مسئله و هدف: با وجود اهمیت آموزش و پژوهش به عنوان دو کارکرد اصلی دانشگاه ها و پذیرش این مفروضه جهانی که پژوهش برای آموزش سودمند است و همچنین مبهم بودن جایگاه این دو در سیاست و عمل آموزش عالی، هدف اصلی این پژوهش، تحلیل تجارب زیسته اعضای هیئت علمی گروه علوم انسانی (الف) از پیوند آموزش و پژوهش در دانشگاه فردوسی مشهد است. روش کار: برای دست یابی به این هدف، از روش پژوهش کیفی، از نوع پدیدارشناسی توصیفی بهره گرفته شد. کلیه اعضای هیئت علمی گروه علوم انسانی (الف) سرآمد آموزش و پژوهش در دانشگاه فردوسی مشهد جامعه موردمطالعه را تشکیل دادند که مشتمل بر 48 نفر بودند. از این میان، 20 نفر به عنوان مطلعان کلیدی و با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جهت گردآوری داده های موردنیاز از مصاحبه نیمه ساخت یافته استفاده شد. داده های حاصل با استفاده از شیوه کدگذاری باز و محوری تحلیل شد. یافته ها: بر اساس یافته های این پژوهش، چهارده مقوله اصلی با هدف درک ماهیت آموزش و ماهیت پژوهش، هفت مقوله اصلی حول محور رابطه آموزش و پژوهش و چهارده مقوله اصلی به عنوان عوامل پیش برنده و بازدارنده رابطه آموزش و پژوهش شناسایی و استخراج شد. نتیجه گیری: نظر به تجارب زیسته اعضای هیئت علمی موردمطالعه بین آموزش و پژوهش در دانشگاه فردوسی مشهد رابطه وجود دارد و جهت این رابطه به دو شکل مثبت و منفی قابل ملاحظه است. به نظر می رسد رابطه بین پژوهش و آموزش برحسب مقطع تحصیلی و ماهیت رشته تحصیلی نسبی است. چنانکه این رابطه در سطح دکتری قوی ترین و در سطح کارشناسی ضعیف ترین حالت را به خود اختصاص داده است.