بود.» و نیز در آیهی دیگر قرآن میفرماید: «روزی که بعضی از آیات و نشانههای پروردگارت بیاید مانند آمدن ملک الموت برای قبض روح, در آن هنگام دیگر ایمان کسی برایاو سودی نخواهد داشت. درحالیکه پیش از دیدن آیات ایمان نیاورده و در ایمان خود کسب خبری نکرده است.» یعنی ایمان هیچ کس در هنگام دیدار عذاب و آیت خدا, (اگر از پیش ایمان نیاورده و کسب خیری به وسیله ایمان نکرده باشد) پذیرفته نمیباشد, بلکه ایمان خالص از روی اختیار, صحیح و مقبول است.
فرعون, چنین بود. او وقتی که مبتلا به غرق شدن بود, گفت: « ایمان آوردم که نیست خدایی جز همان خداوندی که بنی اسرائیل به او ایمان دارند و من هم از جمله مسلمانانم». پس در جواب او (از درگاه الهی) گفته شد: «اکنون که عذاب خدا را دیدی, اظهار ایمان میکنی و حال اینکه پیش از این گناه کرده و در زمرهی مفسدین بودی, اما امروز غرقت میکنیم و بدنت را در مکانی قرار میدهیم که برای آیندگان علامت و نشانی باشد, که با کافران و عاصیان چنین میکنند.»([11])
پینوشت:
[1] . شوری (42) : 11.
[2] . محمدباقر مجلسی, بحارالانوار, ج 6 , ص 63 .
[3] . مسند, ج 1 , ص 48 و 49 , ح 2.
[4] . همان, ذیل حدیث 2.
[5] . محمدباقر مجلسی, بحارالانوار, ج 6 , ص 60 و 61.
[6] . همان, ص 59 .
[7] . مسند, ج 2, ص 149 و 153, ح 58 و 75 و بحارالانوار, ج 6 , ص 64 .
[8] . غافر (40 ) : 84 .
[9] . انعام (6 ) : 158.
[10] . یونس (10) : 91 و 92.
[11] . محمدباقر مجلسی, بحارالانوار, ج 13, ص 130و 131, ح 34.