آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

تاریخ گرایی نوین در زمره ی تأثیرگذارترین روش های تحلیل متن است که از اواخر دهه ی ۱۹۸۰ با مقالات و کتاب های استیون گرینبلَت و سپس لوئی مانتروز نظریه پردازی شد. هرچند که این رویکرد ابتدا در نقد ادبی نضج گرفت، اما دامنه ی کاربرد آن به مطالعات فرهنگی تسرّی پیدا کرد و امروزه در کنار رویکردهایی همچون تحلیل انتقادی گفتمان، از متداول ترین شیوه های تحلیل متن محسوب می شود. معرفت شناسیِ ضدپوزیتیویستیِ نیچه و همچنین نظریه ی فوکو درباره ی گفتمان تأثیر بسزایی در شکل گیری شالوده های نظریِ این رویکرد داشته است. در نتیجه، تاریخ گرایان نوین معتقدند هرگز نمی توان شناختی عینی و موثق از تاریخ به دست آورد، «حقیقت تاریخی» برساخته ای گفتمانی و لذا متغیر است، و مفهوم «روح زمانه» فهم گفتمان های متکثر در هر برهه ی معیّن از تاریخ را ناممکن می کند. در مقاله ی حاضر، پس از بررسی مبانی نظری تاریخ گرایی نوین، خوانشی از رمان مشهور سَووشون نوشته ی سیمین دانشور به دست داده می شود که طی آن، گفتمان های دوره ی اشغال ایران در جریان جنگ جهانی دوم از منظر تاریخ گرایی نوین تحلیل می شوند. تمرکز این تحلیل بر شورش سمیرم و نحوه ی بازنمایی آن در سَووشون است. به منظور پرداختن به زمینه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی این واقعه، از روش انسان شناس آمریکایی کلیفورد گیرتس موسوم به «توصیف همه جانبی» یا «توصیف انبوه» استفاده شده و با استناد به منابع گوناگونی مانند آرشیو سازمان اسناد ملی، گزارش روزنامه ها، کتاب خاطرات و یادداشت های پهلوی اول، کتاب خاطرات سپهبد امیراحمدی، کتاب ها و مقالات تاریخدانان و پژوهشگران تاریخ معاصر، … تلاش شده است تا تصویری از کشاکش های گفتمانی در زمان این رویداد به دست داده شود. در گام بعدی، متون غیرادبی ای که نام بردیم، به موازات متن سَووشون قرائت و از راه تحلیل گفتمان با آن مقایسه شده اند. این تحلیل نشان می دهد که صداهای خاموش در منابع رسمی تاریخ، چگونه در ادبیات می توانند شنیده شوند و به صورت گفتمان ها یا پاره گفتمان هایی مغایر با گفتمان مسلط تفسیر متفاوت خودشان از رویدادهای تاریخی را به خواننده ارائه دهند. تحلیل نحوه ی بازنمایی شورش سمیرم در سَووشون از منظر تاریخ گرایی نوین نشان می دهد که حکومت مرکزی با ایجاد شناختمان هایی مانند «ملیت»، «مدنیت»، «یاغی گری»، «شرارت» و امثال آن، تقابلی دوجزئی بین فرهنگ و سبک زندگی عشایر از یک سو و پیشرفت کشور از سوی دیگر به وجود می آورد و بدین ترتیب راه را برای سرکوب آنان باز می کرد.

تبلیغات