محمدعلی همایون کاتوزیان از پژوهشگران و صاحب نظرانی است که در ارتباط با جامعه، سیاست و تاریخ در ایران قلم فرسایی کرده است و در کنار تولید آثار مهم، دیدگاه ها و نظراتی را معطوف به تاریخ ایران ارائه کرده است.در اینکه کاتوزیان، محققی ساعی و صاحب نظر به حساب می آید تردیدی وجود ندارد و بخاطر همین، نقدهای فراوانی بر کتاب ها و آراء ایشان وارد شده است. نقطه قوت کاتوزیان در مسئله مند کردن تاریخ، سیاست و جامعه ایرانی و ارائه «وجه پروبلماتیک» این حوزه است.ایشان نظرات و دیدگاه هایی مطرح کرده که از دید خودش نظریه به حساب می آیند؛مثل «نظریه استبداد ایرانی»، «جامعه کوتاه مدت یا جامعه کلنگی» و «تضاد دولت و ملت» و غیره. یافته ها حکایت از این دارد که منتقدان کاتوزیان، دیدگاه های وی را، نظریه به حساب نمی آورند.برخی وی را صرفا تکرار کننده و بکار برنده نظریه مارکس، انگلس و ویتفوگل معرفی می کنند.برخی هم دیدگاه وی را با کمبود مصداق همراه می کنند.برخی هم دیدگاه کاتوزیان را محدود به حوزه سیاست و دولت می دانند که دیگر حوزه ها را ندیده است.در مجموع اینکه اشکالات روشی و محتوایی به نظرات کاتوزیان وارد کرده اند.در این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی به ارزیابی و تحلیل این نقدها پرداخته می شود.