آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۳

چکیده

متن

نام او، ابوالعباس احمدبن محمد کوفى (ابن سعیدبن عبدالرحمن بن ابراهیم بن زیادبن عبداللّه بن عجلان) است که به ابن عقده نامبردار گشته است.1 جدّ چهارمش (زیاد) را باعبدالواحدبن عیسى بن موسى هاشمى، رابطه «ولاى عتق» پیوند مى داد و جدّ ششم او (عجلان)، مولاى عبدالرحمان بن سعید بن قیس همدانى بود. ابن عقده به سال 249هـ در کوفه ولادت یافت.2 وفات او را سیره نگاران و صاحبان تراجم و تاریخ، از جمله شیخ طوسى در کتاب الفهرست، در 333هـ دانسته اند؛ با وجود این، شیخ در رجال خود، سال 332هـ را آورده است.3 ذهبى براى تاریخ ولادت ابن عقده سال 241هـ، یعنى هشت سال جلوتر از تاریخ مشهور (249هـ) را ذکر کرده است که نباید درست باشد.4 خطیب بغدادى، شبانگاه نیمه محرم 249هـ را زمان ولادت او نقل کرده و هفتم ذى القعده 333هـ را زمان درگذشت وى شناسانده است.5
پدر ابن عقده، محمدبن سعید، ملقّب به عقده و در علم نحو زبردست بود و اصلا به سبب آگاهى از پیچیدگى هاى دو علم تصریف و نحو، چنین لقبى یافت. چراکه در مسائل بغرنج صرف و نحو، صاحبنظر بود و درباره پیچیدگى ها و گرهها (عقده ها)ى آن دو علم، سخنان راهگشا مى گفت. او در کوفه به استنساخ و فروش کتاب اشتغال داشت و علاوه بر آن، قرآن و ادبیات هم تدریس مى کرد. عقده را عالمى عامل و نحوى یى صالح دانسته اند.6 ابن نجّار، او را زیدى مذهب، زاهد و عابد و ورّاقى7 خوش خط معرفى کرده است.8

مذهب ابن عقده
شیخ طوسى او را زیدى جارودى دانسته و معتقد است بر همین مذهب، درگذشته است.9 نجاشى نیز در فهرست (رجال) خود، وى را زیدى جارودى معرفى کرده است.10 خطیب بغدادى از مذهب ابن عقده سخنى نگفته و صرفا درباره پدرش (عقده) زیدى بودن وى را مطرح کرده است.11
علامه شوشترى درباره مذهب ابن عقده چندین احتمال داده است؛ او سکوت خطیب درباره مذهب ابن عقده را چنین تفسیر کرده است:
«از سکوت خطیب بغدادى درباره مذهب ابن عقده، برمى آید که وى (ابن عقده) عامّى مذهب بوده است و مؤیّد این حرف، آن که خطیب به نقل از ابن عقده سه روایت آورده که در آنها از على(ع) و خلفاى پیش از او تمجید و تجلیل شده است».12
احتمال دومى که درباره مذهب ابن عقده مى رود، زیدى بودن اوست؛ علامه شوشترى دراین باره مى نویسد:
«در عین حال، زیدى بودن ابن عقده نیز محتمل و ممکن است؛ منتها زیدى مذهبى که از اهل سنّت روایت مى کرده، همچنانکه از شیعه امامیه روایت مى کرده است».
احتمال سوم، امامى مذهب بودن ابن عقده است که علاّمه شوشترى پس از ذکر دو روایت ابن عقده از امام صادق(ع)، به میان افکنده است. درواقع شاید بتوان از این دو روایت، توجّه ارادتمندانه و اهمیتى را که ابن عقده براى نظر امام صادق(ع) قائل بوده است، استنباط کرد ولى به دست آوردن «امامى مذهب بودن» ابن عقده، به صرف نقل این دو روایت، مشکل است.
آن دو روایت، بدین قرارند:

1) «عن أبى الصباح، قال: دخلت على أبى عبداللّه ـ علیه السلام ـ فقال لى: ماوراءک؟ فقلت: سرور من عمّک زید خرج یزعم أنّه … قائم هذه الأمّة وأنّه إبن خیرة الإمام فقال: کذب لیس هو کما قال، إن خرج قتل».
ابوالصباح روایت کرده که بر امام صادق(ع) واردشدم. به من فرمود: «چه خبر؟» گفتم: «از عمویت زید، خبر مسرّت بخشى دارم؛ قیام کرده و مدّعى گشته که قائم این امّت و فرزند (برگزیده) بهترین امام است». امام صادق(ع) فرمود: «چنین که مى گوید نیست؛ او دروغ مى گوید و اگر قیام کند، کشته خواهد شد».

2) «خرج حفص مع زید وظهر من الصادق ـ علیه السّلام ـ تصویبه لذلک».
به همراه زید، حفص قیام کرد و امام صادق ـ ع ـ آن را تصویب نمود.
مضمون این دو روایت، از دو جنبه متفاوت، دیدگاه و نظر امام صادق(ع) را نسبت به زید و قیام و یاران او مى رساند و مى نمایاند. علامه شوشترى پس از نقل روایتها مى نویسد:
«فمثله ـ کما ترى ـ یوجب امامیّته وینافى زیدیّته».
چنین کسى ـ همانگونه که مى بینى ـ ضرورتا امامى است و (نقل چنین روایاتى) با زیدى بودن او منافات دارد.

سپس علامه شوشترى در جارودى بودن ابن عقده نیز تردید مى کند و از شهرستانى نقل مى کند که: «جارودى شخصى است که عقیده دارد پیامبر(ص)، على(ع) را نه به اسم بلکه به وصف معیّن کرده است. امام پس از پیامبر، على است، ولى مردم قصور ورزیدند و کوشش نکردند وصف را بشناسند و موصوف را بجویند»13؛ درحالى که ابن عقده در میان آثار خود، «کتاب الولایة ومن روى غدیرخم» را دارد که در کتاب «الطرائف»، به نقل از آن، اسامى راویان حدیث غدیر از میان صحابه، ذکر شده است.14
درواقع، مؤلف قاموس الرجال مى خواهد نتیجه بگیرد که نوشتن کتابى در موضوع ولایت و بیان و شناساندن راویان ماجراى غدیرخم، با مبانى فکرى جارودیان (که تعیین على ـ ع ـ به امامت را از سوى پیامبر ـ ص ـ و به اسم و رسم قبول ندارند)، منافات دارد و چنین کسى نمى تواند جارودى مذهب باشد.

مقام ابن عقده در حدیث
ابن عقده در دانش عظیم و دامن گستر حدیث ـ سندا و متنا ـ داراى مقامى بس والا و ارجمند است. آغاز و فرجام کوشش پیگیر و خجسته او در این عرصه، با دوران غیبت صغرى مقارن است. آغاز جستجوى او در کار حدیث را به سال دویست و شصت و اندى دانسته اند که با توجّه به زمان ولادتش (249هـ) باید گفت از پایان دوران کودکى و با آغاز نوجوانى به این کار اشتغال ورزیده است. او از بسیارى کسان در بغداد، کوفه و…، آن قدر حدیث نگاشته که به شمار و وصف درنیاید.15
خطیب بغدادى در این باره مى نویسد:
«ابن عقده، حافظ16 و عالم و ـ در نقل و بازگویى روایات ـ فراوان گو بوده است. او تراجم، ابواب و مشیخه را گردآورى کرد؛ بسیار روایت نمود و حدیثش انتشار یافت. حافظان و بزرگان حدیث، روایتگران روایات اویند».17
ابن نجّار گفته است:
«ابن عقده در زمان ما، حافظترین شخص در حدیث است.18
محمدبن على مقرى درباره محمدبن عبدالله بن احمد نیشابورى خبرداده که وى اظهارداشت که از ابوعلى حافظ شنیده است:
«در حدیث کوفیان، کسى را از ابن عقده حافظتر ندیده ام».19
دارقطنى مى گفت:
«کوفیان اتفاق نظر دارند که از زمان عبدالله بن مسعود تا دوران ابوالعباس ابن عقده، حافظتر از او دیده نشده است».20
ابوالطیب احمدبن حسن بن هرثمه اظهار داشته است: «در محضر ابوالعباس ابن عقده کوفى محدّث نشسته بودیم و از او حدیث مى شنیدیم و مى نوشتیم. مردى هاشمى پهلوى ابن عقده نشسته بود. سخن از حافظان حدیث به میان آمد؛ ابن عقده گفت: من درباره سیصدهزار حدیث از احادیث اهل بیت این مرد ـ و با دست خود به بدن مرد هاشمى زد ـ غیر از احادیث دیگر، سخن مى گویم و پاسخگو هستم»؛ ابوالحسن على بن عمر نیز بیان داشته که: «من خود، این مطلب را از ابن عقده شنیده ام». ابوبکربن ابى دارم حافظ نیز، حفظ این مقدار حدیث را به ابن عقده نسبت داده است.21 از خود ابن عقده در این باره چنین روایت شده است: «به طور منظّم و سازمان یافته، دویست وپنجاه هزار حدیث را با اسانید و متون در خاطر دارم و پیرامون اسانید، پاره اى متون، مراسیل22 و مقاطیع23 ششصدهزار حدیث، حرف براى گفتن دارم و مذاکره و بحث و بررسى مى کنم».24
روایات متعدّد و متفاوت موجود در خصوص کمیّت احادیث منسوب به ابن عقده را مى توان ناظر به ادوار زندگى پرثمر او و بیانگر این امر دانست که ابن عقده در زندگى هشتاد و چندساله خود (333ـ249هـ.)، در راه پرزحمت پربارکردن گنجینه روایى خود، بسیار پویا و زحمتکش بوده است.
ذهبى درباره گستردگى پهنه حدیث پژوهى او چنین مى نویسد:
«دایره کار ابن عقده در حدیث نسبت به متقدّمان و متأخران از او که در کوفه در کار حدیث جدّ و جهدى داشته اند، فراختر است».25
در این باره، ابن عقده خود داستانى شنیدنى دارد:
بردیجى وارد کوفه شد و لاف زد: از من حافظتر در امر حدیث کیست؟ بدو گفتم: «در این میدان، بردى ندارى … به کتابفروشى مى رویم، هرچه کتاب و نوشته (پیرامون حدیث) خواستى در قپان بگذار و برکش آنگاه کتابها را عرضه کن و هریک از ما مطالب و مندرجات آن را بیان مى داریم؛ آن وقت معلوم مى شود کدامیک از ما حافظتر است». چون چنین گفتم، بردیجى را دیدم که مات و مبهوت بر جاى ماند و خشکش زد.26
عبدالله فارسى، در این باره مى گوید:
چندین سال با برادرانم در کوفه ماندیم و از ابن عقده ـ حدیث شنیدیم و ـ نوشتیم؛ چون عزم بازگشت کردیم، به قصد وداع، نزد او رفتیم. ابن عقده گفت: «به آنچه از من شنیدید اکتفا کردید؟ من از کمترین شیخى که از او استماع حدیث کرده ام، نزد خود، صدهزار حدیث به یادگار دارم». به وى گفتم: «اى استاد ما چهار برادریم و هر کداممان یکصدهزار حدیث (در محضر تو) نگاشته ایم».27
ابن عقده در اسانید احادیث نیز دستى تمام و احاطه اى کم نظیر داشته است. خطیب بغدادى به ذکر سه ماجرا درباره ابن عقده پرداخته که در هر سه، اطلاعات کامل و فراگیر ابن عقده نسبت به سند و طرق احادیث، به خوبى نمایانده شده است.28

مشایخ روایت ابن عقده
ابن عقده در مسیر دشوار جستجوى حدیث، دست ارادت به استادان و مشایخ حدیث فراوانى داده و در هر دیدار، کوشیده است گنجینه روایى خود را هرچه غنى تر و پربارتر سازد. البته باید دانست که او در پایان عمر، مجدّدا به بغداد بازگشت و در این شهر، به نقل و روایت احادیث، همّت ورزید. در میان مشایخ روایت او مى توان از این کسان یادکرد:
ابن کریب (محمدبن علاءبن کریب همدانى کوفى، از حافظان نامدار کوفه)29، محمدبن عبیدالله منادى، على بن داود قنطرى، حسن بن مکرم، یحیى بن أبى طالب، احمدبن ابى خیثمه، عبدالله بن روح مدائنی و اسماعیل بن اسحاق قاضى (که به گفته ابن جعابى، بار اوّل که ابن عقده به بغداد سفرکرده، از او حدیث شنیده است).30
قزوینى در «الإرشاد»، نام بیش از پانزده تن دیگر از مشایخ روایى ابن عقده را ذکر کرده است.31

راویان ابن عقده
تعداد پرشمارى از روایتگران و پژوهندگان حدیث، از ابن عقده روایت کرده اند؛ بزرگان و حافظانى نظیر: ابوبکربن جعابى، عبدالله بن عدى جرجانى، ابوالقاسم طبرانى، محمدبن مظفر، ابوالحسن دارقطنى، ابوحفص بن شاهین، عبدالله بن موسى هاشمى، عمربن ابراهیم کتانى، ابوعبیداللّه مرزبانى و شمارى دیگر که با نامبردگان در یک طبقه قرار داشته اند و راویانى که در طبقات بعدى بوده اند.32 ابوعلى حافظ نیشابورى و ابواحمد کرابیسى که هردو از حافظان بزرگند، از دیگر روایتگران روایات ابن عقده اند.33 مشایخ اجازه شیخ طوسى، پنج تن اند که یکى از آنان «احمدبن محمدبن موسى» معروف به «ابن الصّلت»، از راویان حدیث ابن عقده است و شیخ، کتب ابن عقده را توسط او روایت کرده است.34

علماى عامّه و ابن عقده
در میان عالمان و رجالیان عامّه، دو دیدگاه مثبت و منفى درباره ابن عقده وجود دارد. یکى از علّتهاى وجود دیدگاه منفى را باید تفاوت مذهب و تعصّبات فکرى دانست.
شمس الدین ذهبى درباره او مى نویسد:
«ابن عقده، حافظ و علاّمه و یکى از استوانه هاى حدیث، نادره دوران و صاحب مصنّفاتى ـ که خالى از ضعف هم نیست ـ مى باشد».35
ابوعبدالله نیشابورى گوید:
به ابوعلى حافظ گفتم: «برخى از مردمان درباره ابن عقده، حرفهایى مى زنند». پرسید: «در چه موردى؟» گفتم: «این که او در ذکر سخنان ضعیف و نامتناسب از اشخاص مجهول، بى نظیر است» ابوعلى حافظ اظهار داشت: «خودت را بیهوده با آن حرفها مشغول نکن ابن عقده، امامى حافظ است؛ موقعیت او، منزلت و مکانت شخصى است که از تابعان و اتباعشان سؤال و روایت مى کند (نه از اشخاص متفرقه و مجهول)».36
با دقت و تأمل در روایت فوق، احتمال وجود و بروز انگیزه هاى غرض آلود، همچون حسادت، تنگ نظرى و انحصارطلبى، در برخى منتقدان ابن عقده (که نوعا از طایفه علما و محدّثان عامه مى باشند) را منتفى نمى دانیم. در مقابل، اشخاصى چون دعلج بن احمدبن دعلج بن عبدالرحمان سجستانى معدّل ثقه را مى بینیم که کتاب خود، تحت عنوان «المسند» را براى ابن عقده مى فرستد تا در آن بنگرد ـ و نظر دهد ـ و در اجزاى کتاب، بین هردو برگ، دینارى مى نهد.37

عالمان و رجالیان شیعه و ابن عقده
ابن عقده، در مجموع، مورد تأیید و تکریم دانشمندان و دست اندرکاران دانش و رجال و حدیث شیعه است. او «مورد احترام علماى شیعه بود و اینان، ارزش آثار وى را به اندازه تألیفات دیگر دانشمندان شیعه مى دانند».38
نعمانى در اوائل «کتاب الغیبة»، در اشاره به ابن عقده مى نویسد:
«این مرد از کسانى است که در وثاقت و آگاهى او به حدیث و رجال ـ که از وى نقل شده و به ما رسیده است ـ نتوان خدشه اى واردکرد».39
شیخ طوسى درباره ابن عقده مى نویسد:
«جلیل القدر، عظیم المنزلة، … روى جمیع کتب اصحابنا وصنّف لهم وذکر اصولهم، وکان حفظة».40
والاقدر، عظیم الشأن، … تمام کتابهاى اصحاب ما را روایت کرده و براى آنان ـ در قالب مصنّفاتى ـ تألیف نموده و اصولشان ـ اصلهاى حدیثى آنان ـ را ذکر کرده است؛ او از حافظان بود.
همو در کتاب «الفهرست» مى نویسد:
شأن وى ـ ابن عقده ـ در وثاقت، بزرگى قدر و عظمت حفظ، مشهورتر از آن است که محتاج ذکر باشد.41
نجاشى رجالى نامدار شیعه درباره او مى نویسد:
«هذا رجل جلیل فى اصحاب الحدیث، مشهور بالحفظ، والحکایات تختلف عنه فى الحفظ وعظمه، … وذکره اصحابنا لاختلاطه بهم ومداخلته إیّاهم وعظم مجلّه وثقته وامانته».42
این مرد در میان اهل حدیث، بزرگ قدر و مشهور به حفظ است و درباره عظمت و حفظ او حکایات، مختلفند. اصحاب ما به سبب آمیزش و مشارکت وى با آنان و نیز منزلت عظیم و وثاقت و امانتش، از او نام برده اند.

آثار ابن عقده
میراث مکتوب روایى، در اشکال متعدّد و گوناگون از قبیل: اجزاء، اصول، کتب، مصنّفات، مسانید، جوامع حدیثى و…، از همان دهه هاى نخست و سده هاى آغازین اسلامى، پا در عرصه وجود گذارد و على رغم داعیه هاى فراوان براى تباهى و تلف این اندوخته پرارزش اعتقادى ـ فرهنگى، در اثر مساعى خستگى ناپذیر حافظان، محدّثان، راویان، رجالیان و به طور کلّى کلیّه دست اندرکاران و پژوهندگان درست اندیش و راست کردار حدیث، از طبقه اى به طبقه دیگر انتقال یافته و در میان نسلهایى از پى هم آینده، سینه به سینه و دست به دست گشته و بخش در خور توجّهى از این میراث ارجمند و گرانبها، از دستبرد حوادث روزگار مصون مانده است. بدون تردید در این فرآیند پرنشیب وفراز، نقش و موقع و مقام ابن عقده، برجسته، ارزشمند و سپاس انگیز و ستودنى است. بویژه تلاش وى در اخذ و روایت احادیث شیعه امامیه، کم نظیر و برجسته است. «او نویسنده اى پرکار بوده و آثار فراوانى از خود به یادگار گذاشته است»43 که اجمالا به بیان و معرفى آنها مى پردازیم:

1. رجال ابن عقده، که یکى از مهمترین آثار او و درباره صحابیان امام صادق(ع) است.
شیخ طوسى در آغاز کتاب «رجال» خود که بر اساس طبقات سامان یافته گفته است که «مصنّفان شیعى، هرکدام گوشه اى از مطلب را به رشته تحریر درآورده اند؛ ولى ابن عقده در بیان رجال ـ راوى حدیث ـ امام صادق(ع)، کار را به نهایت خود رسانده؛ هرچند از رجال ـ راوى حدیث ـ امامان دیگر، ذکرى نکرده است». همچنین نجاشى در میان مصنّفات ابن عقده، از کتاب رجال او نام برده و آن را کتاب ـ ویژه معرفى ـ راویان حدیث جعفربن محمد(ع) خوانده است. شیخ طوسى در مقدمه رجال خود، همچنین تصریح مى کند که تمام آنچه را که ـ از نامهاى راویان امام صادق(ع) ـ در رجال ابن عقده بوده، ضمن ابواب کتابش آورده است و آنچه را هم که ابن عقده در کتابش نیاورده، او در کتاب خود وارد کرده است.44
متأسفانه تاکنون نسخه اى از این کتاب، فراچنگ حدیث شناسان درنیامده است.

2. کتاب الجهر ببسم الله الرحمان الرحیم؛45

3. ذکر النبىّ(ص) والصخرة والراهب وطرق ذلک؛

4. کتاب الشیعة من اصحاب الحدیث؛

5. کتاب صلح الحسن(ع) و معاویة؛

6. طرق حدیث النّبى(ص): «أنت منّى بمنزلة هارون من موسى»، عن سعدبن أبی وقّاص؛

7. طرق حدیث الرّایة؛

8. فضائل على(ع)؛

9. کتاب فضل الکوفة؛

10. کتاب الشورى؛

11. کتاب الطائر؛

12. مسند عبدالله بن بکیربن أعین؛

13. کتاب من روى عن أبى جعفر محمدبن على الباقر(ع) وأخباره؛

14. کتاب من روى عن الحسن والحسین(ع)؛

15. کتاب من روى عن زیدبن علی ومسنده؛

16. کتاب من روى عن علیّ بن الحسین(ع) زین العابدین واخباره؛

17. کتاب من روى عن علیّ(ع) أنّه قسیم الجنة والنار؛

18. من روى عن فاطمةالزهراء(س) من اولادها؛

19. کتاب الولایة ومن روى غدیرخم؛ در این کتاب، حدیث غدیر را از یکصد وپنج طریق ذکر کرده است.

20. یحیى بن زیدبن علی وأخباره؛ 21. کتاب السنن؛

22. کتاب من روى عن امیرالمؤمنین(ع)؛

23. کتاب تفسیرالقرآن46؛ نجاشى این کتاب را خود دیده و به نیکویى ستوده است.

طریق روایتى شیخین به ابن عقده
یک طریق47 روایتى صدوق به ابن عقده، از محمدبن ابراهیم بن اسحاق طالقانى، از احمدبن محمدبن سعید همدانى کوفى (مولاى بنى هاشم) است. این طریق، به واسطه محمدبن ابراهیم، ضعیف است.48 شیخ طوسى در اشاره به طرق خود به ابن عقده، مى نویسد: «از شیوخ ما، تلّعکبرىّ و دیگران از وى روایت کرده اند. از ابن المهدى و از احمدبن محمد معروف به ابن الصّلت شنیدیم که از او روایت کرده اند؛ ابن الصّلت از سوى خود به ما اجازه روایت تمامى روایات ابن عقده را داده است».49 شیخ همچنین در فهرست خود مى نویسد: «تمام روایات و کتابهاى ابن عقده را ابوالحسن احمدبن محمدبن موسى الأهوازى بر ما قرائت کرد که با آن، خط ابوالعباس ابن عقده، به همراه اجازه و شرح روایتها و کتابهایش از ابوالعباس احمدبن محمدبن سعید، وجودداشت».50
علامه شوشترى، درباره ابن الصّلت که از مشایخ اجازه شیخ طوسى بوده، نوشته است: «مقصود از احمدبن محمدبن موسى اهوازى، ابن الصّلت مى باشد. وى از رجال عامّه بوده که این مطلب، از اجازه علاّمه به بنى زهره برمى آید و سکوت ذهبى و خطیب بغدادى درباره مذهب او، دلیلى دیگر بر آن است و این، امر مستبعدى نیست؛ زیرا ابن عقده، زیدى بوده و از خاصّه و عامّه روایت کرده، و (خاصّه و عامّه) از او روایت مى کرده اند. ابن الصّلت را ذهبى و خطیب بغدادى با اوصاف صدوق و صالح ستوده اند».51 بنابراین طریق شیخ به ابن عقده، متین و استوار است.

طبقه52 ابن عقده
ابن عقده در میان محدّثان با کلینى در یک طبقه قراردارد.53 ذهبى در تذکرةالحفاظ، طبقه یازدهم را طبقه اى مى داند که ابن عقده در آن جاى گرفته است.54

1ـ «ابن عقده در اسناد گروهى از روایات، با عنوان «احمدبن محمّدبن سعید» قرار گرفته است که به بیست و شش مورد بالغ مى شود. او از این اشخاص روایت کرده است:
ابوالحسن بن قاسم، احمدبن حسین بن عبدالملک أودى، احمدبن یوسف، جعفربن عبداللّه حلوى، جعفربن عبدالله محمدى علوى، جعفربن مالک ابى عبداللّه خزارى، جعفربن محمد حسینى، على بن حسن، على بن حسن بن فضّال و محمّدبن عبدالله بن غالب.
و این اشخاص از او روایت کرده اند: محمدبن احمدبن داود قمى، محمدبن محمدبن طاهر موسوى ابوعبداللّه شریف فاضل و ابومحمد هارون بن موسى.

2ـ ابن عقده در إسناد تعدادى از روایات با عنوان «احمدبن محمّدبن سعید، ابوالعباس» جاى گرفته و از این افراد روایت کرده است:
احمدبن حسین بن عبدالکریم أودى، علىّ بن حسن، علىّ بن حسن بن فضّال.
در همه این موارد، ابومحمد هارون بن موسى (تلّعکبرىّ)55، از ابن عقده روایت کرده است.

3ـ ابن عقده، با عنوان «احمدبن محمدبن سعیدبن عقده»، در اسناد گروهى از روایات به چشم مى خورد و از این اشخاص روایت کرده است:
احمدبن عمربن محمدبن حسن (که شیخ نیز به طریق خویش از وى روایت کرده است)، احمدبن محمدبن حسن، احمدبن محمدبن یحیى خازمى و محمدبن یوسف بن ابراهیم.

4ـ ابن عقده، در اسناد گروهى دیگر از روایات، با عنوان «احمدبن محمّدبن سعیدبن عقده حافظ» جاى گرفته و از قاسم بن محمّدبن حسین جعفى روایت کرده (که شیخ نیز با طریق خودش از او روایت کرده)است.

5ـ ابن عقده، با عنوان «احمدبن محمّدبن سعیدبن عقده حافظ، ابوالعباس» در اسناد گروهى از روایات قرارگرفته و از احمدبن حسین بن عبدالملک أودى روایت کرده است.

6ـ ابن عقده، با عنوان «احمدبن محمدبن سعیدبن عقده حافظ، ابوالعباس همدانى» در طریق گروهى از روایات آمده و از محمّدبن مفضّل بن ابراهیم ابوجعفر اشعرى روایت کرده (که شیخ نیز از او به طریق خود روایت کرده)است.

7ـ ابن عقده، با عنوان «احمدبن محمّدبن سعید کوفى»، در اسناد روایاتى واردشده و از علىّ بن حسن بن فضّال روایت کرده (که صدوق نیز با طریق خود از او روایت کرده)است.

8 ـ ابن عقده، با عنوان «احمدبن محمدبن سعید همدانى» در اسناد برخى روایات قراردارد و از حسن بن قاسم روایت کرده است. از ابن عقده نیز محمدبن ابراهیم بن اسحاق روایت نموده است. همچنین ابن عقده تحت عنوان پیش گفته، از على بن حسن بن على بن فضّال روایت کرده (که شیخ نیز به طریق خودش از او روایت نموده)است.

9ـ ابن عقده، با عنوان «احمدبن محمدبن سعید همدانى، مولى بنى هاشم» از عبدالرحمن بن جعفر حریرى روایت کرده و متقابلا احمدبن حسین قطّان هم از ابن عقده روایت نموده است.56

چنانکه در آغاز این بخش گفته شد، ذهبى در تذکرةالحفّاظ، ابن عقده را از راویان و حافظان طبقه یازدهم (الطبقة الحادیة عشرة) محسوب داشته است؛ به روایت ذهبى، طبقه یازدهم را این اشخاص تشکیل داده اند:

«1ـ ابوعوانة؛
2ـ حسن بن صاحب بن حمید؛
3ـ ابن حیون اندلسى؛
4ـ ابن منذر نیشابورى؛
5ـ ولیدبن أبان اصفهانى؛
6ـ کتانى؛ 7ـ خلال؛
8 ـ عبداللّه بن عروه هروى؛
9ـ طوسى خراسانى (حافظ ابوعلى حسن بن على بن نصر خراسانى)؛
10ـ ابوبکر رازى؛
11ـ أرغیانى نیشابورى؛
12ـ محمدبن عقیل بن أزهربن عقیل بلخى؛
13ـ عبداللّه بن محمدبن مسلم اسفراینى؛
14ـ منکدرى مدنى؛
15ـ ابن جارود نیشابورى، صاحب کتاب «المنتقى فى الأحکام»؛
16ـ ابن جوصاء دمشقى؛
17ـ ابوعمرو حیرى؛
18ـ ابن سلم اصفهانى؛
19ـ ذهبى بلخى؛
20ـ سنجى مروزى؛
21ـ ابن فطیس أندلسى؛
22ـ مصحبى مروزى؛
23ـ ابن مروان؛
24ـ أعمشى؛
25ـ محمدبن حمدون بن خالدبن یزید؛
26ـ امام طحاوى حنفى؛
27ـ ابن سریج بغدادى؛
28ـ ألبیرى أندلسى؛
29ـ ابن معدان؛
30ـ مکحول؛
31ـ ابن جباب قرطبى؛
32ـ عبدالملک بن محمد ابونعیم إسترآبادى؛
33ـ ابوعمران موسى جوینى؛
34ـ ابن زیاد نیشابورى؛
35ـ ابن شرقى نیشابورى؛
36ـ دغولى سرخسى؛
37ـ محاملى بغدادى؛
38ـ محمدبن نوح جندى شاپورى؛
39ـ برداغس قنّسرینى؛
40ـ محمدبن مخلدبن حفص دورى؛
41ـ ابن ابى حاتم رازى؛
42ـ ابوطالب بغدادى؛
43ـ ابوجعفر عقیلى؛
44ـ ابوالفضل جارودى؛
45ـ ابن عبید بغدادى؛
46ـ محمدبن عبدالملک بن ایمن بن فرج القرطبى؛
47ـ محمدبن یوسف هروى؛
48ـ ابواسحاق مموس همدانى؛
49ـ ابن عقده کوفى؛
50ـ ابن أنبارى نحوى؛
51ـ محمدبن قاسم بیانى أموى؛
52ـ ابوبکر طحّان؛
53ـ شهروزى؛
54ـ ابوعلى قشیرى؛
55ـ ابن علک مروزى؛
56ـ شاشى ابوسعید الهیثم؛
57ـ ابن منادى بغدادى؛
58ـ ابوالقاسم اردبیلى؛
59ـ ابوسعیدبن أعرابى؛
60ـ قاسم بن اصبغ قرطبى؛
61ـ على بن حمشاد نیشابورى؛
62ـ قطّان قزوینى؛
63ـ خیثمةبن سلیمان طرابلسى؛
64ـ ابوالعباس أصم نیشابورى؛
65ـ ابن أحزم ابوعبدالله نیشابورى؛
66ـ عبدالمؤمن بن خلف نسقى نیشابورى؛
67ـ نجاد بغدادى حنبلى؛
68ـ ثابت بن حزم سرقطسى؛
69ـ حسن بن سعدبن ادریس قرطبى؛
70ـ ختلى بغدادى؛
71ـ على بن فضل بن طاهربن نصر بلخى؛
72ـ محمدبن حمدویه بن سهل مروزى؛
73ـ ابوعمر زاهد بغدادى؛
74ـ احمدبن عبیدبن اسماعیل بصرى؛
75ـ ابن یاسین ابواسحاق هروى؛
76ـ ابویعقوب مجرى جرجانى؛
77ـ عمربن سهل بن اسماعیل دینورى».57

ابن عقده در طریق احادیث، و روایات شیعه
ابن عقده در حفظ و انتقال گنجینه عظیم روایات، بویژه احادیث شیعه، نقشى مهم و کلیدى دارد. او که زیدى جارودى است، با وسعت دید و سعه صدرى که نوعا ویژه بزرگمردان رهیده از تعصّب است، پاى همّت در میدان عمل نهاده و سرمایه عمر بر سر کار حدیث، خصوصا روایات شیعه اثناعشرى نهاده است.
در این بخش، شمارى از اهل حدیث را از نظر مى گذرانیم که ابن عقده، احادیث و روایات و نیز کتابها و اصل هاى روایى آنها (اصولى که محتوى مجرّد کلام معصوم بوده اند) را اخذ نموده و به آیندگان و نسلهاى بعدى داده است [این راویان و محدّثان، عمدتا از اصحاب و راویان امام صادق(ع)، امام باقر(ع) و دیگر معصومین مى باشند که ابن عقده، میراث گرانسنگ آنان را از تباهى و تلف و دستبرد دستهاى خائن تحریفگر رهانیده و به دست باکفایت چهره هاى درخشانى چون شیخ طوسى، نجاشى و… رسانیده است.]:
1ـ محسن بن محبوب: «جمیع کتابها و روایاتش را عده اى از اصحاب ما، از …، بر ما قرائت کرده اند؛ و احمدبن محمدبن موسى بن صلت از احمدبن محمدبن سعید (ابن عقده)، از جعفربن عبدالله، از وى ـ حسن بن محبوب ـ بر ما قرائت کرده اند. حسن بن محبوب سرّاد (زرّاد)، کنیه او ابوعلى، مولاى بجیله، اهل کوفه و ثقه است. از ابوالحسن الرضا(ع) و از شصت تن اصحاب امام صادق(ع) روایت کرده است. حسن بن محبوب، والاقدر و یکى از چهار رکن دوران خویش است. در سال 224هـ، در 75سالگى درگذشت».58
2ـ خلاّد السّندى: «کتابى دارد که گروهى، از تلّعکبرىّ، از ابن عقده، از یحیى بن زکریّابن شیبان، از ابن ابى عمیر، از خلاّد سندى، بر ما قرائت کرده اند».59 وى تحت عنوان «خلاّد سندى بزّاز کوفى»، از اصحاب امام صادق(ع) معرفى شده است.60 نجّاشى، طریق خود به کتاب خلاّد سندى را چنین شناسانده است: «احمدبن محمّدبن هارون، بر ما قرائت کرد، احمدبن محمّدبن سعید (ابن عقده) براى ما روایت کرد، یحیى بن زکریّابن شیبان و محمدبن مفضّل بن ابراهیم بن قیس بن رمّانه اشعرى ما را روایت کردند، ابن ابى عمیر از خلاّد، کتابش را براى ما روایت کرد».61
3ـ سلاّم بن أبى عمرو (عمرة): شیخ در رجال خود، نامبرده را از اصحاب امام صادق(ع) برشمرده است.62 در «نضدالایضاح» آمده که: وى ثقه و در کوفه ساکن بوده است.63 کتابى دارد که گروهى، از تلّعکبرى، از ابن عقده، از قاسم بن محمد، از حسین بن حازم، از عبدالله بن جبله، از او (سلام بن ابى عمرو) روایت کرده اند.
نجاشى وى را خراسانى و ثقه و روایتگر از ابى جعفر(ع) و ابى عبدالله(ع) و ساکن کوفه، شناسانده است. طریق نجاشى به کتاب سلاّم، چنین است: «عدّه اى از اصحابمان، از احمدبن محمدبن سعید (ابن عقده) براى من قرائت کرده اند، قاسم بن محمدبن حسین بن حازم ما را روایت کرد، عبدالله بن جبله براى ما روایت کرد، سلاّم براى ما روایت کرد».64
مقایسه طریق شیخ طوسى با طریق نجاشى، مى رساند که در وجه نجاشى، بین ابن عقده و عبدالله بن جبله، راوى، یک تن بیشتر نیست و در وجه شیخ طوسى، دوتن، که محتملا سهوى از ناسخان باشد؛ به این صورت که یک تن را دوتن پنداشته و استنساخ کرده اند.
4ـ عبداللّه بن سنان: کتاب «روز و شب» از اوست که گروهى از تلّعکبرى، از ابن عقده، از جعفربن عبدالله علوى، از حسن بن حسین سکونى، از او (عبدالله بن سنان) براى ما قرائت کرده اند؛ وى کوفى، ثقه و از اصحاب ماست و هیچگونه بدگویى از او نشده است.65
نجّاشى افزون بر اوصاف مذکور، او را با عنوان «جلیل» ستوده است و پس از نام بردن چند کتاب از وى، چنین نگاشته است: «گروههایى از اصحاب ما، این کتابها را از او به سبب عظمتش در میان طائفه و وثاقت و جلالت او، روایت کرده اند».66
شیخ طوسى در رجال خود، عبدالله بن سنان را در میان اصحاب امام جعفر صادق(ع) و امام کاظم(ع) ذکر کرده و او را داراى کتابى که از امام صادق(ع) روایت کرده، دانسته است.67
5ـ عبدالله بن على بن الحسین بن زیدبن علىّ بن الحسین68: «کتابى دارد که گروهى، از تلّعکبرىّ، از ابن عقده، از رجالش، از او، بر ما قرائت کرده اند».
نجاشى در فهرست خود، او را از راویان على بن موسى الرضا(ع) دانسته که مکتوبى (نسخه اى) را از آن حضرت روایت کرده است.69
6ـ عبدالملک بن حکیم [خثعمى کوفى]: «او را کتابى است که گروهى، از تلّعکبرى، از ابن عقده، از ابن فضّال (فضّالة)، از محمدبن جعفربن محمدبن حکیم، از عمویش عبدالملک بن حکیم، بر ما، قرائت کرده اند».70 «او کوفى، ثقه و عین است که از امام صادق و امام کاظم(ع) روایت مى کند».71
7ـ علیّ بن سوید صنعانى: «کتابى دارد که گروهى، از تلّعکبرى، از ابن عقده، از حمیدبن زیاد، از محمّدبن زیاد (زید)، از احمدبن سهل، از او بر ما قرائت کرده اند».72
8 ـ عمربن سالم صاحب السابرىّ: «کتابى دارد … که تلّعکبرى، از ابن عقده،از احمدبن عمربن کیسبه، از طاطرى، از محمدبن زیاد، از او روایت کرده است».73 شیخ طوسى در رجال خود، عمربن سالم را از اصحاب امام صادق(ع) دانسته است.74
9ـ عمروبن عثمان ثقفى خزّاز: «گفته شده: أزدى، کوفى، ثقه، و کنیه اش ابوعلى است و از پدرش، از سعیدبن یسار روایت کرده است. حدیث او پاکیزه و پیراسته (نقى)، و داراى حکایتهاى صحیح است. نام پسرش، محمّد است که ابن عقده از او روایت کرده است».75
10ـ غیاث بن ابراهیم تمیمى اسدى بصرى: ساکن کوفه و ثقه بوده و از امام صادق و امام کاظم(ع) روایت کرده است»76؛ «کتابى دارد به نام سمقتل امیرالمؤمنین(ع)ز که احمدبن محمدبن موسى، از ابن عقده، از حسین بن حمدان، از على بن ابراهیم بن معلى بن زید (زیدان)بن عمر براى ما قرائت کردند که وى اظهارداشت: غیاث بن ابراهیم براى ما روایت کرد؛ و کتاب را ذکرنمود».77
«وى، ابومحمد، بترى و فاسدالاعتقاد بوده است».78 شیخ طوسى ضمن اصحاب امام باقر(ع)، به عنوان بترى از او یادکرده و در میان اصحاب امام جعفر صادق(ع)، روایت او از امام کاظم(ع) را یادآور شده است.79
11ـ لوط بن یحیى بن سعید مخنف: «ابن سالم ازدىّ غامدى، ابومخنف، شیخ أصحاب اخیار و مهترشان در کوفه بوده است؛ به روایاتش اعتماد مى کنند؛ از جعفربن محمد(ع) روایت کرده است».80 شیخ طوسى در رجال خود، او را از اصحاب امام حسن و امام حسین و امام صادق(ع) دانسته است.81 «کتاب «خطبةالزاهراء» از اوست که احمدبن محمدبن موسى، از ابن عقده، از یحیى بن زکریابن شیبان، از نصربن مزاحم، از ابومخنف، از عبدالرحمان بن جندب، از پدرش، آن را بر ما قرائت کرده است».82
12ـ ابوخالد قمّاط: از اصحاب امام صادق(ع) است83. ابن عقده، نام او را کنکر دانسته است.84 (در این بند، توجه شیخ به نظر ابن عقده در تعیین نام این شخص، در نظر بوده است.)
13ـ ابوالصبّاح، مولاى آل سام: «او را کتابى است، گروهى، از تلّعکبرى، از ابن عقده، از احمدبن عمربن کیسبه، از طاطرى، از محمدبن ابى عمیر، از او، بر ما قرائت کرده اند.85
14ـ أبان بن تغلب بن رباح: «در میان شیعه، جایگاهى رفیع دارد؛ با علىّ بن الحسین و ابوجعفر، و ابوعبدالله ـ علیهم السلام ـ دیدار و از آنان روایت کرده است و نزد آنان پیشینه و سابقه و منزلتى داشته است».86 شیخ طوسى نیز در فهرست و رجال خود، وى را جزو اصحاب امام چهارم و پنجم و ششم دانسته و در فهرست، وصف بلیغى از او به دست داده است.87 أبان، کتاب سالغریب فى القرآنز را تألیف و شواهد آن را از شعر انتخاب کرده است. پس از وى، عبدالرحمان بن محمد أزدى، مجموعه واحد و مشترکى از کتاب أبان و محمدبن سائب کلبى و أبى روق بن عطیةبن حرث، فراهم کرد و با وجود موارد اختلاف، آنها را کتاب واحدى قرارداد؛ از این جاست که گاهى کتاب أبان به تنهایى عرضه مى شود و گاهى مشترک، آن طور که عبدالرحمن بپرداخت. پس، کتاب أبان را (و نه کتاب مشترک را)، احمدبن محمدبن موسى، از احمدبن محمدبن سعیدبن عقده، از منذربن محمد قابوسى براى ما قرائت کرده اند که وى گفت: محمدبن منذربن سعیدبن الجهم، از أبان، براى ما روایت کرده است».88
15ـ ابراهیم بن حکم بن ظهیر فرازى: از جمله کتابهاى او «کتاب الملاحم» و «کتاب خطب على علیه السلام» است. شیخ طوسى، طریق خود به این دو کتاب را چنین شناسانده است: «احمدبن محمدبن موسى ما را از آنها آگاهانیده و اظهار داشته است: احمدبن محمّدبن سعید، آن را بر من قرائت کرد و گفت: یحیى بن زکریابن سلیمان (شیبان)، از ابراهیم بن حکم، براى من روایت کرده است».89
و طریق نجّاشى به ابراهیم، این چنین است: «محمّدبن جعفر، ما را آگاهانید، احمدبن محمّدبن سعید (ابن عقده) براى ما روایت کرد، یحیى بن زکریابن شیبان، از ابراهیم، کتابهایش را براى ما روایت کرد».90
16ـ ابراهیم بن محمّدبن أبی یحیى: «أبواسحاق، مولا أسلم، مدنى، از امام باقر و صادق(ع) روایت کرده است. او خصّیص (برگزیده ویژه و یگانه) امام صادق(ع) بوده و عامّه به همین سبب، تضعیفش کرده اند».91
شیخ طوسى، متفرد و ویژه بودن او به نقل حدیث شیعه را انگیزه عامه در ضعیف شمردنش مى داند و اضافه مى کند: «کتاب باب بندى شده اى در حلال و حرام دارد (از جعفربن محمد علیه السلام) که احمدبن موسى مشهور به ابن الصّلت اهوازى آن را بر ما قرائت کرد و گفت که احمدبن محمدبن سعیدبن عقده حافظ براى ما قرائت کرد و بیان داشت که منذربن محمد قابوسى ما را روایت کرد و بیان داشت که حسین (حسن)بن محمدبن على أزدى براى ما روایت کرد و بیان داشت که ابراهیم، ما را روایت کرد».92
همچنین شیخ طوسى در رجال خود، او را از اصحاب امام صادق(ع) معرّفى کرده است.93 و در طریق نجّاشى به کتاب نامبرده، ابن عقده یکى از راویان است.94
17ـ احمدبن محمّدبن عمروبن أبى النّصر: ابوجعفر مشهور به بزنطى، کوفى و ثقه است و امام رضا و امام جواد(ع) را دیدار کرده و نزدشان جایگاهى بلند داشته و از حضرت رضا(ع) کتابى را روایت کرده است. شیخ طوسى، طریق خود به کتاب او (النوادر) را بدین گونه شناسانده است: «احمدبن محمدبن موسى براى ما قرائت کرد: احمدبن محمدبن سعید (ابن عقده) ما را روایت کرد؛ یحیى بن زکریابن شیبان براى ما روایت کرد: احمدبن محمد ما را روایت کرد …».
نجّاشى در فهرستش، طریق خود به کتاب وى را چنین معرّفى کرده است: «احمدبن محمّد جندى، از ابوالعباس احمدبن محمّد، ما را از آن آگاهانیده است و اظهار داشته: یحیى بن زکریّابن شیبان، از بزنطى، آن را براى ما روایت کرده است».96
شیخ طوسى در رجال خود، نام وى را جزو اصحاب امام کاظم و امامان پیش(ع) ذکرکرده و او را ثقه و جلیل القدر خوانده است.97
18ـ اسماعیل بن أبی خالدبن مهاجربن عبید: «أزدى است و پدرش از حضرت باقر(ع) و خودش از حضرت صادق(ع) روایت کرده اند؛ هردو ثقه اند و از اصحاب کوفىّ ما».98 «کتاب مبوّب سقضایاز از اسماعیل است؛ احمدبن محمدبن موسى ما را از آن آگاهانیده و گفته است: احمدبن محمدبن سعید بر ما قرائت کرد و گفت که محمدبن سالم بن عبدالرحمن، از حسین محمدبن على أزدى، از پدرش، از اسماعیل براى ما روایت کرد».99
19ـ أصبغ بن نباته مجاشعى: از خواصّ على(ع)، که پس از وى زنده بود و عهد اشتر را با وصیّت آن حضرت به فرزندش محمّد، روایت کرده است.100
دورى، از او، کتاب «مقتل الحسین» را ـ به نقل ـ از احمدبن محمدبن سعید، از احمدبن یوسف جعفى، از محمدبن یزید نخعى، از احمدبن حسین، از أبى الجارود، از أصبغ روایت کرده است.101
20ـ ابن عقده، در طریق روایت نجّاشى و شیخ طوسى، از کتاب بسطام بن سابور ـ از اصحاب امام صادق(ع) ـ قرار گرفته است.102
21ـ ابن عقده، در طریق روایت کتاب ثابت بن شریح صائغ کوفى، که ثقه و از اصحاب امام صادق(ع) و کثیرالروایه از ابوبصیر بوده، جاى گرفته است.103
22ـ ابن عقده، در طریق روایت شیخ طوسى از کتاب ابومحمد حذیفةبن منصوربن کثیربن سلمةبن عبدالرحمن خزاعى، ـ که ثقه و راوى حدیث امام باقر، امام صادق و امام کاظم(ع) بوده است ـ قرار گرفته است.104
23ـ ابن عقده، در طریق روایت شیخ طوسى از کتاب حسین بن مصعب، قراردارد.105
24ـ ابن عقده، (به روایت ابن حجر)، حدیث غدیر را در کتاب «الموالاة»، از حبةبن جوین روایت کرده و ابن حجر، اسناد روایت را بسیار ضعیف دانسته است106
25ـ همچون مورد پیش، ابن عقده، حدیث غدیر را از زیدبن شراحیل انصارى نیز نقل کرده است.107
26ـ ابن عقده، حدیث غدیر را همچنین از عامربن عمیر، عامربن لیلى بن ضمرة، و عبدالرّحمان بن عبدربّ انصارى، روایت کرده است.108
1. (درباره نام ابن عقده بنگرید به) تاریخ بغداد، احمدبن على خطیب بغدادى (392ـ463هـ)، دارالفکر، بیروت، بى تا: 5/14؛ سیر أعلام النبلاء، شمس الدین محمد ذهبى، تحقیق ابراهیم الزیبق، چاپ هفتم، مؤسسةالرسالة، بیروت، 1410هـ: 15/340؛ قاموس الرجال، محمدتقى شوشترى، چاپ دوم، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1410هـ: 1/602
2. تاریخ بغداد: 5/14
3. رجال الطوسى، ابوجعفر محمدبن حسن طوسى، تحقیق جواد قیّومى اصفهانى، چاپ اوّل، مؤسسة النشر الإسلامى، قم، 1415هـ: 409
4. سیر أعلام النبلاء: 15/41م
5. تاریخ بغداد: 5/23
6. (برا ى مجموع مطالب بنگرید به) تاریخ بغداد: 5/15؛ الأنساب، عبدالکریم بن محمدبن منصور تمیمى سمعانى (م562هـ)، تحقیق عبداللّه عمر البارودى، چاپ اول، دارالجنان، بیروت، 1408هـ ـ 1988م: 4/214؛ فرهنگ زندگى نامه ها، گروه مؤلفان، مرکز نشر فرهنگى رجاء، تهران، 1369ش: 1/600؛ سیر أعلام النبلاء: 15/340؛ تذکرةالحفّاظ، شمس الدین محمد ذهبى (م748هـ)، دار احیاءالتراث العربى، بیروت، بى تا،: 3/839
7. ورّاق: کاغذدار، کاغذفروش، کاغذساز. (فرهنگ لاروس عربى ـ فارسى: 2/2173)
8. تاریخ بغداد: 5/15
9. الفهرست، محمدبن حسن طوسى، به کوشش محمود رامیار، دانشگاه مشهد، 1351ش: 42
10. فهرست اسماء مصنّفى الشیعة المشتهر برجال النجاشى، احمدبن على نجاشى، تحقیق سیدموسى شبیرى زنجانى، چاپ پنجم، مؤسسة النشر الإسلامى، قم، 1416هـ: 94
11. تاریخ بغداد: 5/15
12. قاموس الرجال: 1/604
13. همان: 1/604ـ605، به نقل از «الملل والنحل»: 1/157
14. همان: 605
15. سیر أعلام النبلاء: 15/341
16. «حافظ» عنوان کسى است که در معرفت حدیث و اسماى رجال آن مهارت داشته باشد. آن که هرچه حدیث بشنود، حفظ و نقل کند … و آن که در حدود 000/100 حدیث بداند. (دایرةالمعارف فارسى، به سرپرستى غلامحسین مصاحب، انتشارات فرانکلین، تهران، 1345ش: 1/827، 835)
17. تاریخ بغداد: 5/14
18. همان: 15
19. همان: 16
20. همان.
21. همان: 16ـ17
22. جمع مرسل؛ مرسل، حدیثى است که شخصى که خود، حدیث را از پیغمبر یا امام نشنیده، بدون وساطت صحابى از معصوم نقل کند؛ به عبارت دیگر، مرسل حدیثى است که آخرین راوى آن، مذکور و معلوم نباشد. گاهى نیز مرسل بر حدیثى اطلاق شده که بیش از یک تن از سلسله سند آن حذف گردیده است. (درایةالحدیث، کاظم مدیر شانه چى، چاپ سوم، دفتر انتشارات اسلامى، قم، بى تا: 80)
23. جمع مقطوع؛ مقطوع، حدیثى است که از تابعان نقل شود. بعضى قول صحابى را که گویند: «کنّا نفعل کذا ونقول کذا … چنین مى کردیم و چنان مى گفتیم»، در شمار حدیث مقطوع آورده اند. (درایةالحدیث، ص82 ـ 83)
24. تاریخ بغداد: 5/17
25. سیر أعلام النبلاء: 15/245ـ246
26. تاریخ بغداد: 5/16 (ترجمه آزاد)
27. همان: 16ـ17
28. در این باره بنگرید به: تاریخ بغداد، ج5، ص18ـ19
29. دایرةالمعارف بستانى: 1/661
30. تاریخ بغداد: 5/14، 18ـ19
31. الإرشاد فى معرفة علماء الحدیث، قزوینى (م446هـ)، دارالفکر، بیروت، بى تا: 370ـ371
32. تاریخ بغداد: 5/14
33. الإرشاد فى معرفة علماء الحدیث، 181
34. یادنامه شیخ طوسى، دانشگاه مشهد، 1354ش: 3/185
35. سیر اعلام النبلاء: 15/341
36. تاریخ بغداد: 5/19
37. وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان، ابن خلّکان، تحقیق دکتر احسان عباس، دار صادر، بیروت، بى تا: 1/271
38. دایرةالمعارف تشیع، چاپ دوم، تهران، 1369ش: 1/250
39. قاموس الرجال: 1/603
40. رجال الطوسى: 409
41. الفهرست، محمدبن حسن طوسى، تحقیق: محمدصادق آل بحرالعلوم، المکتبة المرتضویة، نجف، بى تا: 28
42. فهرست (رجال)النجاشى: 94
43. دایرةالمعارف تشیع: 1/350
44. الذریعة الى تصانیف الشیعة، شیخ آقا بزرگ تهرانى، دارالأضواء، بیروت، 1403هـ: 10/87؛ نیز بنگرید: رجال الطوسى، ص17 و فهرست النجاشى، ص94
45. رجال النجاشى: ص94؛ مؤلّفات الزیدیة، احمد الحسینى، چاپ اول، کتابخانه آیةالله مرعشى نجفى، قم، 1413هـ: 1/390ـ391
46. درباره مجموع این آثار بنگرید به: فهرست نجاشى، ص94ـ95، و مؤلّفات الزیدیّة، ج1، ص422 و ج2، ص221، 233، 247، 325، 376ـ377 و ج3، ص17، 52ـ53، 154، 169
47. واژه هاى: طریق، وجه، سند و إسناد (وقتى به معنى سند استعمال شود؛ جمع آن، اسانید)، با هم مرادف اند و به معنى سلسله راویانى اند که حدیث (متن) را از معصوم نقل مى کنند و به عبارت دیگر، پیوند روایت را با نقطه صدور آن (معصوم)، همواره، بر دوام و برقرار نگه مى دارند. (علم الحدیث، کاظم مدیر شانه چى، چاپ سوم، دفتر انتشارات اسلامى، قم، بى تا: 212ـ213)
48. معجم رجال الحدیث، ابوالقاسم موسوى خویى، چاپ چهارم، مرکز نشر آثار شیعه، قم، 1369ش: 2/277
49. رجال الطوسى: 442
50. الفهرست، شیخ طوسى (تحقیق بحرالعلوم): 29
51. بنگرید: قاموس الرجال، ج1، ص650ـ651
52ـ طبقه، در اصطلاح روایت، جماعتى را گویند که در یک عصر و قریب السّن باشند و در ملاقات مشایخ و اخذ حدیث از استاد، شریک بوده باشند. (علم الحدیث، کاظم مدیر شانه چى)
53. درایةالحدیث: ص17؛ تأسیس الشیعة: 256
54. تذکرةالحفّاظ: 3/839 ـ 842 (معرفى کامل این مأخذ در یادداشت 57)
55. نجاشى در فهرست خود، او را چنین مدح کرده است: «در اصحاب ما، وجه و ثقه مى باشد؛ در خور اعتماد و وثوق بوده و از او بدگویى نشده است». (رجال النجاشى: 439)
56. معجم رجال الحدیث: 2/277 ـ280
57. تذکرةالحفّاظ، شمس الدین محمّد ذهبى (م748هـ)، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بى تا: 3 (3و4 در یک کتاب)/1ـ5 و 779ـ889
58. الفهرست، شیخ طوسى (به کوشش مرحوم رامیار): 96ـ97
59. همان: 124
60. رجال الطوسى، شیخ طوسى، تحقیق جواد قیّومى اصفهانى، چاپ اوّل، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1415هـ، (یک جلدى): 199
61. رجال (فهرست) النجاشى: 154
62. رجال الطوسى: 218
63. نضدالایضاح (در حاشیه الفهرست شیخ طوسى به کوشش مرحوم رامیار)، محمّدبن ملاّمحسن فیض کاشانى (علم الهدى ـ م1112هـ): 42ـ43
64. الفهرست: 157
65. رجال (فهرست) النجاشى: 189
66. الفهرست: 192
67. رجال (فهرست) النجاشى: 214
68. رجال الطوسى: 264، 339
69. درباره نام او بنگرید: الفهرست، ص193 و رجال النجاشى، ص227
70. الفهرست: 193؛ رجال (فهرست) النجاشى: 227
71. همان: 199
72. نضدالإیضاح: 199ـ200
73. الفهرست: 222
74. همان: 238
75. رجال الطوسى: 254؛ نیز بنگرید به: فهرست نجاشى، ص285
76. رجال (فهرست) النجاشى: 287
77. الفهرست: 251ـ252
78. نضدالإیضاح: 251
79. رجال الطوسى:142، 268
80. رجال (فهرست) النجاشى: 320
81. رجال الطوسى:95، 104، 275
82. الفهرست.
83. رجال الطوسى:325
84. الفهرست: 373
85. همان: 376
86. رجال (فهرست) النجاشى: 10
87. رجال الطوسى:109، 126، 164؛ الفهرست: 5
88. الفهرست: 6
89. همان: 11
90. رجال (فهرست) النجاشى: 15
91. همان: 14
92. الفهرست: 16
93. رجال الطوسى:156
94. در این باره بنگرید: رجال (فهرست) النجاشى، ص15
95. الفهرست: 36
96. رجال النجاشى: 75
97. رجال الطوسى:332، 352، 373
98. رجال (فهرست) النجاشى: 25ـ26
99. الفهرست: 55
100. رجال (فهرست) النجاشى: 8
101. الفهرست: 63
102. رجال (فهرست) النجاشى: 111؛ الفهرست: 67ـ 68؛ رجال الطوسى: 172
103. همان: 116؛ همان: 72؛ همان: 174
104. همان: 147ـ 148؛ همان: 84؛ همان: 133، 192
105. الفهرست: 109
106. الإصابة فى تمییز الصحابة: 1/372ـ373
107. همان: 567
108. همان: 2/255، 257، 408

تبلیغات