آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۰

چکیده

متن

در دوره خلافت‏خلیفه دوم، مسلمانان که هدف فتح ایران را در سر داشتند، به دنبال محلى بودند که علاوه بر نزدیکى به مرز ایران، از نظر آب و هوایى، مطلوب ساکنین جزیرة‏العرب باشد; از این‏رو سعدبن‏ابى وقاص پس از مکاتبه با خلیفه دوم، به سلمان فارسى و حذیفة‏بن الیمان ماموریت داد تا به دنبال محلى مناسب جهت اسکان خود و گله شترانشان باشند. در پى این ماموریت، منطقه‏اى در ساحل غربى رود فرات و نزدیکى شهر باستانى حیره انتخاب گردید، که بعدها کوفه نامیده شد، و این اولین شهرى بود که پس از ظهور اسلام، به وسیله مسلمانان ساخته شد.
خداوند در قرآن مى‏فرماید: «وجعلنا من الماء کل شى حى‏». (1) و دقیقا به همین دلیل است که تمامى تمدن‏هاى بزرگ در کنار دریاها و رودخانه‏هاى عظیم تشکیل شده است; یا به عنوان مثال، بین‏النهرین که یکى از مهم‏ترین و قدیمى‏ترین حوزه‏هاى مهم تمدنى جهان مى‏باشد در کنار دو رودخانه دجله و فرات واقع گردیده است. لغت «بین‏النهرین‏» اختصاص به این منطقه خاص داشته و براى هیچ منطقه دیگرى که بین دو رود واقع شده باشد استعمال نمى‏شود; به عنوان مثال، به مناطق اطراف دو رودخانه سیحون و جیحون در شرق ایران، ماوراءالنهر مى‏گویند. طبیعت جلگه پهناور بین‏النهرین که دو رود بزرگ دجله و فرات در آن جریان دارد از دو بخش تشکیل یافته است;
1- قسمت‏شمالى، که داراى مراتعى سر سبز بوده و در واقع، قلمرو اصلى دولت‏باستانى آشوریان است.
2- قسمت جنوبى که به دلیل رسوبى بودن خاک آن، بسیار حاصل‏خیز بوده و نخلستان‏هاى پر ثمر آن از نهرهایى که از دجله و فرات منشعب شده‏اند سیراب مى‏گردد. ساکنین جنوبى بین‏النهرین نه تنها مشکلى به نام کمبود آب نداشتند، بلکه در مواقعى، فراوانى آب، مشکلاتى همچون طغیان رودخانه‏ها و جارى شدن سیلاب‏هاى مخرب را براى آنان در پى داشت. پس از انقراض ساسانیان و با ورود اعراب مسلمان به این منطقه، قسمت‏شمالى آن را، به دلیل قرار گرفتن در میان آب دو رود دجله و فرات به هنگام طغیان، و نیز به دلیل این‏که ساکنان این منطقه تا آن زمان تجمع این میزان آب به دور یک دشت وسیع را مشاهده نکرده بودند، «جزیره‏» نامیدند. این سرزمین، یعنى قسمت‏شمالى بین‏النهرین، به سه بخش تقسیم مى‏شد که هر بخش را «دیار» مى‏گفتند. سه دیار شمالى بین‏النهرین عبارت بودند از: دیار بکر، دیار ربیعه، و دیار مضر، که در واقع از نام سه قبیله‏اى که قبل از ظهور اسلام و در زمان ساسانیان به آن‏جا کوچ کرده و تحت فرمانروایى ساسانیان در آمدند گرفته شده است. شهر «آمد» که در ساحل رود دجله و در جنوب ترکیه قرار داشت مرکز دیاربکر و محل سکونت‏بکریان بود. «موصل‏» که در ساحل رود دجله و در شمال عراق قرار داشت‏بزرگ‏ترین شهر دیار ربیعه و محل سکونت قبیله ربیعه بود، و محل سکونت مضریان، «رقه‏» بود که در ساحل رود فرات و در شمال سوریه قرار داشت. قسمت جنوبى بین‏النهرین نیز توسط اعراب، «عراق‏» نامیده شد. کلمه «عراق‏» در لغت، «ساحل دریا به طور درازا»، «بستر رودخانه از ابتداى جریان تا ریزش به دریا»، و «پایین تا بالاى رودخانه‏» معنى شده و به معنى صخره و ساحل هم آمده است. نگاهى به وضعیت طبیعى سرزمین عراق، با توجه به وجود دو رود دجله و فرات، علت این نام‏گذارى را روشن مى‏نماید. اکثر جغرافى نویسان مسلمان مرز بین دو بخش بین‏النهرین، یعنى عراق و جزیره، را خطى قرار داده که تقریبا از شهر تکریت در شمال بغداد به سمت غرب امتداد مى‏یافت و بدین ترتیب، بسیارى از شهرهاى ساحلى را که در شمال شهر «انبار» قرار داشت داخل در منطقه عراق [بین‏النهرین جنوبى] نمودند. این خط مرزى، رود فرات را از جنوب شهر «عانه‏» در محلى که این رود به طرف جنوب خمیدگى بزرگى پیدا مى‏کند قطع مى‏نماید. (2) جنوب بین‏النهرین در گستره خاکى بسیار وسیع پدید آمده که از طرف شرق در پناه چنبره عظیم زاگرس قرار دارد و از طرف غرب با شیبى ملایم به سوى بیابان شام بالا مى‏رود. چهره طبیعى خاک عراق از بغداد تا خلیج فارس به طرز شگفت‏انگیزى متفاوت است و آب در آن نقش عمده‏اى دارد. علاوه بر این، مناظر طبیعى آن نیز از تنوع بیشترى برخوردار است. ناهماهنگى طبیعى این منطقه با بیابان شام در طول انحناى بزرگى که از شمال غربى به جنوب شرقى امتداد دارد کاملا واضح و مشخص است. در کوه‏پایه‏هاى سلسله جبال زاگرس در شرق عراق، پنجه‏هاى آبرفتى عظیمى در کنار هم قرار دارند که شعاع پایه آن‏ها معمولا به بیش از پانصد کیلو متر مى‏رسد و شیب آن‏ها به قدرى کند است که به نظر، دشت‏هایى با ابعاد نامحدود مى‏آیند. این پنجه‏هاى آبرفتى که از دهانه تنگ زاگرس یا از دره‏هاى چین خورده کوهستانى واقع در دامنه رشته کوه زاگرس آغاز مى‏شود، در زندگى مردم بومى منطقه، یعنى کشاورزان، عشایر بختیارى و قبایل عرب، داراى اهمیت‏بسیار و نقش اساسى است; زیرا باعث مى‏شود که آب شرب و مورد استفاده آن‏ها به خوبى زهکشى شده و کوهپایه‏اى خشک پدید آورد که اگر به درستى آبیارى شود براى کشت و زرع بسیار مناسب است. البته گفتنى است که این عنصر حیاتى از هر بلا و آفت محتمل‏الوقوع دیگرى براى این سرزمین خطرناک‏تر بوده است، زیرا در این منطقه طغیان رودخانه‏ها ابعاد بسیار عظیمى به خود گرفته و زمین‏هاى اطراف خود را تا شعاع ده‏ها کیلومتر در آب غرق مى‏کند.
پس از فتح قسمت‏شمالى و جنوبى بین‏النهرین توسط مسلمانان در قرن اول هجرى، این منطقه و بویژه قسمت جنوبى آن یعنى عراق که تا پیش از ورود اسلام، بخش مرکزى امپراطورى ساسانیان بود با مهاجرت و حضور و اسکان گسترده قبایل عرب تبدیل به یک سرزمین صددرصد عربى شد. پس از پیروزى مسلمانان در نبرد قادسیه در سال چهاردهم هجرى، و تصرف شهر تیسفون پایخت‏ساسانیان، خلیفه دوم به سعدبن ابى وقاص فرمانده سپاه اسلام در عراق دستور داد تا در آن‏جا بمانند. بدون شک وى چنین اقدامى را با نیت استحکام بخشیدن به سیطره مسلمانان در عراق تا فرارسیدن زمان مناسب براى پیشروى به عمق خاک ایران انجام داد. مسلمانان پس از حدود چهارده ماه سکونت در شهر مداین [تیسفون]، احساس خستگى کرده و نتوانستند با محل جدید سکونت‏خود که داراى آب و هوایى مرطوب، ناسالم و متعفن بود خو بگیرند. به رغم امتیازهایى که یک شهر ساخته و سازماندهى شده در اختیار آنان مى‏گذاشت، آب و هواى این شهر مطلوب ساکنین جزیرة‏العرب نبود; حشرات موذى به گله و رمه آنان حمله‏ور شده و آنان را آزار مى‏دادند، درحالى‏که در بیابان‏هاى عربى عربستان نه تنها با چنین مشکلى روبرو نبودند، بلکه در آن‏جا از هوایى پاک و سالم و مراتعى باز و سرسبز نیز بهره‏مند بودند. بدون تردید لزوم خو گرفتن با محیط طبیعى در هر نقطه‏اى که اعراب قصد سکونت در آن را داشتند بسیار حایز اهمیت‏بود. آن‏ها به دلیل در اختیار داشتن گله‏ها و رمه‏هاى خویش و بویژه شترهایى که از جزیرة‏العرب با خود آورده بودند، با جایى سازش پیدا مى‏کردند که هم داراى محیطى خشک، استپى و صحرایى باشد و هم از موقعیت زراعى مناسبى برخوردار باشد. در واقع، فرماندهان مسلمان در بین‏النهرین به دنبال یک موقعیت و محل مناسبى بودند که مراقبت و حفاظت از مناطق تازه تصرف شده در بین‏النهرین جنوبى [عراق] را امکان‏پذیر کند، بدون آن‏که از دنباله خاک عربستان به واسطه مراتع طبیعى مثل رودخانه و دریا جدا باشد. سعدبن‏ابى وقاص پس از مکاتبه با خلیفه دوم و منعکس نمودن مشکلات ناشى از حضور مسلمانان در مداین، طبق دستور وى به دنبال جایى بود تا مناسب زندگى اعراب و شترهایشان باشد. (3) سلمان فارسى به دلیل ایرانى بودن و آشنایى با منطقه، به همراه حذیفة‏بن الیمان مامور پیدا کردن چنین مکانى شد. آن‏ها در طول رود فرات حرکت کرده و پس از بررسى دو، سه منطقه، مثل شهر انبار، منطقه نسبتا مرتفعى را در کنار ساحل غربى رود فرات و نزدیک شهر باستانى حیره انتخاب نمودند و به دنبال آن، سعدبن ابى وقاص به نیروهاى تحت امر خود دستور داد تا همگى به این منطقه کوچ کرده و در آن‏جا چادر زده و ساکن گردند، و این اولین شهرى بود که پس از ظهور اسلام به وسیله مسلمانان ساخته شد و «کوفه‏» نام گرفت. (4) علت نام‏گذارى آن به این اسم این بود که محل انتخاب شده، در قطعه زمینى دایره‏وار که در آن ریگ و گل و شن درهم آمیخته و خاک آن سرخ رنگ بود قرار داشت که عرب به چنین زمینى کوفانا مى‏گوید، که این نام به دریج‏به کوفه تغییر یافت. هشام‏بن محمدکلبى که از اولین جغرافى نویسان مسلمان است در این باره چنین مى‏گوید: «نام کوفه از تپه کوچکى که در وسط آن شهر واقع بود به نام کوفان گرفته شده و به قول بعضى کوفان به معنى بلا و شر است.» (5)
پس از مدتى که از سکونت مسلمانان در کوفه گذشت چادرهاى پشمین قبایل عرب تبدیل به خانه‏هاى ساخته شده از نى و سپس تبدیل به خانه‏هاى خشت و گلى شد. اولین ساختمانى که در شهر کوفه بنا گردید و تقسیم بندى شهر و محله‏هاى آن بر اساس آن و در کنار آن انجام شد، مسجد جامع کوفه بود که ساخت آن هم‏زمان با حضور مسلمانان در این منطقه آغاز شد. تعیین حدود و فضاى مورد نیاز ساخت مسجد از طریق پرتاب تیر انجام شد; بدین صورت که یک نفر تیرانداز در مرکز محل مسجد که از قبل تعیین شده بود قرار گرفته و اقدام به پرتاب تیر چهار جهت اصلى نمود. (6) قبله مسجد در جنوب غربى به عنوان نقطه مبدا در نظر گرفته شد. به این ترتیب یک محیط چهارگوش که هر ضلع آن دو برابر غلوه (7) بود معین گردید. بنابراین، هر ضلع مسجد کوفه 480 متر و مساحت آن 230400 متر مربع، یعنى 04/23 هکتار بود، که گنجایش تعداد بسیار زیادى از نمازگزاران را داشت. (8)
در واقع، شکل ابتدایى کوفه از سه عنصر تشکیل یافته بود: اول، منطقه وسیع مرکزى که منطقه‏اى است مذهبى و سیاسى و نظامى شامل مسجد و دارالاماره، یعنى مرکز فرماندهى و تجمع مردم، دوم، زمین‏هاى محل سکونت قبایل که مرزبندى و تعیین حدود شده بود. به هر گروه از قبایل عرب که در فتح بین‏النهرین و نبرد قادسیه و آغاز بناى کوفه شرکت داشتند و به آن‏ها «اهل الایام و القادسیه‏» مى‏گفتند، محله‏اى جهت‏سکونت و فضایى باز براى چراى شتران، ساخت‏خانه‏هاى جدید و گورستان داده مى‏شد. این محل‏ها در بسط و توسعه شهر کوفه از اهمیت زیادى برخوردار بود، زیرا فضاى کافى را براى کسانى که بعدها به سوى کوفه مى‏آمدند آماده مى‏کرد.
سومین عنصر تشکیل دهنده شکل ابتدایى کوفه، عنصر جدا کننده و آمد و شد یا همان کوچه‏ها و خیابان‏هاى اولیه کوفه بود که ضمن جداسازى سهم قبایل مختلف از زمین‏ها، تجمع سریع و حضور به موقع سربازان در مرکز شهر یعنى مسجد و دارالاماره را نیز امکان‏پذیر مى‏کرد. در کنار این موارد که تشکیل دهنده فضاى مرکزى شهر کوفه بود بخشى دیگر وجود داشت که به رغم نزدیکى به مقر فرماندهى حاکم کوفه و مسجد مرکزى، کاملا از این دو جدا بود; بازارهاى کوفه در زمان تاسیس این شهر در طى دوران حکومت‏خلفاى راشدین سازماندهى و منظم نشد، بلکه در زمان امویان و با توجه به اهمیت‏سیاسى و نظامى کوفه در اداره حکومت عراق و ایران شکلى جدى و رسمى به خود گرفت و رونق و گسترش یافته و از کالاهاى مختلف پر شد. مساله مهمى که پس از شکل‏گیرى شهر کوفه، به عنوان یک شهر نو بنیاد اسلامى، در تاریخ این شهر و ساختار اجتماعى آن اهمیت دارد، حضور قبایل مختلف عرب در آن مى‏باشد. در ترکیب جمعیتى شهر کوفه تعداد افرادى که از نواحى دور دست آمده بودند بین پانزده تا بیست هزار نفر برآورد مى‏شد که ساخت و ترکیب قبیله‏اى بسیار ناهمگونى داشتند و هیچ طایفه بزرگى که در کوفه حاکمیت را در دست داشته باشد نداشت. شهر کوفه بر اساس تقسیم‏بندى قبایل که سعدبن ابى وقاص پس از مشورت با عمربن خطاب انجام داده بود، از هفت‏بخش قبیله‏اى تشکیل مى‏شد که شامل قبایل مختلف نزارى و یمنى بود. بسیار مشکل است که تعداد دقیق اولین مهاجرین و قبایل حاضر در کوفه را مشخص کرد. محمدبن جریرطبرى در کتاب «الرسل و الملوک‏» روایات مفصلى در مورد قبایل حاضر در نبرد قادسیه که در شکل‏گیرى و تاسیس کوفه نقش مهمى داشتند ارائه داده و مى‏گوید سى‏هزار نفر از اعراب در این جنگ شرکت داشتند. با توجه به احتمال مبالغه‏آمیز بودن این رقم، باید گفت که احتمال حضور تمامى این سى‏هزار نفر در مهاجرت به کوفه و سکونت در آن‏جا نیز بعید است. یاقوت حموى درباره جمعیت و ساختمان کوفه مى‏گوید: «عمربن الخطاب به سعدبن‏ابى‏وقاص دستور داد مسجد جامع کوفه را به نحوى طراحى کند که گنجایش چهل‏هزار نفر سربازى که مى‏بایست در آن‏جا مستقر شوند داشته باشد.» (9) احمدبن‏یحیى بلاذرى در «فتوح البلدان‏» در این‏باره چنین گزارش مى‏دهد: «تعداد کل مهاجرین اولیه به کوفه بیست‏هزار نفر بود که از دوازده هزار نفر یمنى و هشت هزار نفر نزارى تشکیل شده بود». (10) وى چهارهزار نفر از دیلمیان که با مهاجرین عرب، ساکنین اولیه کوفه را تشکیل مى‏دادند را نیز با این رقم اضافه مى‏کند. (11)
با گسترش حدود و ثغور سرزمین‏هاى اسلامى در مرزهاى ایران ساسانى و نیاز به در اختیار داشتن نیروى نظامى و سربازان بیشتر، که مهاجرت و حضور قبایل بیشترى را در بین‏النهرین به دنبال داشت، جمعیت کوفه نیز رشد سریعى نمود. تازه‏واردین عرب که به آن‏ها «روادف‏» مى‏گفتند، پس از تکمیل فتوحات شام و مصر دیگر هیچ‏گونه فرصتى را براى کسب غنایم در مناطق غربى نیافتند و از آن‏جا که احتمال حمله مجدد به امپراطورى ساسانى و زمینه گسترش قلمرو خود در شرق را پیش‏بینى مى‏کردند در این فکر بودند که حضور آنان در کوفه فرصت جدیدى براى کسب غنایم جنگى خواهد بود.
دومین جریان جمعیتى در کوفه، آغاز دور جدید مهاجرت ایرانیان بود که پس از چهارهزار نفر دیلمى، رو به این شهر آورده بودند. بخشى از این مهاجرین، کسانى بودند که در جریان سه نبرد قادسیه، جلولا و نهاوند به عنوان برده اسیر شده و اکثرا اسلام را از صاحبان عرب خود پذیرفته و آزاد شده بودند، ولى به صورت هم‏پیمان قبایل عرب باقى مانده بودند. از طرف دیگر، وابستگى جغرافیایى نسبت‏به این شهر که در مرکز حکومت‏سابق ساسانى قرار گرفته بود آن را براى مردم ایران که وسایل زندگى و عیشت‏خود را در امپراطورى ساسانى از دست داده بودند، به محل مناسبى جهت مهاجرت تبدیل مى‏نمود. از سویى دیگر، تعداد زیادى از روستائیان ایرانى بودند که با سقوط نظام ساسانى و آزادى و عدالتى که حکومت اسلامى براى آن‏ها به ارمغان آورده بود امکان رشد و حضور در سایر طبقات اجتماعى را یافته بودند براى پیدا کردن مشاغل جدید راهى شهرهاى مختلف شدند که در این میان، کوفه که در مرکز بین‏النهرین جنوبى قرار داشت مکان مناسبى براى وصول به این امر بود. در واقع، شهر کوفه به لحاظ حضور نسبتا پر تعداد ایرانیان در آن جو اجتماعى سازگارى را براى اقامت‏سایر ایرانیان ایجاد مى‏کرد. متاسفانه ایرانیان حاضر در کوفه به رغم قبول اسلام و مجاهدت و فداکارى در راه آن، در نظام اجتماعى شهر کوفه از موقعیت مساوى با شهر وندان عرب برخوردار نبودند و آنان را «موالى‏» مى‏خواندند که نشان از دون‏پایگى اجتماعى آنان در نزد اعراب داشت. آن‏ها در دوران کومت‏سه خلیفه اول به شدت تحت فشار بوده و طعم تلخ اهانت‏ها و تبعیض‏هاى قومى را از نزدیک لمس کرده بودند. اما حضرت على(ع) در دوران حکومت‏خود سعى فراوانى در جهت‏حفظ حقوق ایرانیان، هم‏پاى سایر مسلمانان نمود و زمانى که اعتراض و مخالفت اشراف قبایل عرب به رعایت‏حال ایرانیان در موارد مختلف، از جمله تقسیم بیت‏المال، را مشاهده نمود، خطاب به آنان فرمود: «تمام قرآن را تلاوت کردم و براى فرزندان اسماعیل بر اسحاق به اندازه یک چوب برترى نیافتم. «البته این برخورد حضرت اختصاص به مردم ایران نداشت، بلکه ایشان در پیاده کردن احکام اسلامى به هیچ وجه قومیت و جایگاه طبقاتى و اجتماعى را دخالت نمى‏داد. با حضور على(ع) در کوفه و نحوه علمکرد و جدیت ایشان در پیاده کردن احکام اسلام، موقعیت‏سیاسى امتیازهاى اقتصادى بسیارى از اشراف قبایل عرب در معرض خطر از دست رفتن قرار گرفت. آن‏ها در معاویه بن ابوسفیان و نحوه حکومت وى، احیاى امتیازات دوران جاهلیت و نیز سود بیشتر را مى‏دیدند، ولى در عین حال مردد بودند که خود را به طور کامل تسلیم وى نمایند، زیرا نمى‏خواستند زیر سلطه اشراف و قبایل مستقر در شام باشند. این افراد به صورت ظاهر در صف ارتش على(ع) قرار داشته و حتى با حضرت بیعت هم مى‏کردند، ولى تعداد زیادى از آنان مثل اشعث‏بن قیس کندى با معاویه ارتباط برقرار کرده و با مذاکرات مخفیانه سعى در احیاى امتیازات قومى و قبیله‏اى خود داشتند و معاویه هم از این موقعیت ایجاد شده، در راه پیاده کردن اهداف خود سود مى‏برد. اشراف و رؤساى قبایل کوفه و به تبع آن، مردم و اهالى قبایل ساکن در کوفه از رویارویى مستقیم با خطرى که امکان وقوع آن وجود داشت گریزان بودند و تجارب تاریخى نشان داده بود که عملا فاقد شهامت لازم و ثبات قدم در بحران‏هاى سیاسى و انجام فعالیت‏هاى انقلابى در کوفه بودند. این مساله شهر کوفه را به شهرى نامطمئن و بى‏ثبات در حرکت‏هاى سیاسى که علیه امویان انجام مى‏گرفت تبدیل کرده بود و حکومت اموى با توجه به بافت ناهمگون قبیله‏اى این شهر و پایبندى اشراف قبایل کوفه به امتیازات سیاسى - اجتماعى و منافع مادى خود، اکثر قیام‏هایى که در این شهر علیه آنان پامى‏گرفت را در خون فرو مى‏نشاندند. در راس این حرکت‏ها، قیام حضرت امام حسین(ع)، قیام قوابین و قیام زیدبن على بود.
به دلیل اقدامات امویان در جهت توسعه قلمرو و کسب منافع بیشتر در مرزهاى شرقى، یعنى ایران و ماوراءالنهر (سیحون و جیحون)، شهر کوفه به عنوان پایگاه سیاسى - نظامى آنان در بین‏النهرین و به عنوان مرکزى براى کنترل و نظارت بر فلات ایران مطرح بود. در واقع، در عهد امویان حاکم عراقین (بصره و کوفه) حاکم اصلى ایران تا حدود خراسان بزرگ نیز محسوب مى‏شد و این امر باعث افزایش اهمیت نظامى - سیاسى و بالطبع رونق اقتصادى کوفه در عهد امویان شده بود. اثرات این رونق اقتصادى در دوران خالدبن عبدالله قسرى که از سال 105 تا 120ه ، حاکم عراق بود نمایان گردید، به نحوى که به دستور خالد بازراهاى زیادى ساخته شد و براى هر صنفى از بازرگانان سرا و در بندى در نظر گرفته شد. بها و اجاره این اماکن تجارى به حدى بود که تامین کننده نیازهاى ده هزار مرد جنگى حاضر در کوفه بود. (12) پس از انقراض امویان به دست عباسیان در سال 132ه و استقرار حکومت عباسى، کوفه اهمیت‏سیاسى نظامى و به دنبال آن، اهمیت اقتصادى خود را از دست داد. در عصر عباسى دوم با تضعیف قدرت سیاسى بنى عباس، شهر کوفه در پى‏حملات قبایل بدوى و غارتگر عربستان، بویژه قرامطه (گروهى از اسماعیلیان) و طوایف شمر و خفاجه، به شدت لطمه خورد و تخریب گردید. با توجه به گذشته تاریخى و وقایع تلخى که در این شهر اتفاق افتاده بود، حکومت‏هایى مانند آل‏بویه و سلجوقیان و یا حکومت‏هاى پس از سلاجقه که بر بین‏النهرین تسلط پیدا کردند، دیگر تمایلى به بازسازى و توسعه شهر کوفه نداشتند; بویژه آن‏که اهمیت‏سیاسى، نظامى، اقتصادى و حتى مذهبى کوفه در مقیاس بسیار وسیع‏تر به شهر بغداد که در سال 145ه ، به وسیله منصور دومین خلیفه عباسى ساخته شده بود منتقل گردیده بود. ابن جبیر سفرنامه‏نویس مسلمان که در سال 580ه ، شهر کوفه را از نزدیک مشاهده کرده، درباره آن چنین مى‏گوید:
«کوفه شهرى است‏بزرگ و کهن‏ساز که ویرانى بسیارى بر آن دست‏یافته و ویرانه‏هایش بیش از آبادى‏هاى آن است. یکى از اسباب ویرانى کوفه وجود قبیله خفاجه در همسایگى شهر است که همواره بدان گزند رسانند و همین بس که به توالى روزها و شب‏ها بدان شهر در آیند و آن را غارت ویران کنند. ساختمان‏هاى این شهر، بویژه آجرى است و شهر دیوار ندارد و مسجد جامع کهنه در انتهاى شرقى شهر است و از سوى شرق هیچ ساختمانى بدان مسجد که بسیار بزرگ است پیوسته نباشد این مسجد در سمت قبله پنج رواق و در دیگر جوانب هر یک دو رواق دارد و این رواق‏ها را ستون‏هاى سنگى سخت تراش خورده‏اى است که قطعه‏قطعه بر روى هم نهاده شده و با سرب به‏هم پیوسته است ولى طاق‏هایى بر آن صفت که در مورد مسجد پیامبر خدا صلى‏الله علیه‏وسلم در مدینه ذکر کردیم، ندارد. این ستون‏ها را بسیار بلند افراشته و به سقف پیوسته‏اند چنان‏که دیدگان از فزونى بلنداى آن به حیرت مى‏افتد، و من در زمین، مسجدى با ستون‏هاى بلندتر و سقف افراشته‏تر از آن مسجد ندیدم.» (13)
در واقع، شهر کوفه از قرن 6ه ، به صورت شهرى مرده در آمد که موجودیت آن به دلیل سابقه تاریخى‏اش در اسلام حفظ شده، و یادآور حوادث و وقایع تلخ و ناگوارى است که در تاریخ اسلامى به وقوع پیوسته است.
پى‏نوشت‏ها:
1. ما هر چیز را از آب زنده گردانیدیم.
2. به نقشه راهنماى بین‏النهرین رجوع شود.
3. طبرى، الرسل و الملوک وقایع سال 17ه ، ج 5، ص 45-46 و 1843-1844.
4. احمدبن یحیى بلاذرى - فتوح البلدان، ص 36-37.
5. یاقوت حموى، معجم‏البلدان، ج 4، ص 490.
6. طبرى، همان، ص 1848-1851.
7. غلوه فاصله‏اى است معادل 125 فرسنگ، یعنى 240 متر.
8. هاشم جعیط، کوفه پیدایش شهر اسلامى، ص 107.
9. یاقوت حموى، همان، ص 491.
10. احمدبن یحیى بلاذرى، همان، ص 37-41.
11. احمدبن یحیى بلاذرى، همان، ص 37-41.
12. یعقوبى، البلدان، ترجمه دکتر محمدابراهیم آیتى، ص 89.
13. محمدبن‏احمدبن‏جبیر، سفرنامه ابن‏جبیر، ترجمه پرویز اتابکى.
یادداشت:
1) عضو هیات علمى گروه‏تاریخ مؤسسه آموزش عالى باقرالعلوم (ع).

تبلیغات