آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

مقدمه: چرخه ارتباط زناشویی تقاضا – کناره­گیری یکی از رایجترین الگوهای تعاملی میان زوجین است که در آن یکی از زوجین، خواستار افزایش صمیمیت است و به همسر خود نزدیک شده و از سردی و فقدان ابراز محبت او شکایت می­کند، و همسر دیگر از صمیمت اجتناب کرده، با کناره­گیری و انفعال واکنش نشان می­دهد. این الگوی تعاملی که معمولاً به شکل زن متقاضی – مرد کناره­گیر بروز می­کند، به مرور زمان تشدید و باعث نارضایتی زوجین از زندگی زناشویی می­شود. با توجه به پیشینه­های موجود، برخی از عوامل اجتماعی مانند کلیشه­های جنسیتی و تفاوت سطوح قدرت میان زنان و مردان، در شکل گیری این الگوی تعاملی نقش مؤثری داشته، زوجین را به سمت این الگو سوق می­دهد. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه متغیرهای جامعه­شناختی و چرخه ارتباط زناشویی تقاضا – کناره­گیری است تا میزان رابطه کلیشه­های جنسیتی، احساس قدرت زوجین و متغیرهای جمعیت شناختی با چرخه مذکور تعیین شود. روش: در پژوهش حاضر رابطه متغیرهای کلیشه ­ های جنسیتی، احساس قدرت زوجین و متغیرهای جمعیت شناختی با چرخه تقاضا – کناره­گیری با استفاده از روش آمار توصیفی (رگرسیون و همبستگی) بررسی شد. یافته­ها: نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که متغیرهای کلیشه­های جنسیتی، احساس قدرت و تعداد فرزندان به طور معناداری قادر به پیش­بینی چرخه مذکور هستند. نتایج آزمون همبستگی نشان داد که افزایش تفکر کلیشه­ای و تعداد فرزندان، باعث افزایش احتمال شکل­گیری چرخه تقاضا – کناره­گیری در روابط زوجین می­شود و احساس قدرتِ بیشتر با «کناره ­ گیری» و احساس قدرتِ کمتر با «متقاضی شدن» همبستگی مثبت دارند. نتیجه­گیری: نتایج فوق اهمیت توجه به متغیرهای مذکور در تحلیل علل و عوامل چرخه مذکور را نشان می­دهد و به دست اندرکاران مسائل خانوادگی و اجتماعی کمک می­کند که با شناسایی عوامل مؤثر بر این چرخه، زمینه بهبود ارتباطات زوجین را فراهم کنند.

تبلیغات